💠سیره عقلاء، متاثر از مبانی و مقاصد عقلاء
🔹نکتة مهم این است که ما وقتی در ظاهر، مسئلهای را در منابع روائی نیافتیم، به سراغ سیره عقلا میرویم و ناخواسته مبانی و مقاصد وحیانی را فراموش میکنیم. چون سیره عقلا را از ادله میدانیم در حالی که سیره عقلا مبتنی بر اهداف و مبانی عقلاست و در این صورت ما مبانی و اهداف دین را پشت سر گذاشتهایم.
🔸سوالی مطرح است: اگر در جایی سیرهها و روندهای عقلایی داریم که برخاسته از مبانی و اهداف آن عقلاست آیا مجازیم که به این سیرهها اخذ کنیم یا باید به سراغ مبانی و مقاصدی که پشت آن سیره است برویم؟ عقلا براساس مبانی و مقاصدشان طرح میدهند و نظام میسازند و ما اگر بخواهیم به سیره عقلا عمل کنیم باید براساس مبانی و مقاصد خودمان در دین، طرح و نظام داشته باشیم.
🔹آنچه در «فقه» در حوزه سیره عقلا بحث میشود در جایی است که مبانی و مقاصد عقلا در آن حوزه تأثیری ندارد یعنی براساس عقلانیت آنها، آن سیره شکل گرفته است و عمده اینها در حوزة معاملات است. ولی در عرصههایی مثل نظام اقتصادی، سیره عقلا به شدت متأثر از مبانی و مقاصد است و رجوع به سیره عقلا در این حوزه، پشت کردن به مبانی و مقاصد شارع در حوزه اقتصادی است زیرا در این حوزه مبانی و مقاصد شارع چیزی جدای از مبانی و مقاصد عقلاست.
(تقریر دقیق نیست و فعلاً به صوت این جلسه دسترسی نیست) 3/8/99
#استادهادیزاده
#انتظار
#مدیریت_نیروها
#آینده_روشن
@Safaeiyeh
💠منبع پاسخگویی دین به مسائل اجتماعی چیست؟
🔹منبع مطالعاتی حوزه، قرآن و روایات است ولی در مواجهه با آن بحث روشی نکردهایم... آیا ائمه با همان روشی که در احکام و مطالعات ورود کردهاند با همان روش در مسائلی مانند مدیریت و طرح حرکت وارد شدهاند یا این حوزه اقتضاء اسلوب دیگری دارد؟
این از شاهکلیدهای بحث است و ما از اینجا ضربه خوردهایم که فکر کردهایم روش ائمه در این مسائل هم همان است و اگر دیدیم با آن روش، بیانی نداشتهاند به سراغ سیرة عقلا رفتهایم.
🔹الان گیر پاسخگویی دین به مسائل مختلف اجتماعی و... گیر روشی است نه اینکه دین ندارد و اگر کسانی میگویند دین، این مسائل را ندارد به خاطر این است که فکر میکند ائمه با همان روشی که در احکام عبادات و معاملات ورود کردهاند با همان روش باید در مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و... وارد شده باشند.
#استادهادیزاده
#انتظار
#مدیریت_نیروها
#آینده_روشن
@Safaeiyeh
💢 استغنای به فقه!
🔻یک روایتی را رفقا آورده بودند در زمینه فقه و علم. تعبیر این بود که اگر اصحاب ما تفقه در دین نکنند احتیاج به دیگران پیدا می کنند و نتیجتاً در مسیر ضلالت آنها می افتند. روایت این است لَا خَيْرَ فِيمَنْ لَا يَتَفَقَّهُ مِنْ أَصْحَابِنَا هیچ خیری نیست در کسی که تفقه نمی کند از اصحاب ما... إِذَا لَمْ يَسْتَغْنِ بِفِقْهِهِ احْتَاجَ إِلَيْهِمْ نکته نکته ظریفی است. اگر ما نیازی داشته باشیم و این نیازمان با فقهمان به استغناء نرسد، ناچار میافتیم در دامن جریان های دیگر. راز اینکه میافتیم در دامن جریان های دیگر چیست؟ [رازش این است که] وقتی یک نیازی در انسان هست و در مسیر درستش نرود، و جواب درستش را نگیرد طبیعتاً جواب نادرستش را می گیرد. [لذا] اگر به فقه خودمان استغناء پیدا نکنیم گرفتاریم.
🔻حالا راز رسیدن به این استغناء چیست؟
رازش این است که شما به اضطرار برسید، یعنی ببینید نیاز دارید و جای دیگه جواب نمی دهند. هر جایی غیر این راه برویم ضلال است، و این یک ادعا نیست.
🔻هر جایی غیر از هدایت الهی، به دلیل اینکه پایه اش تجربه است و تجربه محدود است. تجربه نارسا است، به دلیل اینکه تاریخ نشان داده که تجربه دائم بن بست دیده، دائم خطاهایش را یافته و دوباره تکرار کرده، [لذا] آنها همه راه ضلال اند و راهی که می تواند چراغ روشن من باشد فقط راه وحی است. این را باید بفهمیم.
🔻البته همه اینها که میگوییم به این معنا نیست که تجربه را کنار بگذاریم، [نه!] ما با استغناء به تجربه مشکل داریم وگرنه تجربه وقتی ذیل چراغ وحی قرار گرفت کارکرد [صحیح ]خودش را خواهد داشت. همین روایت هم دارد که وقتی به فقهش استغناء نداشته باشد فَإِذَا احْتَاجَ إِلَيْهِمْ أَدْخَلُوهُ فِي بَابِ ضَلَالَتِهِمْ انسان نتواند نیازهایش را با فقه خودش پر کند، اگر این کار را نکند احتیاج به دیگران پیدا می کند. وقتی احتیاج به دیگران پیدا کردی تو حوزه ی فقهت -فقه نه به معنی فقه احکام، در حوزه فهم حیاتت، فهم زندگیت، فهم دینت- می افتی در طریق ضلالت آنها. این روایت یعنی اینکه شما اگر مسائلت را با اندیشه وحیانی حل نکنی، استغناء به دریافت روایات و آیات نداشته باشی، ناچار باید پای سفره فلاسفه دیگر -شرق و غرب- بنشینی و دیگر می افتی در آن طریقه. و این باز یک نکته ظریفی دارد که آن بحث توجه به طرح فکری و سازمان فکری است.
أَدْخَلُوهُ فِي بَابِ ضَلَالَتِهِمْ یعنی وقتی از یک جایی شروع می کنی یک گرهی را، یک مسئله ای را، دیگر در آن مسیر می افتی، دیگر باید بری تا تهش؛ باید بری...
🔻وقتی شما نتوانی نیازت را با فقه خودت تامین بکنی دیگران منتظرند که این نیاز را جواب بدهند و آنها از دریچه ی نیاز شما، شما را داخل می کنند در باب ضلال خودشان. همین کاری که فرهنگ غرب دارد با ما می کند، نیازهای موجودمان را محملی می گیرد و بر اساس همین نیازها آنچه که می خواهد را تحمیل می کند.
وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ فکر می کنی هنوز شیعه ای، فکر می کنی هنوز مسلمانی، ولی نه! دیگر افتاده ای در یک مسیر دیگر.
🔻حالا ببینید این روایت هایی که خیلی راحت ما از [کنار]شان می گذریم، در حالی که راهبردند برای زندگی ما.
یک علت پایه ای و اساسی این که راحت از کنار امثال این روایات میگذریم این است که ما مسئله های مان را قبل از اینکه بیایم به سفره وحی ارجاع بدهیم با جاهای دیگه حل کرده ایم. من این مثال را زیاد تکرار کرده ام که بچه گرسنه ای، رفته است سر کوچه، یک فلافلی بوده، یکی دوتا فلافل خورده. حالا که آمده سر سفره مادر می نشیند، دیگر رودل کرده، دیگه هیچی نمیتواند بخورد. اصلا نیاز ندارد «این چی چیه درست کردی؟»
ما اینطوری هستیم، ما گرسنگی مان را می رویم جاهای دیگر. مثلاً همین تعبیر لا خیر مهم است. اگر ما بخواهیم بهش توجه بکنیم خیلی از ما میشویم لا خیر. یعنی فقه به آن معنایی که گفته شد اگر نباشد، هیچ خیری نیست.
🔆 متن روایت: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ إِدْرِيسَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ الْكِنْدِيِّ عَنْ بَشِيرٍ الدَّهَّانِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ -علیه السلام- لَا خَيْرَ فِيمَنْ لَا يَتَفَقَّهُ مِنْ أَصْحَابِنَا يَا بَشِيرُ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ إِذَا لَمْ يَسْتَغْنِ بِفِقْهِهِ احْتَاجَ إِلَيْهِمْ فَإِذَا احْتَاجَ إِلَيْهِمْ أَدْخَلُوهُ فِي بَابِ ضَلَالَتِهِمْ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ. الكافي، ج1، ص 33
#استادهادیزاده
#مهدویت
#تفسیر
#آینده_روشن
@Safaeiyeh