صالحی - ارتباط کاربران
"وصیتنامه تأثیربرانگیز یحیی سنوار" من یحیی هستم، فرزند پناهندهای که تبعید را به وطن موقت و یک روی
.
🔴 این وصیتنامه عجب متنی بود 👌
واقعا شهید #یحیی_سنوار شخصیتی ناشناخته و حیرتانگیز بود
خدای سبحان در غریبترین و سختترین زندگیها چه الماسهای درخشان و سرسختی ساخته است 👌
🔻برخی فرازهایش که به جان نوشیدم👇
صبر تنها يك فضيلت نيست، بلكه يك سلاح است
آنها از استقامت شما بيش از سلاحهايتان ميترسند.
همانطور كه ريشهها به خاك ميچسبند، به اين سرزمين بچسبيد، زيرا هيچ بادی نميتواند مردمي را كه انتخاب كردهاند زندگي كنند، ريشهكن كند.
مقاومت تنها يك گزينه نيست، بلكه يك وظيفه است.
طوفان الاقصي نبرد روحها بود قبل از آنكه نبرد بدنها باشد، و نبرد ارادهها بود قبل از آنكه نبرد سلاحها باشد.
مردمي كه از تسليم شدن سرباز ميزنند، با دستان خود معجزه خلق ميكنند.
منتظر عدالت نباشيد، بلكه خود عدالت باشيد.
فلسطين را به شما ميسپارم، سرزمينی كه تا زمان مرگم دوستش داشتم، و رؤيایی كه همچون كوهی كه هرگز خم نميشود بر دوش كشيدم.
🔖 متن کامل وصیتنامه #شهید_یحیی_سنوار (رحمة الله علیه)
🔸
@Salehi786
بسم الله
🔸 متن عربی وصیتنامه شهید #یحیی_سنوار
🔖 ترجمه فارسی وصیت نامه شهید
🎞 کلیپ ترجمه انگلیسی وصیتنامه شهید
🔸
▫️١
بسم الله الرحمن الرحیم
أنا يحيى، ابن اللاجئ الذي حوّل الغربة إلى وطن مؤقت، وحوّل الحلم إلى معركة أبدية.
وأنا أكتب هذه الكلمات، أستحضر كل لحظة مرت في حياتي: من طفولتي بين الأزقة، إلى سنوات السجن الطويلة، إلى كل قطرة دم أُريقت على تراب هذه الأرض.
لقد وُلدت في مخيم خان يونس عام 1962، في زمن كانت فيه فلسطين ذاكرة ممزقة وخرائط منسية على طاولات الساسة.
أنا الرجل الذي نسجت حياته بين النار والرماد، وأدرك مبكرًا أن الحياة في ظل الاحتلال لا تعني إلا السجن الدائم.
عرفتُ منذ نعومة أظافري، أن الحياة في هذه الأرض ليست عادية، وأن من يولد هنا عليه أن يحمل في قلبه سلاحًا لا ينكسر، وأن يعي أن الطريق إلى الحرية طويل.
وصيتي لكم تبدأ من هنا، من ذاك الطفل الذي رمى أول حجر على المحتل، والذي تعلم أن الحجارة هي الكلمات الأولى التي ننطق بها في مواجهة العالم الذي يقف صامتًا أمام جرحنا.
تعلمتُ في شوارع غزة أن الإنسان لا يقاس بسنوات عمره، بل بما يقدمه لوطنه. وهكذا كانت حياتي: سجونٌ ومعارك، ألم وأمل.
دخلت السجن أول مرة في عام 1988، وحُكم عليّ بالسجن مدى الحياة، لكنني لم أعرف للخوف طريقا.
في تلك الزنازين المظلمة، كنت أرى في كل جدار نافذة للأفق البعيد، وفي كل قضيب نورًا يضيء درب الحرية.
في السجن، تعلمت أن الصبر ليس مجرد فضيلة، بل هو سلاح.. سلاح مرير، كمن يشرب البحر قطرة قطرة.
وصيتي لكم: لا تهابوا السجون، فهي ليست إلا جزءًا من طريقنا الطويل نحو الحرية.
السجن علمني أن الحرية ليست مجرد حق مسلوب، بل هي فكرة تولد من الألم وتُصقل بالصبر. حين خرجت في صفقة “وفاء الأحرار” عام 2011، لم أخرج كما كنت؛ خرجتُ وقد اشتد عودي وازداد إيماني أن ما نفعله ليس مجرد نضال عابر، بل هو قدرنا الذي نحمله حتى آخر قطرة من دمائنا.
وصيتي أن تظلوا متمسكين بالبندقية، بالكرامة التي لا تُساوم، وبالحلم الذي لا يموت. العدو يريدنا أن نتخلى عن المقاومة، أن نحول قضيتنا إلى تفاوضٍ لا ينتهي..
لكنني أقول لكم: لا تُفاوضوا على ما هو حق لكم. إنهم يخشون صمودكم أكثر مما يخشون سلاحكم. المقاومة ليست مجرد سلاح نحمله، بل هي حُبنا لفلسطين في كل نفَس نتنفسه، هي إرادتنا في أن نبقى، رغم أنف الحصار والعدوان.
وصيتي أن تظلوا أوفياء لدماء الشهداء، للذين رحلوا وتركوا لنا هذا الطريق المليء بالأشواك. هم الذين عبدوا لنا درب الحرية بدمائهم، فلا تُهدروا تلك التضحيات في حسابات الساسة وألاعيب الدبلوماسية.
نحن هنا لنكمل ما بدأه الأولون، ولن نحيد عن هذا الطريق مهما كلفنا الأمر. غزة كانت وستظل عاصمة الصمود، وقلب فلسطين الذي لا يتوقف عن النبض، حتى لو ضاقت علينا الأرض بما رحبت.
عندما تسلمتُ قيادة حماس في غزة عام 2017، لم يكن الأمر مجرد انتقال للسلطة، بل كان استمرارًا لمقاومة بدأت بالحجر واستمرت بالبندقية. كنت أشعر في كل يوم، بوجع شعبي تحت الحصار، وأعلم أن كل خطوة نخطوها نحو الحرية تأتي بثمن.
لكنني أقول لكم: إن ثمن الاستسلام أكبر بكثير. لهذا، تمسكوا بالأرض كما يتمسك الجذر بالتربة، فلا ريح تستطيع أن تقتلع شعبًا قرر أن يحيا.
في معركة طوفان الأقصى، لم أكن قائدا لجماعة أو حركة، بل كنت صوتا لكل فلسطيني يحلم بالتحرر. قادني إيماني بأن المقاومة ليست مجرد خيار، بل هي واجب. أردت أن تكون هذه المعركة صفحة جديدة في كتاب النضال الفلسطيني، حيث تتوحد الفصائل، ويقف الجميع في خندق واحد، ضد العدو الذي لم يفرق يومًا بين طفل وشيخ، أو بين حجر وشجر.
كان طوفان الأقصى معركة للأرواح قبل الأجساد، وللإرادة قبل السلاح.
ما تركته ليس إرثًا شخصيًا، بل هو إرث جماعي، لكل فلسطيني حلم بالحرية، لكل أم حملت ابنها على كتفها وهو شهيد، لكل أب بكى بحرقة على طفلته التي اغتالتها رصاصة غادرة.
وصيتي الأخيرة، أن تتذكروا دائما أن المقاومة ليست عبثا، وليست مجرد رصاصة تطلق، بل هي حياة نحياها بشرف وكرامة. لقد علمني السجن والحصار أن المعركة طويلة، وأن الطريق شاق، لكنني تعلمت أيضًا أن الشعوب التي ترفض الاستسلام تصنع معجزاتها بأيديها.
لا تنتظروا من العالم أن ينصفكم، فقد عشت وشهدتُ كيف يبقى العالم صامتًا أمام ألمنا. لا تنتظروا الإنصاف، بل كونوا أنتم الإنصاف. احملوا حلم فلسطين في قلوبكم، واجعلوا من كل جرح سلاحا، ومن كل دمعة نبعا للأمل.
هذه وصيتي: لا تسلموا سلاحكم، لا تلقوا بالحجارة، لا تنسوا شهداءكم، ولا تُساوموا على حلم هو حقكم.
نحن هنا باقون، في أرضنا، في قلوبنا، وفي مستقبل أبنائنا.
أوصيكم بفلسطين، بالأرض التي عشقتها حتى الموت، وبالحلم الذي حملته على كتفي كجبل لا ينحني.
بسم الله
🔸 ترجمه فارسی وصیتنامه شهید #یحیی_سنوار
🔖 متن اصلی عربی وصیت نامه شهید
🎞 کلیپ ترجمه انگلیسی وصیتنامه #شهيد_يحيي_سنوار
🔴 واقعا شهید #یحیی_سنوار شخصیتی ناشناخته و حیرتانگیز بود. این👇 وصیتنامه عجب متن عمیق و تاثیرگذاری دارد 👌
🔸
▫️١
بسم الله الرحمن الرحیم
من یحیی هستم، فرزند پناهندهاي كه تبعيد را به وطني موقت، و يك رويا را به نبردي ابدي تبديل كرد.
هنگام نگارش اين كلمات، هر لحظه از زندگيام را به ياد ميآورم، از كودكي در كوچهها تا سالهاي طولاني در زندان و هر قطره خوني كه بر خاك اين سرزمين ريخته شد.
در سال 1962 در اردوگاه پناهندگان خان يونس متولد شدم، زماني كه فلسطين خاطرهاي پاره پاره و نقشهاي فراموش شده بر ميز سياستمداران بود.
من مردي هستم كه زندگياش ميان آتش و خاكستر بافته شد. و زود دريافتم كه زندگي تحت اشغال، چيزي جز زنداني دائمي نيست. از همان روزهاي نخست ميدانستم كه زندگي در اين سرزمين عادي نيست و هر كس اينجا متولد ميشود بايد در قلبش سلاحي شكستناپذير حمل كند و بداند كه راه آزادي طولانيست.
وصيت من به شما از همين جا آغاز ميشود، از آن كودكي كه اولين سنگ را به سوي اشغالگر پرتاب كرد و آموخت كه سنگها اولين كلماتي هستند كه ما در برابر جهاني كه در مقابل زخمهايمان سكوت ميكند، بيان ميكنيم.
در خيابانهاي غزه آموختم كه ارزش انسان به سالهاي عمرش نيست، بلكه به آن چيزي است كه به وطنش ميبخشد. بنابر اين زندگي من، زندانها و نبردها، درد و اميد بود.
اولين بار در سال 1988 وارد زندان شدم و به حبس ابد محكوم شدم، اما هرگز ترس را نشناختم. در آن سلولهاي تاريك، در هر ديوار پنجرهاي به افقي دور و در هر ميله نوري ميديدم كه راه آزادي را روشن ميكرد. در زندان آموختم كه صبر تنها يك فضيلت نيست، بلكه يك سلاح است. سلاح تلخ، ماننده قطره قطره نوشيدن دريا.
وصيت من به شما اين است كه از زندانها نترسيد، زيرا آنها تنها بخشي از سفر طولاني ما به سوي آزادي هستند. زندان به من آموخت كه آزادي تنها حقي ربوده شده نيست، بلكه مفهومي است كه از درد زاده شده و با صبر صیقل گرفته است.
وقتي در سال 2011 در معامله تبادل اسرا «وفاء الاحرار» آزاد شدم، همان فرد سابق نبودم. قويتر بيرون آمدم، با اعتقادي راسختر به اينكه آنچه انجام ميدهيم تنها مبارزهاي گذرا نيست، بلكه سرنوشت ماست كه تا آخرين قطره خونمان آن را حمل ميكنيم.
وصيت من اين است كه استوار بمانيد، به كرامت خود و به رؤيایی كه هرگز نميميرد چنگ بزنيد. دشمن ميخواهد ما از مقاومت دست برداريم، و مسئلهمان را به مذاكرات بيپايان تبديل كنيم، اما به شما ميگويم بر سر آنچه حق مسلم شماست مذاكره نكنيد.
آنها از استقامت شما بيش از سلاحهايتان ميترسند. مقاومت صرفا سلاحي كه ما آن را حمل ميكنيم نيست، بلكه عشق ما به فلسطين در هر نفسي است كه ميكشيم، و اراده ماست كه عليرغم محاصره و تهاجم باقي بمانيم.
وصيت من اين است كه به خون شهدا وفادار بمانيد، به كساني كه اين راه پر از خار را براي ما به جا گذاشتهاند. آنها راه آزادي را با خون خود هموار كردند. پس اين فداكاريها را در محاسبات سياستمداران يا بازيهاي ديپلماسي هدر ندهيد.
ما اينجا هستيم تا آنچه را نسل اول آغاز كرد ادامه دهيم و از اين مسير منحرف نخواهيم شد، هر چقدر هم كه هزينه داشته باشد. غزه پايتخت استقامت بوده و خواهد ماند و قلب فلسطين كه از تپيدن باز نميايستد، حتي اگر جهان عرصه را بر ما تنگ كند.
وقتي در سال 2017 رهبري حماس را به عهده گرفتم، اين تنها يك انتقال قدرت نبود، بلكه ادامه مقاومتي بود كه با سنگها آغاز شد و با تفنگها ادامه يافت. هر روز درد مردمم را تحت محاصره احساس ميكردم و ميدانستم كه هر گامي كه به سوي آزادي بر ميداريم بهايي دارد، اما به شما ميگويم: هزينه تسليم بسيار بيشتر است.
پس همانطور كه ريشهها به خاك ميچسبند، به اين سرزمين بچسبيد، زيرا هيچ بادي نميتواند مردمي را كه انتخاب كردهاند زندگي كنند، ريشهكن كند.
در نبرد طوفان الاقصي، من رهبر يك گروه يا جنبش نبودم، بلكه صداي هر فلسطيني بودم كه رؤيای آزادي در سر داشت. من با اين باور هدايت ميشدم كه مقاومت تنها يك گزينه نيست، بلكه يك وظيفه است. ميخواستم اين نبرد فصل جديدي در كتاب مبارزه فلسطين باشد، جايي كه گروهها متحد شوند و همه در يك سنگر در برابر دشمني بايستند كه هرگز بين كودك و پير يا بين سنگ و درخت تمايزي قائل نميشود.
طوفان الاقصي نبرد روحها بود قبل از آنكه نبرد بدنها باشد و نبرد ارادهها بود قبل از آنكه نبرد سلاحها باشد.
26.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 روایت پرواز یک قهرمان
این کلیپ با استفاده از #هوش_مصنوعی تولید شده، که بازنمایی آخرین نبرد قهرمان فلسطینی «شهید #یحیی_سنوار» را از زبان خودش روایت میکند.
🇵🇸 حکایت مردی که تا پای جان در برابر اشغالگری رژیم صهیونیستی ایستاد. قصهای از عشق به سرزمین و فداکاری که به بلندای آزادی طنینانداز شد.
📤زیرنویس و نشر:
انجمن فرهنگی شاخه زیتون
🇵🇸https://t.me/Zeytoon_NGO/452
🔸
@Salehi786