eitaa logo
🇮🇷 سنگَـࢪِعۺــڨ
259 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
121 فایل
💫بِسـم ربِّ عِشـق گام برداشتن درمسیرِعشـق🌟 هزینه میخواهد🌱 هزینه هایی که انسان راعاشق وبعد.. #شهیدمیکند🌷 کپی #حلالتون.. التماس دعا💕 مدیر: @fatehe_ghods118 ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/296443623 تبادل: @b_plak @ablase
مشاهده در ایتا
دانلود
| قلبي في هواء الضريح |💚 دلِ من هوایِ دآرد . . . 💕 •❥❥@Sangare_Eshghe ❥●•
یکی از رفقا میگفت: "قصد داشتم گفتم برم و از امام رضا(ع)… یه زن خوب بخوام...❗️ رفتم و درخواستمو به آقا گفتم... شب شد و جایی واسه خواب نداشتم...☹️ هر جای حرم که میخوابیدم... خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که...😢 "آقا بلند شو..." متوجه شدم کنار پنجره فولاد… یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن… کسی هم کاری به کارشون نداره. رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و....... تاااا صبح راحت خوابیدم...❗️ صبح شد...پارچه رو وا کردم...☺️ پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم... چشتون روز بد نبینه…❗️ یهو یکی داد زد : "آی ملت…شفا گرررفت…😱 به ثانیه نکشید، ریختن سرم و...😭 نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که… خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان…❗️ "مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما؛ مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن..." "آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️ خوابم میومد،جا واسه خواب نبود... رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم😴… همین" تاااا اینو گفتم… یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت: "تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…"🤕 خیلی دلم شکست💔 رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم: "آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم💔 زن که بهمون ندادی هیچ… یه کشیده آب دار هم خوردیم. همینجور که داشتم نِق میزدم… یهو یکی زد رو شونم و گفت: "سلام پسرم❗️ "مجرّدی⁉️" گفتم آره؛ "من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️ اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛ تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت... خلاااااصهههه... تا اینکه شدیم دوماد این حاج آقا😁 بعد ازدواج با خانومم اومديم حرم... از آقا تشکر كردم و گفتم: "آقا،ما حاضریما...😂 یه سیلی دیگه بخوریم و یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا 😂😂😂 (به روایت آقای موسوی زاده) ♔♡j๑ïท🌱↷ 『 @Sangare_Eshghe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما رو نمیدونم ولیــٰ تو زندگیـْـم خبری تلـــخْ تر از این نشنیده بـودم... 🙃🥀💧 ✅😭😭😭 🚩هیئت انصار المهدی (عج) @Sangare_Eshghe💔
[💙] 👈🏽 دستـــم نمیرســد بھ ☘ تماشای『 』 با بغض به روی عکس 🕌 دست میکشم 🥀
| قسمتِ کیا شده این لحظه؟؟🥺❤️ رفقایی که این لحظه ها قسمتشون شده و سال های پیش حضور داشتن تو این راه پر از عــشـــ💔ــق میشه لطف کنید و حس و حال اون روزا و حتی دلتنگی های این روزا به خاطر بسته بودن راه ها حتی اگه شده یه جمله بهمون بگید؟! کسایی که هم که مثل بنده ی حقیر هنوز نرفتین و حسرتشو به دل دارین؛ شما هم میتونید دلگویه هاتون رو باهامون درمیون بزارید😔💔 منتظر حرفای از دل برآمدتون هستیم بزرگواران🙏@khademe_eshgh @Sangare_Eshghe
[۹۹🍂] بنا نبود فقط خوب‌ ها 🕌 بروند شبی بیا و مرا هـم به " " ببرم 💔
☁️🍃 چند بار بہ آقا مُحمد گفتم.. براےِ خودمون کفن بخریم و ببَریم امام‌حُسین براے طواف ، ولے ایشون هےٰ طفره میرفت☹️ بعد چند بآر کہ اصرار کردم ناراحَت شد و گُفت: ²دوتآ کَفن میخواے ببرے پیشِ بے کـفَن؟! :(💔 ؏ 📿
🤩||زیارت مرقد مطهر ؏از طریق 👇👇👇 http://dl.generatrix3d.com/samera با استفاده از لینک 👆وارد شوید.:) ❤️ @Sangare_eshghe 🌱
یکی از رفقا میگفت: "قصد داشتم گفتم برم و از امام رضا(ع)… یه زن خوب بخوام...❗️ رفتم و درخواستمو به آقا گفتم... شب شد و جایی واسه خواب نداشتم...☹️ هر جای حرم که میخوابیدم... خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که...😢 "آقا بلند شو..." متوجه شدم کنار پنجره فولاد… یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن… کسی هم کاری به کارشون نداره. رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و....... تاااا صبح راحت خوابیدم...❗️ صبح شد...پارچه رو وا کردم...☺️ پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم... چشتون روز بد نبینه…❗️ یهو یکی داد زد : "آی ملت…شفا گرررفت…😱 به ثانیه نکشید، ریختن سرم و...😭 نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که… خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان…❗️ "مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما؛ مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن..." "آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️ خوابم میومد،جا واسه خواب نبود... رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم😴… همین" تاااا اینو گفتم… یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت: "تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…"🤕 خیلی دلم شکست💔 رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم: "آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم💔 زن که بهمون ندادی هیچ… یه کشیده آب دار هم خوردیم. همینجور که داشتم نِق میزدم… یهو یکی زد رو شونم و گفت: "سلام پسرم❗️ "مجرّدی⁉️" گفتم آره؛ "من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️ اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛ تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت... خلاااااصهههه... تا اینکه شدیم دوماد این حاج آقا😁 بعد ازدواج با خانومم اومديم حرم... از آقا تشکر كردم و گفتم: "آقا،ما حاضریما...😂 یه سیلی دیگه بخوریم و یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا 😂😂😂 (به روایت آقای موسوی زاده) @Sangare_eshghe 🌱
یکی از رفقا میگفت: "قصد داشتم گفتم برم و از امام رضا(ع)… یه زن خوب بخوام...❗️ رفتم و درخواستمو به آقا گفتم... شب شد و جایی واسه خواب نداشتم...☹️ هر جای حرم که میخوابیدم... خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که...😢 "آقا بلند شو..." متوجه شدم کنار پنجره فولاد… یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن… کسی هم کاری به کارشون نداره. رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و....... تاااا صبح راحت خوابیدم...❗️ صبح شد...پارچه رو وا کردم...☺️ پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم... چشتون روز بد نبینه…❗️ یهو یکی داد زد : "آی ملت…شفا گرررفت…😱 به ثانیه نکشید، ریختن سرم و...😭 نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که… خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان…❗️ "مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما؛ مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن..." "آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️ خوابم میومد،جا واسه خواب نبود... رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم😴… همین" تاااا اینو گفتم… یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت: "تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…"🤕 خیلی دلم شکست💔 رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم: "آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم💔 زن که بهمون ندادی هیچ… یه کشیده آب دار هم خوردیم. همینجور که داشتم نِق میزدم… یهو یکی زد رو شونم و گفت: "سلام پسرم❗️ "مجرّدی⁉️" گفتم آره؛ "من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️ اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛ تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت... خلاااااصهههه... تا اینکه شدیم دوماد این حاج آقا😁 بعد ازدواج با خانومم اومديم حرم... از آقا تشکر كردم و گفتم: "آقا،ما حاضریما...😂 یه سیلی دیگه بخوریم و یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا 😂😂😂 (به روایت آقای موسوی زاده) ♔♡j๑ïท🌱↷ 『 ، ♥️
🙂🥀 ایهااداعش👊 سپاه و را فاکتور بگیر✌ هواست به من باشه... گرنگاه چپ کنی به 😡 جانت را با خونم میخرم😎✋ @sangar_eshghe
چیست این خاصّیتِ عشق که جاذبه اش، میکشد سویِ خلوتِ شبهایِ مرا... 💔 ✋🏻 @Sangare_eshghe
یکی‌از‌رفقا‌میگفت:🧔🏻 "قصد داشتم💍 گفتم‌برم و‌از‌امام‌رضا(ع)… یه‌زن‌خوب‌بخوام...❗️ رفتم ودرخواستمو‌به‌آقا‌گفتم... شب‌شد‌و‌جایی‌واسه‌خواب‌نداشتم...☹️ هر‌جای‌حرم‌که‌میخوابیدم...💤 خادما‌ هی‌میگفتن‌که...😢 "آقا‌بلند‌شو..." متوجه‌شدم‌کنار‌پنجره‌فولاد… یه‌عده‌با‌پارچه‌سبز‌خودشونو‌به‌نیت‌شفا‌بستن… کسی‌هم‌کاری‌به‌کارشون‌نداره. رفتم‌یه‌پارچه‌سبز‌گیر‌آوردم‌و....... تاااا‌صبح‌راحت‌خوابیدم...❗️ صبح‌شد...پارچه‌رو‌وا‌کردم...🌱 پا‌شدم‌که‌برم‌دنبال‌کار‌و‌زندگیم... چشتون‌روز‌بد‌نبینه…😧 یهو‌یکی‌داد‌زد : "آی‌ملت…شفا‌گرررفت…😱 به‌ثانیه‌نکشید،‌ریختن‌سرم‌و...😭 نزدیک‌بود‌لباسامو‌پاره‌پوره‌کنن‌که… خادما‌به‌دادم‌رسیدن‌و‌بردنم‌مرکز‌ثبت‌شفا یافتگان…❗️ "مدارک‌پزشکیتو‌بده‌تا‌پزشکای‌ما؛ مریضی‌و‌ادعای‌شفا‌گرفتنتو‌تأیید‌کنن..." "آقا‌بیخیاااال😳…شفا‌کدومه…⁉️ خوابم‌میومد،جا‌واسه‌خواب‌نبود... رفتم‌خودمو‌بستم‌به‌پنجره‌فولاد‌و‌خوابیدم😴… همین" تاااا‌اینو‌گفتم… یه‌چک‌خوابوند‌درِ‌گوشم‌و‌گفت: "تا‌تو‌باشی‌دیگه‌با‌احساسات‌مردم‌بازی‌نکنی"🤕 خیلی‌دلم‌شکست💔 رفتم‌دم‌پنجره‌فولاد‌و‌بابغض‌گفتم: "آقا؛دستت‌درد‌نکنه...دمت‌گرم💔 زن‌که‌بهمون‌ندادی‌هیچ… یه‌کشیده‌آب‌دار‌هم‌خوردیم.🤦🏻‍♂ همینجور‌که‌داشتم‌نِق‌میزدم… یهویکی‌زد‌رو‌شونم‌وگفت: "سلام‌پسرم❗️ "مجرّدی⁉️" گفتم‌آره؛ "من‌یه‌دختر‌دارم‌ودنبال‌یه‌دوماد‌خوب‌میگردم☺️ اومدم‌حرم‌که‌یه‌دوماد‌خوب‌پیداکنم؛ تو‌رو‌دیدم‌وبه‌دلم‌افتاد‌بیام‌سراغت... خلاااااصهههه... تا‌اینکه‌شدیم‌دوماد‌این‌حاج‌آقا🤵🏻 بعد‌ازدواج با‌خانومم‌اومديم‌حرم... از‌آقا‌تشکر‌كردم‌و‌گفتم: "آقا،ما‌حاضریما...😂 یه‌سیلی‌دیگه‌بخوریم‌و یه‌زن‌خوب‌دیگه‌هم‌بهمون‌بدیا😜😂 (به‌روایت‌آقا‌ی‌موسوی‌زاده) @Sangare_eshghe