eitaa logo
🇮🇷 سنگَـࢪِعۺــڨ
242 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
121 فایل
💫بِسـم ربِّ عِشـق گام برداشتن درمسیرِعشـق🌟 هزینه میخواهد🌱 هزینه هایی که انسان راعاشق وبعد.. #شهیدمیکند🌷 کپی #حلالتون.. التماس دعا💕 مدیر: @fatehe_ghods118 ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/296443623 تبادل: @b_plak @ablase
مشاهده در ایتا
دانلود
💟بسم الله الرحمن الرحیم🌸🍃 سلام به شما دوستان عزیز🙃 این کانال توسط جمعی از دانش آموزان تشکیل شده😎😇😍🤓 قراره تواین کانال: 🙃 😅 ♥️ 😍 🍃 🌹 🌸 ✨ قرار بگیره😉 امیدوارم خوشتون بیادو کانال خودتونو همراهی کنین😊 •❥❥@Sangare_Eshghe ❥●•
😁 شیخ مهدی می خواست آموزش نارنجک پرتاب کردن بده.😐 گفت: ((بچه ها خوب نیگاه کنید تا خوب یاد بگیرید.😁😅 خوب یاد بگیرید که یه وقت خودتون یا یه زبون بسته ای رو نفله نکنید.😕 من توی پادگان بهترین نارنجک زن بودم.😌✌️🏻 اول دستتون رو میذارین اینجا بعد شیخ مهدی ضامن رو کشید و گفت: ((حالا اگه ضامن رو رها کنم در عرض چند ثانیه منفجر میشه.🖐🏻 داشت حرف می زد و از خودش و نارنجک پرانیش تعریف می کرد😬😐 که فرمانده از دور داد زد: ((آهای شیخ مهدی چیکار می کنی؟😮)) شیخ مهدی یه دفعه ترسید و نارنجک رو پرت کرد.😵😬😥 نارنجک رفت افتاد رو سر خاکریز. بچه ها صاف ایستاده بودن😥 و هاج و واج نارنجک رو نگاه می کردند 😐🙁 که حاجی داد زد: ((بخواب رو زمین برادر.بخواب!)) انگار همه رو برق بگیره.😶😟 هیچ کس از جاش تکون نخورد. چندثانیه گذشت. همه زل زده بودن به سر خاکریز که نارنجک قل خورد و رفت اونور خاکریز و منفجر شد. 😶😵 شیخ مهدی رو کرد به بچهها و گفت: ((هان!😑 یاد گرفتین؟😁دیدید چه راحت بود؟!🙂)) فرمانده خواست داد بزنه سرش 😠 که یک دفعه صدایی از پشت خاکریز میومد 😥که میگفت: ((الله اکبر! الموت لصدام!)) 🤕 بچه ها دویدن بالای خاکریز ببینن صدای کیه؟ دیدن یه عراقی یا زخمی شده به خودش میپیچه.😆😅 شیخ مهدی عراقی رو که دید داد زد: حالا بگید شیخ مهدی کار بلد نیست!😑😐 ببینید چیکارکردم😌👌🏻 😂😂😂 .‌ @Sangare_Eshghe
😁 🦋🌿 رزمنده ای تعریف می کرد، می گفت: تو یکی از عملیات ها بهمون گفته بودن موقع بمب بارون بخوابین زمین و هر آیه ای که بلدین بلند بخونین... . . . منم که چیزی بلد نبودم،از ترس داد می زدم؛ النظافة من الایمان!😂 😅 @Sangare_eshghe 🌱
😅 . قبل عملیــات بود داشتیـٖم با هم تَصمیم میگرفتیم، اگر گـیر افتادیم چطور توی بےسیم به هم رزمامون خبــر بدیم🧐 ڪھ تـڪـفیریا نفھمن... یـِھ ھو سیـد ابراهیم () بلند گفت: اقا اگه من پشت بے سیم📞 گفتم همه‌چۍ آرومه من چقدر خوشبختم/: بدونید نابود شدیم تموم شده رفته ‌シ
🇮🇷 سنگَـࢪِعۺــڨ
✨🍃
😂🤣 😁 چفیه یھ‌ بسیجیو ازدستش‌قاپیدن؛ دادمیزد: آهـــای! سفره؛حولھ؛لحاف؛ زیرانداز؛روانداز؛ دستمال؛ماسڪ؛ڪلاه؛ ڪمربند؛جانماز؛سایھ‌بون؛ ڪفن؛باندزخم؛تورماهی‌گیریم همرو‌بردن😱😂 سلامتۍ بسیجیایی ڪھ دار و ندارشون چفیھ بــود 🌸💫 @Sangare_eshghe
『📼💣😂 』 شب عملیات بود .حاج اسماعیل حق گو به علی مسگری گفت:ببین تیربارچی چه ذکری میگه که اینطور استوار جلوی تیرو ترکش ایستاده و اصلا ترسی به دلش راه نمیده . نزدیک تیر باچی شد و دید داره با خودش زمزمه میکنه :دِرِن ، دِرِن ، دِرِن ،...(آهنگ پلنگ صورتی!)😐😂 معلوم بود این آدم قبلا ذکرشو گفته که در مقابل دشمن این گونه ،شادمانه مرگ رو به بازی گرفته. 🖇 @Sangare_eshghe
😅😂 داشټم‌توجبهہ‌مصاحبہ‌‌مےگرفتم🎤 کنارم‌ایسټاده‌بودکہ‌یهویہ‌خمپاره‌اومد‌وبومممم...💣 نگاه‌کردم‌دیدم‌یہ‌ترکش‌بهش‌خورده‌وافتاده‌روزمین😕 دوربینوبرداشتم‌ورفتم‌سراغش گفتم‌تواین‌لحظات‌آخراگہ‌حرفےدارےبگو🤕🖐🏻 درحالےکہ‌داشت‌شهادتین‌روزیرلب‌زمزمہ‌میکرد🚶🏾‍♂ گفت: ازامت‌شهیدپرورایران‌یہ‌خواهش‌دارم اونم‌اینہ‌کہ...،، وقتےکمپوت‌میفرستین‌جبهہ‌،خواهشا اون‌کاغذروۍکمپوتوجدانکنید...) گفتم: بابااین‌چہ‌جملہ‌ایہ؟😑 قراره‌ازتلویزیون‌پخش‌بشہ‌برادررر... یہ‌جملہ‌بهتربگو🤦‍♂🙂😑 باهمون‌لهجہ‌اصفهانیش‌گفت: اخوی! آخه‌نمۍدونۍتاحالادوسہ‌باربہ‌من‌رب‌گوجہ‌افتاده...😑😂😅✋🏻) @Sangare_eshghe