eitaa logo
کلام « ساده »
213 دنبال‌کننده
433 عکس
37 ویدیو
10 فایل
کنار سفرۀ فیض إلهی _ نمک گیر کریم أهل بیتم.
مشاهده در ایتا
دانلود
از زمــــانی که ز اندیشهٔ خـــــود آگاهم عبد آل علی (ع) و نوکــر این درگاهــم تا نفس می‌کشم و زنده‌ام از لطف خدا فخر دارم که ، ستایشــگر آلُ أللّٰهَم (ع) تاجیک «ساده»
بسمه تعالی چهل و سومین جلسه انجمن ادبی آیینی : «عصــــر انتـــظار» باموضوع : میلاد امام هادی (ع) و عید سعید غدیرخم با مداحی : اســـتاد حاج رضـا عـــــــــرب زمان: سه شنبه ۱۳ تیرماه ۱۴٠۲ ساعت: ۱۸ إلی ۲٠ مکان: ورامین ، میدان رازی، فرهنگسرای رازی ورود برای علاقه مندان آزاد می باشد.
دل را به عشـــــق آینهٔ إهـــدِنَاالصِّـــــراط حق با صفای حضرت هادی سرشته است این جـــمله را ز روز نخستینمان خـــــدا با خطّ زر به ســـینهٔ عاشق نوشته است مـــــاهی که بوده انجــــــمن آرای نه فلک مِهری که نور هر دو جهان پرتوی ز اوست کــــــــنه وجـــــودش آینۀ ذات کـــــــبریا نور نگاهـــش آینۀ دیگـــــــری از اوســت باشـد مــــطاف حـور و ملک قــــبر انورش تعظیم آسمان به حریمش چه دیدنی است آوای قــــــــرنها غـــم جانســـــــوز انبیــاء از نای بی نوای غــریبش شـــــنیدنی است معنای قَـدر و فٰاطـــــر و یٰاسین و هَل‌أتی شــــرحی دگر به آیۀ پر فـــیض انّمــاست میراث شــــهر علـــم و یقین پیمــبر است محو جـمال و مرتبه‌اش سُـــرَّ مَن رَئاست این اسـت وارث شه خـــــیبرگشا ، علی ع این اســـت وارث همۀ جاه مصطفی ص این شـــــرح آیه آیۀ قــرآن احمد ص است چون جـــدّ خویش نور دو چشمان انبیاء تفســــــیر و شرح آیۀ تطـــــــهیر باشد او قــــدرش کجا و مجلــــس آلودۀ شــــــراب تا اینکه لحظه لحـظه در این بزم فتنه خیز گردد به یاد عـــــمّۀ مظلــــــــومه‌اش کباب تاجیک «ساده»
یاربّ نظــــری کن ز گنه پاک شــــوم پر باز کــنم طائر افـــــلاک شـــــــوم با مرحمت حضــــرت هادی (ع) آخر در صحن و سرای سامراء خاک شوم تاجیک «ساده»
حدیث عاشقی را فصل آخر شد سکوت مبهم صحرا شکست از بانگ نای اشتران و دشت محشر شد هوا با بوی جانبخشی معطّر شد زمان آخرین پیوند در حج پیمبر شد فضای دشت ناگه رنگ دیگر شد رسیده کاروان رحل اقامت افکند جایی که میکائیل کرده محفل آرایی وَ جبرائیل دارد با حدیث عشق آوایی چه شوری شد چه غوغایی به گوش آید چه نجوایی عجب تصویر زیبایی که صحرا مملو از جمع ملائک شد وَ گویا وقت تکمیل مناسک شد به همراه نوای آسمانی در میان هرم این صحرا نسیم وحی می آید نسیمی که ز آیات ولا تفسیر می سازد ز باب رحمت بی انتها تصویر می سازد کلام عشق را تعبیر می سازد ز جذر و مدّ برکه موج عالمگیر می سازد دوباره جبرئیل از عرشِ حق آورده دستوری عجب نوری عجب شوری عجب غوغای مستوری به أمر بَلِّغ أحمد می کند با وحی همراهی که گوید توأمان از عشق و آگاهی به حکم فَوقَ أیْدیهِم به آیات یَدُاللّٰهی رسالت را کند کامل، سعادت را شود راهی وَ در تفسیر أکمَلتُ لَکُمْ دین برکشد گلنغمهٔ (مَنْ کُنتُ مَولٰاه) ـی صدا می زد : جماعت، هر که من مولای اویم بعد از این مولای او باید علی باشد چه مولایی؟ که حق را پرتو نور جلی باشد جهاد نفس را بی شرط و أمّا و ولی باشد به هنگام هدایت مشعلی باشد به وقت رزم تیغ صیقلی باشد ألایٰاأیُّهَاالنّٰاس این امام عشق تنها أشهَدُ أنَّ عَلي باشد علی مولاست، مولایی که نورش ذکر وَالشَّمس و کمالش إصطَفٰا سازد رکوعش إنَّمٰا سازد زکاتش هَلْ أتیٰ سازد وجودش آیهٔ تطهیر و حُبّش آتَ ذِي القُربیٰ سجودش شرح أهلَ الذِّکر و جودش وَالضُّحیٰ سازد وَ در أحزاب و بدر و خندق و خیبر حدیث لٰافَتیٰ سازد تاجیک «ساده»
رحمت خورشید هفتم تا به ما آغاز شد فیض بی حدّی در این کشور طنین‌انداز شد هر طرف در پیشوا و مشهد و شیراز و قم سفره‌ای از رحمت مُوسَی‌بنِ‌جعفر باز شد تاجیک «ساده»
شب چهارم نذر سرت این دو قربانی من یاحسین فدای تو چشم بارانی من یاحسین این دو طفلم آرزوی عید قربان تو دارند آرزوی جان سپردن بین میدان تو دارند یابن زهرا ای حسین جان (۲) کبوترا نِ مرا بال پریدن بده در آسما نِ دلت فیض رهیدن بده جان زهرا التماست میکنم با قلب زارم گشته ام شرَ مندهٔ تو بیش از این چیزی ندارم یابن زهرا یاحسین جان (۲) بر دوگلِ زینب‌ات اذن شــــکفتن بده بهر دلِ خواهرت رخصت میدان بده إذن میدان ده که گردد نوبت این سرفرازان ای برادر بیش از اینها قلب زینب را ملرزان یابن زهرا یاحسین جان (۲) از دل و جان زده اند این دو به عشقت صفیر بر لبشان گُل زده نغمهٔ نِعمَ الأمیر هر دو باشند در ره تو وارث ایمان جعفر وقت رزم و جان نثاری هر دو فرزندان حیدر یاین زهرا یاحسین جان (۲)
شب پنجم کبوترِ زخمی بام توأم ای عمو پرستوی خسته در دام توأ ای عمو پر زدم تا مقتل تو تا که غمخوار تو گردم سایبان پیکر تو آخرین یار تو گردم ای عموجان ای عموجان (۲) مقتل تو عرفات دل من شد عمو سینهٔ تو عاقبت مقتل من شد عمو از غم تنـ هاییِ تو ای عمو جان بی شکیبم من یتیمِ مجتبایم من غریب بن غریبم ای عموجان ای عموجان (۲) در ره تو آخرین یاس به خون پرپرم فانی تو چون أباالفضل و علی اکبرم منکه اینجا آخرین مِی خوارهٔ جام ألستم مثل سقّا یِ حرم از تن جدا گردیده دستم ای عموجان ای عموجان (۲) دیده به خون بگشا ای همهٔ هستی ام نذر تو و فاطمه لحظهٔ بی دستی ام ای عمو با دست خونین می کنم یاد مدینه جان دهم با یاد مادر ای عمو جان روی سینه ای عموجان ای عموجان (۲)
شب ششم شیر حرم فاتح صف شکنم ای عمو قاسمم و یادگار حسنم ای عمو بر لب خود می سرایم بانگ أحلیٰ مِن عَسَل را تا دوباره زنده سازم یاد بابا و جمل را ای عموجان ای عموجان (۲) جان عمو فرصت وصلت جانان بده خسته شدم رخصت رفتن میدان بده تا به جمع دشمنانت همچنان حیدر بتازم بعد اکبر در ره تو ای عمو جان سر ببازم ای عموجان ای عموجان (۲) عمو بیا که نمانده‌ست برایم نفس لحظهٔ آخر رسیده تو به دادم برس بود امیدم وقت مردن جان در آغوشت سپارم جای بابا ای عمو سر روی زانویت گذارم ای عموجان ای عموجان (۲) دارد عمو استخوانهای تنم زمزمه زیر سُم استران مرثیهٔ فاطمه بار دیگر داغ کینه ای عمو مانَد به سینه سینهٔ بشـ ـکستهٔ من دارد آثار مدینه ای عموجان ای عموجان (۲)
شب هفتم کبوترم ای خدا پرپر و پژمرده شد ز تشنگی روی دستان من آزرده شد طفل مستم روی دستم پر زند با کام عطشان پر شکسته زار و خسته جان دهد در این بیابان لایی لایی ای علی جان (۲) مرغک لب تشنه ای زینت آغوش من گریهٔ تو می برد از سر من هوش من می برم بر روی دستم تا که سیرابت نمایم تا به روی سینهٔ خود ای علی خوابت نمایم لایی لایی ای علی جان (۲) ناله مزن گریه کم کن همهٔ هست من ای همهٔ هستی ام می روی از دست من داغ دیگر بر دل من می گذارد خندهٔ تو با نگاه آخرینت نی شوم شرمندهٔ تو لایی لایی ای علی جان (۲) ای پسرم مردم کوفه کجا، قدر تو به تیغ خود می کنم پشت حرم قبر تو گریهٔ تو کرده رسوا دشمن بی غیرت من ای که باشد خون سرخت اعتبار نهضت من لایی لایی ای علی جان (۲)
شب هشتم اکبر من ای جلودار جوانان من ماه حرم ای همه هستی من جان من آیه های مصحف من ای أذان گوی مدینه وارث زهـ ـرای اطهر یادگار زخم سینه ای علی جان ای علی جان (۲) شنیده ام سوز آوای نهان تو را در آورم لخته خونهای دهان تو را خیز و ز جا شرح ناب آیه های کوثر من تا ببینم روی ماهت ای شبیه مادر من ای علی جان ای علی جان (۲) خیز و ز جا پیش چشمان پدر زن قدم ز داغ تو خم شده ای گل زهرا قدم بانگ تکبیـ ـرِ دگر زن معنی قَدْقٰامَتِ من از غم تو خم شده این لحظه قدّ و قامت من ای علی جان ای علی جان (۲) با دل من کمتر ای ماه حرم نازُ کن بار دگر بهر بابا سخنی سازُ کن خیز و از جا تا که دشمن بر دل زارم نخندد تیغُ بر کش تا حرامی راه طفلان را نبندد ای علی جان ای علی جان (۲)
شب نهم برادرم ای علمدار رشید حرم خیز و ببین نشود رفتن تو باورم دیده وا کن تا که دشمن بین خون بر من نخندد خیز و از جا تا حرامی راه زینب را نبندد یا ابوفاضل اباالفضل (۲) دیده گشا بین خون باغ گل یاس من یاور من ای همه هستی ام عبّاس من بیقرارم بار دیگر دِه برادر دست یاری کودکانم تشنه کامند کن در این هنگامه کاری یا ابوفاضل اباالفضل (۲) بوی گلِ یاس حیدر رسد از علقمه گریه کنِ تو شده مادر من فاطمه ای برادر موجی از خون خاک صحرا را گرفته گو چه کردی خاک صحرا عطر زهرا را گرفته یا ابوفاضل اباالفضل (۲) خیز و ببین طعنه از دور و برم می رسد دیده گشا که حرامی به حرم می رسد میروی و زینب من می رود بر روی محمل سوی شام و کوفه راهی می شود منزل به منزل یا ابوفاضل اباالفضل (۲)