°•°•°🍃♥️•°•°•
•|| #دولقمهرفاقت..🌱🌸
ڪاش دوستیِ آدم ها مثلِ
رفاقتِ چشم و دسـت بود،
وقتی دست زخـم میشـھ..
چشم گریھ میڪنھ :(
وقتی چشم گریھ میڪنھ
دستْ اشڪاشو پاڪ میڪنھ..!
#قدرهمدیگھروبدونید.. 🌸🌙
•❥❥@Sangare_Eshghe ❥●•
معلم اومد سر كلاس و حاضر غايب كرد:
بزرگراه همت....................حاضر
غيرت همت.................غايب
ورزشگاه همت.............حاضر
مردونگي همت............غايب
مرام همت..............غايب
سمينار همت.............حاضر
اقايي همت................غايب
صداقت همت.............غايب
همايش همت............حاضر
صفاي همت...........غايب
عشق همت............غايب
آرمان همت............غايب
ياران همت.............غايب
تيپ همت.............حاضر
•❥❥@Sangare_Eshghe ❥●•
توسل🍃❤️
✨در قسمتی از ارتفاع، فقط یک راه برای عبور بود.
محمود کاوه را بردم همان جا، گفتم:" دیشب تیربار چی دشمن مسلسلش را روی همین نقطه قفل کرده بود،هیچ کس نتونست از این جا رد بشه".
گفت:" بریم جلوتر ببینیم چه کاری می تونیم انجام بدیم".
رفتیم تا نزدیک سنگر تیربارچی.
محمود دور و بر سنگر را خوب نگاه کرد.آهسته گفتم:" اول باید این تیربار را خفه کنیم، بعد نیروها را از دو طرف آرایش داده و بزنیم به خط".
جور خاصی پرسید:" دیگه چه کاری باید بکنیم!".🤔
گفتم:"چیز دیگه ای به ذهنم نمی رسه".
گفت:" یک کار دیگه هم باید انجام داد".
گفتم:" چه کاری؟🤔"
🍃با حال عجیبی جواب داد:"توسل؛ اگه توسل نکنیم، به هیچ جا نمی رسیم❤️".
•❥❥@Sangare_Eshghe ❥●•
🍃امام جماعت واحد تعاون بود . بهش می گفتند: حاج آقا آقاخانی😍
روحیه عجیبی داشت . زیر آتیش سنگین عراق شهدا رو منتقل می کرد عقب
✨ توی همین رفت و آمدها بود که گلوله مستقیم تانک سرش رو جدا کرد
چند قدمیش بودم
هنوز تنم می لرزه وقتی یادم میاد از سر بریده اش صدا بلند شد :
السلام علیک یا ابا عبدالله😢😔
شهادت : کربلای5 شلمچه
( برگرفته از کتاب روی خط عاشقی )
•❥❥@Sangare_Eshghe ❥●•
-
-
بهتَرین حالتِ
¹ـک نوڪر این است حُسینـ﴿؏﴾
رمضان باشد
و من باشم و بینـ الحرمین . . .🍃
-
-
💕] #مهربان_اربابمـ
🖐🏼] #ڪربلایمـ_آرزوست
•❥❥@Sangare_Eshghe ❥●•
••
به شوخے به یڪی از دوستانمم گفتم:😁
من ۲۲ ساعت متوالے خوابیدهام!😴😴
گفت: بدونغذا؟🍔🍟🍳
همین سخن را به دوست دیگرم گفتم:😊
گفت: #بدوننماز؟🤲
و اینگونه خداۍ هرڪس را شناختم!🧐
خیلے مہمہ😍😍❤️
•❥❥@Sangare_Eshghe ❥●•
.
.
میگما:)
چہ مرگ زیبایے میشہ
وقتے میمیرے براےِ خنده هاےِ ڪسی:)ِ♥️
.
.
♡|| #چہشـــــود...
•❥❥@Sangare_Eshghe ❥●•
[ عامـل انقلابِ تـو قلبـم
جرمتُ اعتـراف ڪن دختر
چشـم هاے مسلّحې دارے
اسلحهت رو غلاف ڪن دختر ]
#لاادری🌱
•❥❥@Sangare_Eshghe ❥●•
🇮🇷 سنگَـࢪِعۺــڨ
[ عامـل انقلابِ تـو قلبـم جرمتُ اعتـراف ڪن دختر چشـم هاے مسلّحې دارے اسلحهت رو غلاف ڪن دختر ] #لاا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زِ همـــهـ دســـت ڪشیدم
ڪهـ توباشے همـــهـ ام...
#حسین❤️
•❥❥@Sangare_Eshghe ❥●•
#سلام_به_ارباب🧡✋🏻
با ذره تربتے زِ غبارهاے چـــادرت،
از گوشه ے خرابه مرا ڪربلا بده❤️
#یابنتالحسینع🌸
•❥❥@Sangare_Eshghe ❥●•
🖇🌸
أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِ کِتَابٍ قَدْ خَلَا ؛
" من خواهانِ بهترین تقدیری هستم
که برایم رقم زدهای.. :))💕
#صحیفه_سجادیه📚
•❥❥@Sangare_Eshghe ❥●•
4_5846012683895179304.mp3
4.07M
#شوࢪ_حسیݩے🍂
مݩ ݕآ حُسیݩ اَز ݕدے هآمٰ جُدآ شُدَم🌱
ࢪاهے ڪࢪبݪا شُدَم بآ خُدآ آشݩا شُدَم🌱
#مهدےرسولی✨
•❥❥@Sangare_Eshghe ❥●•
#استورے🌱
بر سر سفره افطــاࢪ بهـ غذآ لب ݩزنم
ٺآ زماݩے ڪہ مؤذن بِبَرد نام علے🌹
•❥❥@Sangare_Eshghe ❥●•
💫خاطره ای از شهردار شهید
🌹مهدی باکری🌹
☘️گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم. چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود. دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیک تر رفتم. او رفتگر همیشگی محله ما نبود. کنجکاو شدم؛ سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقامهدی است.
☘️آقا مهدی! شما اینجا چیکار میکنی؟
آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت.
ادامه دادم: آقا مهدی شما شهرداری. اینجا چیکار میکنی؟
رفتگر همیشگی چرا نیست؟
شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین من، آخه چرا شما؟
☘️خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم:
زن رفتگر محله، مریض شده بود. بهش مرخصی نمیدادن؛ میگفتن اگه تو بری، نفر جایگزین نداریم. رفته بود پیش شهردار و آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش.
اشک تو چشام جمع شد هر چی اصرار کردم آقا مهدی جارو رو به من نداد. خواهش کرد که هرچه سریع تر برم تا کسی متوجه نشه.
💫☘️از شهدا بیاموزیم☘️💫
‼️در هر جایگاه و مقامی، بدون داشتن غرور اگر می توانیم برای راه انداختن کار یک نفر، اقدامی انجام دهیم، دریغ نکنیم.‼️
جهت تعجیل در فرج امام زمان و شادی روح مطهر شهید باکری: ١۴ صلوات💫
☘️اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم☘️
#سیره_شهدا
•❥❥@Sangare_Eshghe ❥●•
#رمـضان_الکــریم
"نهـمین روز رسید و دل من شد بیتاب"
"علقمه"
"مشکِ عمو"
"فکرِ عمو"
"طفلِ رباب"س"
#یا_باب_الوائج_ادرکنی
•❥❥@Sangare_Eshghe ❥●•
#خنده_تاخاڪریز😉°°
🍃اسیر شده بودیم
قرار شد بچه ها برا خانواده هاشون نامه بنویسن✍
بین اسرا چند تا بی سواد و کم سواد هم بودند که نمی تونستن نامه بنویسن
اون روزا چند تا کتاب برامون آورده بودن که نهج البلاغه هم لابه لاشون بود
یه روز یکی از بچه های کم سواد اومد و بهم گفت:
من نمی تونم نامه بنویسم
از نهج البلاغه یکی از نامه های کوتاه امیرالمومنین علیه السلام رو نوشتم روی این کاغذ😇
می خوام بفرستمش برا بابام
نامه رو گرفتم و خوندم🧐
از خنده روده بُر شدم😆
😉بنده خدا نامه ی امیرالمومنین علیه السلام به معاویه رو برداشته و برای باباش نوشته بود.😂
#طنز..
•❥❥@Sangare_Eshghe ❥●•