☀️ علم امام از زمان حیات و ممات خلائق
📨 محمد_بن_داود میگوید:
من و برادرم خدمت حضرت رضا (علیهالسّلام) بودیم که یک نفر آمد و خبر آورد که #محمد_بن_جعفر (عموی شما) به حالت احتضار درآمده و چانهاش بند شده. حضرت رضا (علیهالسّلام) حرکت کرد و ما هم در خدمت ایشان رفتیم و دیدیم چانهاش قفل شده.
#اسحاق_بن_جعفر و فرزندش با گروهی از آل ابیطالب گریه میکردند.
➖ حضرت رضا (علیهالسّلام) بالای سرش نشست، نگاهی به چهره او افکنده و لبخندی زد.
کسانی که حضور داشتند از لبخند حضرت رضا (علیهالسّلام) ناراحت شدند. بعضی گفتند که خنده او از سر سرزنش عمویش است.
سپس امام (علیهالسّلام) خارج شد تا در مسجد نماز بخواند.
پس ما به حضرت عرض کردیم:
آقا فدایت شویم! ما شنیدیم کسانی که حضور داشتند، موقعی که شما تبسم فرمودید، بدشان آمد.
➖ حضرت رضا (علیهالسّلام) فرمودند:
من تعجب کردم از گریه اسحاق! بهخدا قسم او قبل از محمّد از دنیا خواهدرفت و محمّد بر جنازه او گریه خواهد کرد!
راوی گفت: محمّد خوب شد، ولی اسحاق از دنیا رفت.
📚 منتهی الآمال، شیخعباسقمی، ج۲، ص۴۵۶