eitaa logo
سرآشپـ🍔ـز نمـونـه👩‍🍳🇮🇷 🇵🇸
57هزار دنبال‌کننده
36.4هزار عکس
77هزار ویدیو
170 فایل
آموزش انواع غذاهای دلچسب و لذیذ +عکس+کلیپ+متن 👩‍🍳 برای #صبحانه 😍 برای #نهار😍 برای #عصرانه😍 برای #شام😍 ‌👩‍🍳 آموزش انواع کیک و شیرینی ، و دسر خوشمزه+کلیپ ‌کپی❌ ‌ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ♻💚 تبلیغات عمومی آیه گرافی♻💚
‍ « عروس خانم وکیلم شما را با مهریه تعیین شده به عقد آقای اراد در بیاورم؟ بنده وکیلم؟» نفس عمیقی کشیدم، سرمو بالا آوردم و مستقیم چشمم رو به عاقد دوختم، قاطع و بلند گفتم: « نه» همه سرها سمت من چرخید.. نفسمو رها کردم و گفتم: « باید با داماد حرف بزنم.» از جا بلند شدم لبه کتش رو کشیدم و با خودم بیرون از اتاق عقد بردمش. عصبی غرید: « این چه غلطی بود کردی سوگند؟» سرمو مصرانه تکون دادم و گفتم: من نمی‎تونم یه عمر کنار آدم مذهبی متحجری مثل تو زندگی کنم آراد...من نمی‎تونم لاک نزنم، شال نذارم نرقصم و پارتی نرم! نمی‎تونم عروسی مختلط نداشته باشم، نمی‎تونم به خاطر تو قید همه چیز رو بزنم... نمی‎تونم. تورو گذاشتم تو یه کفه ترازو...آرزوهامو تو یه کفه دیگه...» دستشو بالا برد دکمه بالایی پیراهنش رو باز کرد تا نفس بگیره و گفت: « و کفه بی قید و بندی‎ها و اون دوستایی ...لا اله الی الله...اون کفه سنگین تر بود مگه نه؟» با بغض بهش چشم دوختم. شکسته بود، عمیق و سخت... برو اسم عشق رو به لجن نکش...» درو باز کرد و داخل سالن عقد شد و با قدرت در رو بهم کوبید. http://eitaa.com/joinchat/900726793C72e4b375b3 😍☝️