هدایت شده از 🍁 تبلیغات موقت🍁
_بیا جلو
با چشمای گرد شده نگام کرد و زیر لب با بهت زمزمه کرد :
_چی ؟!
دستمو دور فرمون محکم کردم و با انگشت یهش اشاره کردم جلو بیاد ، چندثانیه گیج و منگ نگاهم کرد و مردد سرش رو جلو آورد
خوب که نزدیک شد خیره به چشماش لب زدم :
_قَبِلتو؟
وحشت زده زیر لب زمزمه کرد :
_دهنتو ببند!
http://eitaa.com/joinchat/1811480592Ce5dc00ebc8
#استاد_دانشجویی