eitaa logo
کلام « ساده »
217 دنبال‌کننده
426 عکس
37 ویدیو
10 فایل
کنار سفرۀ فیض إلهی _ نمک گیر کریم أهل بیتم.
مشاهده در ایتا
دانلود
من مرید علی‌ام منطقم ایثار و خصلتم عیّاریست باور زندگی‌ام رسم مردم داریست آرزویم صلح است آرمانم شهری که به هر پنجره اش نور ولایت جاریست من مرید علی‌ام مکتبم عشق و وفا مذهبم شیعه أثنی عشری صدق و ایثار بود فلسفهٔ ایمانم عشق را جلوه‌ای از مذهب خود میدانم که در این دایره سرگردانم و به دنبال دل گمشده‌ام سمت خدا حیرانم من مناجات سحرگاهم را رو به ایوان نجف می خوانم پیرو فاطمه‌ام مادرم روز نخست شیر با زمزمهٔ فاطمه می داد مرا رحمت حق به روانش علوی زاد مرا پدرم پیرغلام حَسَنین لقمه با نام علی داد مر افتخارم خدمت منسبم نوکری آلِ رسول(ص) عاشق کرببلا ، مست بینُ الحرمین روضه و منبر و هیأت شده دانشگاهم دانش آموختهٔ مکتب عاشورایم کفنم پیرهن مشکی من ثروتم شال عزا اعتبارم، شرفم، عزّت من حُبّ ولی است همهٔ دار و ندارم، ثمر زندگی‌ام عشق حسین بن علی است می زنم داد که گردد همه عالم آگاه بِأبی أنتَ وَاُمّی وَ بِمالی وَ بِأهلی وَ بِأولادی أباعَبدِاللّٰه شاعرم تا که دلم می‌گیرد دست من باز قلم می‌گیرد حرکت از برکت دستان قلم می‌گیرد مدد از خون شهیدان حرم می‌گیرد که ز آمال و هدف بنویسم ز حماسه ز شرف بنویسم ز محبّین شهنشاه نجف بنویسم عاشقانی که به خون غلطیدند تا نلرزد قلبی تا نگرید چشمی تا به یغما نرود خلخالی یا به بازار کنیزی نرود دخترکی لاله‌هایی که به خاک افتادند تا به این خاک کسی چشم طمع وا نکند دشمنی جرأت بیجا نکند دست تکفیر در این غائله بلوا نکند لحظه‌ای فکر تعرض به حرمها نکند محرمانی که گشودند پر از بام حرم تا که دلها همه آگاه شود دست نیرنگ از این منطقه کوتاه شود ملک ایران حرم ألله شود
آمــــد نُه دی، بر لب ما باز پیام است تا خلق بدانند که این ختم کلام است صدبار اگر خون چکد از خاک ورامین این شهر کفن پوش بدنبال امام است تاجیک «ساده»
بسمه تعالی دعوتید به یکصد و هشتمين جلسه «انجمن ادبی عصر انتــــــــــــــــظار» با موضوع : شعرآزاد و اعیاد ماه رجب زمان : سه شنبه ۱۴۰۳/۱٠/۱۱ ساعت : ۱۷/۳٠ الی ۲۰ کارگاه شعر و فنون ۱۷/۳٠ الی ۱۸/۳٠ (استاد مجتهدی) مکان : ورامین میدان رازی فرهنگسرای رازی شرکت برای عموم علاقمندان آزاد است روابط عمومی انجمن ادبی عصر انتظار
شـیعۀ حـــیدرم و مکتب فاخـــــر دارم عشق او را چه به باطن چه به ظاهر دارم دین خود را ز احادیث و علــوم نبوی (ص) همه از مرحمت حضرت باقــــــر (ع) دارم تاجیک «ساده»
ألسَّلامُ عَلَیکَ یٰا مُحَمَّدٌ الباقِرُ عَلیهِ ألسَّلامُ خیره خیره بسوی عرش خداست چشم ها ، در شکوه آمدنت دیدگان تمام حور و ملک مانده مات وجوه آمدنت نبض بی تاب عالم هستی باحضور تو تندتر می‌زد در زمانی که آفتاب رُخت از افق‌های عشق سر می‌زد جان تازه دمیده در عالم آن نگاه مسیح پرورِ تو راویِ پاکزادی مادر شأن مریم کجا و مادرِ تو! شاعر هستی آفرین جهان نقش عشق تو را زده بر لب اوج تصویر سازیِ آن بود خنده ات روی شانۀ زینب ذاتِ پاک خدای منّان را آینه دار صبر و حِلمی تو آفتاب فضیلت و تقویٰ تیغ بُرّان بطنِ علمی تو آمدی خلق را سَلونی گو تا که میراث مرتضیٰ باشی کاشفِ هر چه سِرِّ نامَکشوف باقرِ علمِ مصطفیٰ باشی دلبرا بوده‌ای چونان لیلا عالمان زمانه چون مجنون طفل نوپای مکتبت آقا صد هزار عالمی چو افلاطون حکمت و صولت و وقارت از خلقتِ فاطمه نشان توست منطق و فلسفه ، اصول و فقه یک نم از علم بیکران توست ای گشوده دوچشم زیبا بر روی تابان سَیِّدُالشُّهَدا همنوای عموی ششماهه کردی عزم قیام کرببلا ای همه عارفان أهل نظر می پرستانِ معرفت نوشت «ساده» را هم عنایتی بنما تا شود عبد حلقه در گوشت تاجیک «ساده»
زمین در تب نشسته آسمان انگار می لرزد نه تنها آسمان ، نه گنبد دوّار می لرزد فضای سامره از بوی عطری ناب لبریز است که یاس دیگری از نیش مشتی خار می‌ لرزد علی دیگری تنها و مظلوم است در غربت تن تاریخ هم از هول این تکرار می لرزد صفای أدعیه روح مناجات است در غربت طنین جامعه در این تن تبدار می لرزد ز بس گرم است بستر، یاربّ از هُرم تبِ هادی زمین هم همنفس با این تن بیمار می لرزد به یاد آن نماز شب ، جسارتهای خصم حق رکوع و سجده و سجّاده و اذکار می لرزد کجا این آیۀ تطهیر و آن بزم شراب آخر سبو در دست آن نامرد بی مقدار می لرزد چنان داغی نهان در سینه دارد از غم مادر که هنگام نظر بر هر در و دیوار می لرزد نه تنها داغ زهرا بلکه یاد غربت زینب دلش با خیمه ها و شعله های نار می لرزد ✍مجتبی تاجیک «ساده»
تا اینکه نماید دل ســـــــــودازده پرواز یا اینکه بگیرد نفــس من دم اعـــــجاز در محــــــفل عشّاق نفیر ســـــخنم را با مرحمت حضرت هادی(ع) کنم آغاز تاجیک «ساده»
بسمه تعالی دعوتید به یکصد و نهمين جلسه «انجمن ادبی عصر انتــــــــــــــــظار» با موضوع : شعرآزاد و اعیاد ماه رجب با نفس : کربلایی حامد کنگرلو زمان : سه شنبه ۱۴۰۳/۱٠/۱۸ ساعت : ۱۷/۳٠ الی ۲۰ کارگاه شعر و فنون ۱۷/۳٠ الی ۱۸/۳٠ (استاد مجتهدی) مکان : ورامین میدان رازی فرهنگسرای رازی شرکت برای عموم علاقمندان آزاد است روابط عمومی انجمن ادبی عصر انتظار
أوَّلَ مٰا خَــــــلَقَ اللّٰه ، پس از نور جلی پیش از آنی که به انجام رســــــــد هر عملی هر چه می خواست خدا مُلک دل آید به حساب همه را ثبت ســــند زد به تولّای علی(ع) تاجیک «ساده»
ألسَّلامُ عَلَیکَ یٰا أمیرالمؤمِنین (ع) تا خانه‌ی حق رنگ میِ کوثر یافت هر ذرّه سوی ساقی این بزم شتافت آنقدر در این غائله بدمستی شد تا جای درِ میکده دیوار شکافت ✍🏼مجتبی تاجیک «ساده»
بسمه تعالی یکصد و دهمین محفل ادبی: «عصر انتظار» با موضوع: میلاد امیرالمؤمنین (ع) بانفس: « کربلایی جواد بالایی » چهار شنبه ۲۶ دیماه ۱۴٠۳ ساعت ۱۸/۳٠ الی ۲٠ کلاس آموزش ۱۷/۳٠ الی ۱۸/۳٠ در فرهنگسرای رازی ورامین برگزار می‌گردد. ورود برای عموم علاقه مندان آزاد می باشد.
با تنِ بی سر، سرِ بر نِیْ تبانی کرده ام تا شکوه لاله ها را جاودانی کرده ام بعد یاران بی برادر در میانِ شهرها از حریم اهل بیتش پاسبانی کرده ام خویش را با نصِّ سرخ [مٰارَأَیْتُ جز حسین] قاریِ آن آیه های آسمانی کرده ام حمل بر دوشم لوای سرخ عاشورائیان با همه احساس ضعف و ناتوانی کرده ام پرچم آغشته در خونِ سپهسالار را باز برپا با همین قدّ کمانی کرده ام آیه های صبر خود را روی کوه طور عشق باعثِ نَسخِ کلام [لَنْ تَراٰنی] کرده ام بر درِ دروازه ها و بر سرِ بازار ها خطبه خطبه کربلا را بازخوانی کرده ام گر چه داغ شش برادر دیده ام یکجا، ولی نهضت خونین آنها را جهانی کرده ام تاجیک «ساده»