بسمه تعالی
چهل و یکمین جلسه أنجمن أدبی آیینی
«عصـــــــر انتـــظار»
باموضوع:
نیمه خرداد و میلاد ثامن الحجج ع
به همراه پوشش خبری جناب آقای« محمدرضا اردستانی»
از هفته نامه «ندای ولایت»
بامداحی :
کربلایی محمّدجواد تاجیک
زمان:
سه شنبه ۱۶ خرداد ماه ۱۴٠۲
ساعت:
۱۸ إلی ۲٠
مکان :
ورامین، میدان رازی، فرهنگسرای رازی
ورود برای مداحان و علاقه مندان آزاد است.
از پا نشست ، در غم سرخی که باورش...
آنقدر سخت بوده که آن لحظه بسترش...
دریای غصّه گشت و در آن حال احتضار
با چشمهای خون شده آمد برابرش...
تا میزبان محفل اُُنس خدا شود
با قامتی که خم شده، آنگاه مادرش...
با چادری که رشتهی هر تار و پودِ آن
میکرد پشت خاطرِ غمگین مکدّرش...
میدید باز خاطره ای میخورد رقم
بر وارثی دگر که ز بیدادِ همسرش...
تشییع میشود به میان کنیزکان
با هلهله به بام چو جسم مطهرش...
انداختند زیر چونان نور آفتاب
تا مثل نعش جدّ غریبی که بی سرش...
میسوخت زیر خیمهی خورشید کربلا
در پیش چشمهای پر از بهت خواهرش....
یاد آورند ظلـــــمت آل امــــــــیّه را
بار دگـــــر به نالهی جانسوز مادرش...
#مجتبی تاجیک «ساده»
بسمه تعالی
چهل و دومین جلسه أنجمن أدبی آیینی :
«عصـــــــر انتـــظار»
باموضوع :
شهادت جوادالأئمّة علیه السّلام و غـــدیر
با پوشش خبری :
جناب آقای «مهدی آذرشب» از خبرگزاری «ایسنا»
بانوای گرم :
حاج حسن حامدی
زمان :
سه شنبه ۳٠ خرداد ۱۴٠۲
ساعت :
۱۸ إلی ۲٠
مکان :
ورامین، میدان رازی، فرهنگسرای رازی
ورود برای علاقه مندان آزاد میباشد
ای کاش که بعد مرگ، شادم بکنید
با نوکری فاطمه (س) یادم بکنید
تابوت مـــــــرا به کاظمینش برده
خاک در درگاه (ع) جـوادم بکنید
#مجتبی تاجیک «ساده»
من بودم و خوف بیابان در دل شب
من بودم و فــــــــریادِ واویلای زینب
من بودم و هُـــــــرم عطش، آهِ دمــــــــادم
خون بود و صحرا بود و آتش، غصّه و غم
دیدم تنِ موســـیٰ کنار نیل برخـــــــاک
هارونِ او بی دست، بی سر، سینه صد چاک
من دیده ام پاییز گلــــــهای بهاری
از سوزِ بی آبی به بُستان بیقراری
دیدم نشان بوسه بر حلـقومِ بی سر
زخم عطــــش بر نازنین گلهای مادر
دیدم وداعِ خــــــــواهری را با برادر
بایادِ مادر بوسه ای بر زیرِ حـــــنجر
من بودم و یک کاروان در کــاروان دل
خونی که تازه می چکید از زیرِ مَحمل
دیدم جفای ساربان ، انگشت و خاتم
بر پیکرِ عـــــــــــریان نورچشم خاتم
رأسِ مســـــــیحِ فاطـمه بالای نیزه
قرآن شــــنیدم یا رب از آوای نیزه
من دیده ام تنهایی شام غـــــریبان
بالای نیزه رأس خونین شهیدان
من بودم و زخمی که از نو زد شکوفه
در کـــــربلای دیگر و بازار کوفـــــــــه
من بودم و بزم شراب و داغ و آلام
آن چشمهای سرخ خوناشام در شام
دیدم جــــفای آل ســـفّاک اُمیّه
من بودم و ویرانۀ شام و رقیّه
من هستم و زهر شرر ریزی که هر آن
یاد آرَدم آن خاطـــــراتِ تلخِ هجران
#مجتبی تاجیک «ساده»
از زمــــانی که ز اندیشهٔ خـــــود آگاهم
عبد آل علی (ع) و نوکــر این درگاهــم
تا نفس میکشم و زندهام از لطف خدا
فخر دارم که ، ستایشــگر آلُ أللّٰهَم (ع)
#مجتبی تاجیک «ساده»
دل را به عشـــــق آینهٔ إهـــدِنَاالصِّـــــراط
حق با صفای حضرت هادی سرشته است
این جـــمله را ز روز نخستینمان خـــــدا
با خطّ زر به ســـینهٔ عاشق نوشته است
مـــــاهی که بوده انجــــــمن آرای نه فلک
مِهری که نور هر دو جهان پرتوی ز اوست
کــــــــنه وجـــــودش آینۀ ذات کـــــــبریا
نور نگاهـــش آینۀ دیگـــــــری از اوســت
باشـد مــــطاف حـور و ملک قــــبر انورش
تعظیم آسمان به حریمش چه دیدنی است
آوای قــــــــرنها غـــم جانســـــــوز انبیــاء
از نای بی نوای غــریبش شـــــنیدنی است
معنای قَـدر و فٰاطـــــر و یٰاسین و هَلأتی
شــــرحی دگر به آیۀ پر فـــیض انّمــاست
میراث شــــهر علـــم و یقین پیمــبر است
محو جـمال و مرتبهاش سُـــرَّ مَن رَئاست
این اسـت وارث شه خـــــیبرگشا ، علی ع
این اســـت وارث همۀ جاه مصطفی ص
این شـــــرح آیه آیۀ قــرآن احمد ص است
چون جـــدّ خویش نور دو چشمان انبیاء
تفســــــیر و شرح آیۀ تطـــــــهیر باشد او
قــــدرش کجا و مجلــــس آلودۀ شــــــراب
تا اینکه لحظه لحـظه در این بزم فتنه خیز
گردد به یاد عـــــمّۀ مظلــــــــومهاش کباب
#مجتبی تاجیک «ساده»
یاربّ نظــــری کن ز گنه پاک شــــوم
پر باز کــنم طائر افـــــلاک شـــــــوم
با مرحمت حضــــرت هادی (ع) آخر
در صحن و سرای سامراء خاک شوم
#مجتبی تاجیک «ساده»
حدیث عاشقی را فصل آخر شد
سکوت مبهم صحرا
شکست از بانگ نای اشتران و
دشت محشر شد
هوا با بوی جانبخشی معطّر شد
زمان آخرین پیوند در حج پیمبر شد
فضای دشت ناگه رنگ دیگر شد
رسیده کاروان رحل اقامت افکند جایی
که میکائیل کرده محفل آرایی
وَ جبرائیل دارد با حدیث عشق آوایی
چه شوری شد چه غوغایی
به گوش آید چه نجوایی
عجب تصویر زیبایی
که صحرا مملو از جمع ملائک شد
وَ گویا وقت تکمیل مناسک شد
به همراه نوای آسمانی
در میان هرم این صحرا نسیم وحی می آید
نسیمی که ز آیات ولا تفسیر می سازد
ز باب رحمت بی انتها تصویر می سازد
کلام عشق را تعبیر می سازد
ز جذر و مدّ برکه موج عالمگیر می سازد
دوباره جبرئیل از عرشِ حق آورده دستوری
عجب نوری عجب شوری
عجب غوغای مستوری
به أمر بَلِّغ أحمد می کند با وحی همراهی
که گوید توأمان از عشق و آگاهی
به حکم فَوقَ أیْدیهِم به آیات یَدُاللّٰهی
رسالت را کند کامل، سعادت را شود راهی
وَ در تفسیر أکمَلتُ لَکُمْ دین
برکشد گلنغمهٔ (مَنْ کُنتُ مَولٰاه) ـی
صدا می زد :
جماعت، هر که من مولای اویم
بعد از این مولای او باید علی باشد
چه مولایی؟
که حق را پرتو نور جلی باشد
جهاد نفس را بی شرط و أمّا و ولی باشد
به هنگام هدایت مشعلی باشد
به وقت رزم تیغ صیقلی باشد
ألایٰاأیُّهَاالنّٰاس این امام عشق تنها
أشهَدُ أنَّ عَلي باشد
علی مولاست، مولایی
که نورش ذکر وَالشَّمس و
کمالش إصطَفٰا سازد
رکوعش إنَّمٰا سازد
زکاتش هَلْ أتیٰ سازد
وجودش آیهٔ تطهیر و
حُبّش آتَ ذِي القُربیٰ
سجودش شرح أهلَ الذِّکر و
جودش وَالضُّحیٰ سازد
وَ در أحزاب و بدر و خندق و خیبر
حدیث لٰافَتیٰ سازد
#مجتبی تاجیک «ساده»
رحمت خورشید هفتم تا به ما آغاز شد
فیض بی حدّی در این کشور طنینانداز شد
هر طرف در پیشوا و مشهد و شیراز و قم
سفرهای از رحمت مُوسَیبنِجعفر باز شد
#مجتبی تاجیک «ساده»
شب چهارم
نذر سرت این دو قربانی من یاحسین
فدای تو چشم بارانی من یاحسین
این دو طفلم آرزوی عید قربان تو دارند
آرزوی جان سپردن بین میدان تو دارند
یابن زهرا ای حسین جان (۲)
کبوترا نِ مرا بال پریدن بده
در آسما نِ دلت فیض رهیدن بده
جان زهرا التماست میکنم با قلب زارم
گشته ام شرَ مندهٔ تو بیش از این چیزی ندارم
یابن زهرا یاحسین جان (۲)
بر دوگلِ زینبات اذن شــــکفتن بده
بهر دلِ خواهرت رخصت میدان بده
إذن میدان ده که گردد نوبت این سرفرازان
ای برادر بیش از اینها قلب زینب را ملرزان
یابن زهرا یاحسین جان (۲)
از دل و جان زده اند این دو به عشقت صفیر
بر لبشان گُل زده نغمهٔ نِعمَ الأمیر
هر دو باشند در ره تو وارث ایمان جعفر
وقت رزم و جان نثاری هر دو فرزندان حیدر
یاین زهرا یاحسین جان (۲)