eitaa logo
سربازان سیدعلی‌خامنه‌ای🇮🇷
281 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
تبادلات‌لیستی‌خورشیدولایت♻️ eitaa.com/joinchat/1256063350C2638468667 پویش صلوات♻️ https://eitaa.com/joinchat/1648099642Ce44146f4cf کانال سربازان سیدعلی‌♻️ eitaa.com/joinchat/2239103046Cd559387bf0 گروه 👇 https://eitaa.com/joinchat/3808429138C5d6ff799c4
مشاهده در ایتا
دانلود
سربازان سیدعلی‌خامنه‌ای🇮🇷
ببينيد بزرگان ما سيره اخلاقي شان چه بوده، ما واقعاً زبان‌هاي مان آزاد است. در حديث ديگري دارد كه خات
در كتابي به نام «مردگان با ما سخن مي‌گويند» آمده است: يك از بزرگان را خواب ديدند از كه زبان آن مجروح و زخمي بود، گفتند: آقا شما بزرگوار بوديد، شما چرا زبانتان مجروح است؟ فرمودند: من همسرم علويه بود، سيّده بود، اسمش سكينه بود وقتي عصباني مي‌شدم با لفظ بدي صدايش مي‌زدم، به او مي‌گفتم سكو، بيا، سكو برو، وقتي به او مي‌گفتم سكو همسرم ناراحت مي‌شد و مي‌گفت، من علويه ام، اسم من سكينه است چرا، شما به من توهين مي‌كني و اين جوري من را صدا مي‌زني؟ از وقتي وارد برزخ شدم زبان ما را مجروح كردند به خاطر اين كه ما دل همسر مان را در صدا زدن مجروح مي‌كرديم. محاسبات خيلي دقيق است، خيلي ما بايد مراقب گفتار مان باشيم؛ در حديث ديگري دارد يك نفر دنبال خاتم الانبياءصلي الله عليه وآله راه مي‌افتد و به حضرت مي‌گويد «اَوْصني»؛ مرا وصيتي بفرماييد. حضرت فرمودند: زبانت را حفظ كن، به نظرش جمله كم مي‌آيد، دنبال حضرت راه مي‌افتد و عرض مي‌كند «زِدني يا رسول اللَّه صلي الله عليه وآله»؛ بيشتر موعظه‌ام كن، فرمودند: زبانت را حفظ كن، باز هم مثل اين كه قانع نمي شود، دوباره راه مي‌افتد و عرض مي‌كند «زِدني يا رسول اللَّه صلي الله عليه وآله»؛ (۲۱) بيشتر مرا موعظه كنيد، حضرت فرمودند: زبانت را حفظ كن، عرض كرد يا رسول اللَّه! همين يك جمله، حضرت فرمودند: مگر چيزي جز زبان‌ها مردم را با صورت در آتش جهنم مي‌اندازد؟
در كتاب «نقش زبان در سرنوشت انسان ها» كه يكي از فضلاي قم نوشته و چاپ جامع مدرسين مي‌باشد نزديك به يكصد و پنجاه معصيت و آلودگي را مستند بر آيات و روايات شده كه از زبان نشأت مي‌گيرد و از اين يكصد پنجاه گناه زبان كه ما مشهور هايش را بَلَديم؛ غيبتش را مي‌دانيم، دروغش را مي‌دانيم، تهمتش را مي‌دانيم، نمّامي اش را مي‌دانيم و در مورد همه آنها هم روايات ذكر كرده اند. مؤمن مالك زبانش است. بعضي از مردم را مي‌بينم كه وقتي به همديگر مي‌رسند، سلام عليك مي‌كنند به هم فحش ناموسي مي‌دهند. اين طور صحبت كردن چقدر زشت است. ما حديث داريم از امام صادق عليه السلام كه به خاطر يك فحش، رفيق بيست ساله اش را رها كرد، پيغمبرصلي الله عليه وآله مي‌فرمايند: «ان اللَّه حرم الجنة علي كل فحّاش بَذي»؛ (۲۲) خدا بهشت را بر هر انسان فحّاش بد گو حرام كرده است. شخصي بود كه به رفيق امام صادق عليه السلام شهرت داشت، راوي مي‌گويد، اصلاً كسي اسمش را صدا نمي زد، وقتي مي‌خواستند در اجتماع معرفي اش كنند، مي‌گفتند رفيق امام صادق؛ يعني دوست شش دانگ حضرت، يك روز داشت مي‌رفت و غلامش هم پشت سرش بود، دو سه مرتبه غلامش را صدا زد، امّا غلامش او را اجابت نكرد، يك مرتبه عصباني شد، برگشت و گفت يابن الفاعله، يعني اي پسر زن بدكار، حضرت ايستادند و نگاهي تعجب آميز به او كردند و فرمودند چرا به مادر او نسبت ناروا دادي؟ گفت: آقا اين عرب نيست، مسلمان هم نيست، حضرت فرمودند: هر قومي براي خودشان ازدواجي دارند؛ يعني ازدواجي كه انجام دادند در قوم شان محترم بوده، تو چرا به مادر او توهين كردي؟ امام صادق عليه السلام رشته رفاقت بيست ساله اش را به خاطر يك فحش با او بريد، اين حديث خيلي جالب است و تا حضرت زنده بود با او ديگر رفاقت نكرد به خاطر يك كلمه فحش. خوب شما اگر مي‌بيني رفيقت فحّاش است. نصيحتش كن و با او صحبت كن، شما چطور راضي مي‌شوي در برخورد اجتماعي كسي به مادر تو، ناموس تو توهين كند! اين گونه فحاشي‌ها ديده مي‌شود و زياد هم هست. در حديث ديگر دارد. اول صبح كه مي‌شود زبان مي‌آيد سراغ اعضا و جوارح، مي‌گويد: دست، حالت چطور است؟ گوش، چطوري؟ پا، در چه حالي؟ اعضا و جوارح بر مي‌گردند به او مي‌گويند: اي جناب زبان! تو اگر خود را نگه داري ما محفوظيم، تو اگر آزاد باشي ما هم به خاطر تو مي‌سوزيم. ادامه دارد....🌱
سربازان سیدعلی‌خامنه‌ای🇮🇷
در كتاب «نقش زبان در سرنوشت انسان ها» كه يكي از فضلاي قم نوشته و چاپ جامع مدرسين مي‌باشد نزديك به يك
يكي از مؤمنين تهران دو تا از دفترچه خاطراتش را براي حقير فرستاده بود، حدود چهارصد موضوع، مطلب، قصص و حكايات مختلفي در آن نوشته بود كه من اين‌ها را يا از خوباني شنيده‌ام يا خودم با چشمم ديده ام. يكي از موضوعاتش اين بود: در خيابان ري شخصي بود به نام آقاي محمد حسن؛ كه انسان آلوده دامني بود؛ از آن آدم‌هايي كه در قديم باج مي‌گرفتند و … روزي به مرد محترمي مراجعه كرده بود، به او گفته بود مثلا بايد صد تومان به من بدهي، آن مرد محترم فرموده بود: من پول مفت ندارم به كسي بدهم برو كار كن جوان! گفته بود: نمي دهي؟ گفته بود: نه، گفت: بلايي سرت مي‌آورم، گفت: هر كار مي‌خواهي بكني بكن، اين داستان در زماني اتفاق افتاده بود كه از نظر سياسي بعضي گروه‌ها را مي‌گرفتند و زندان مي‌كردند و خيلي هايشان را هم مي‌كشتند. اين جوان آلوده مي‌آيد پيش يك پاسبان و به او مي‌گويد: مگر تو مأمور نيستي فلان حزب سياسي را بگيري؟ جواب مي‌دهد: بله، مي‌گويد: اين فلاني هم جزء فلان حزب سياسي است. به محض اينكه اين يك كلمه را در مورد آن شخص گفت: او را گرفتند و بردند، مي‌نويسند اين بنده خدا را بي گناه اعدام كردند و عكسش را در روزنامه انداختند. حالا اين شخص پير شده است (همان جوان آلوده) بود پيش اين دوست ما آمده، گريه مي‌كرد كه فلاني! مي‌دانم كه خدا مرا نمي آمرزد، بارم خيلي سنگين است من يك كلمه حرف زدم، فقط يك كلمه، امّا اين كلمه حرف من، سر يك مسلمان مؤمن آبرومندي را به دار برد، يك كلمه. يك قدري در حرف زدن مان دقت كنيم.
به استاد بزرگواري گفتند «عِظْنِي»؛ ما را موعظه كنيد، فرمودند: هر وقت مي‌خواهي حرف بزني خودت را در محضر خدا در قيامت ببين، چون اين كلامي كه از دهانت بيرون مي‌آيد، بايد جوابش را قيامت بدهي، طاقت داري مي‌تواني جواب بدهي؟ اگر طاقت داري و مي‌تواني جواب حرفت را بدهي بزن و الّا دقت كن و حرف نزن. در مواعظ الادبيه نوشته شده بعضي از بزرگان همواره كاغذ و قلم همراهشان بود، وقتي مي‌خواستند حرف بزنند، حرفشان را مي‌نوشتند كه مبادا اين حرفشان به كسي برخورد بكند، تازه شب هم كه مي‌آمدند، اين حرف را بررسي مي‌كردند ما امروز چند كلمه حرف زده ايم؛ در صفات مؤمن دارد «المؤمن قليل الكلام»؛ (۲۳) مؤمن كم گو است، مؤمن حرّاف نيست، مؤمن زياد حرف نمي زند و مؤمن سنجيده مي‌گويد. در حديث دارد، مؤمن تأمّل مي‌كند، بعد تكلم مي‌نمايد. عقل انسان عاقل و مؤمن جلوي زبانش است. اوّل فكر مي‌كند، بعد سنجيده سخن مي‌گويد لذا از صحبتش هيچ وقت پشيمان نمي شود. امّا مي‌فرمايد: انسان احمق زبانش جلوي عقلش است، هر چه دلش مي‌خواهد مي‌گويد، بعد مي‌رود مي‌نشيند و فكر مي‌كند كه ما چه گفتيم، بعد هم مجبور مي‌شود برود عذر خواهي كند به خاطر اين كه زبانش جلوي عقلش است، عقل را بياوريد جلو و زبان را ببريد پشت سر، تعقل كنيم، تفكر كنيم و بعد حرف بزنيم تا كلمات ما معصيتي به بار نياورد. قديمي‌ها مي‌گفتند زخم زبان بدتر از زخم شمشير است، ضرب المثل جالبي است درست هم مي‌گويند، گاهي وقت‌ها يك كلمه حرف چنان دل را مي‌سوزاند كه زخم شمشير جايش خوب مي‌شود امّا جاي زخم آن حرف و كلام خوب نمي شود.
سربازان سیدعلی‌خامنه‌ای🇮🇷
به استاد بزرگواري گفتند «عِظْنِي»؛ ما را موعظه كنيد، فرمودند: هر وقت مي‌خواهي حرف بزني خودت را در مح
آورده اند كه شخصي در كربلا دل امام حسين عليه السلام را سوزاند، خيلي‌ها امام حسين عليه السلام رادر كربلا اذيت كردند امّا اين يك كلمه حرف دل امام حسين عليه السلام را به درد آورد، گفت: حسين! مي‌بيني اين نهر فرات مثل شكم ماهي موج مي‌زند از آن نخواهي خورد مگر آن كه از آب‌هاي جهنم بنوشي، اين كلام حضرت را رنجانيد. حضرت دستشان را بلند كردند نفرينش نمودند و فرمودند: «اللّهمّ امِتْه عَطشاناً»؛ (۲۴) خدايا او را تشنه بميران و مبتلا به بيماري عطش كن، وقتي كه به كوفه آمد، فرياد مي‌زد: «العطش الماء الماء»؛ مشك‌هاي آب را مي‌آوردند و مي‌ريختند توي حلقش، باز صدا مي‌زد «الماء الماء» چون خداست كه به آب خاصيت رفع عطش مي‌دهد؛ خدا هم اثر مي‌دهد و هم اثر را مي‌گيرد. افلاطون وقتي كه بيماري اسهال را شناخت درمانش را خودش كشف كرد اول كسي كه براي اين بيماري دوا درست كرد، افلاطون بود، خودش هم به همين بيماري مُرد. در حالاتش مي‌نويسند: وقتي كه به اين بيماري مبتلا شد، شاگردش به او گفت: استاد، يك دانه از اين دارو كه درست كرده ايد بريزيد توي آب و بخوريد. گفت: برو ليواني آب بياور، رفت ويك ليوان آب را آورد، افلاطون دوا را در آب ريخت، آب منجمد شد و بسته شد، گفت: مي‌بيني؟ گفت: بله، گفت: اين دوايي كه من درست كرده‌ام به قدري قوي است كه آب را مي‌بندد و سنگش مي‌كند، امّا وقتي كه مي‌خورم، تأثير نمي گذارد؛ او بايد اثر بدهد: «يا من اسمه دواء و ذكره شفاء» براي يك عمل جراحي، آن طرف دنيا مي‌روي و دو ميليون تومان خرج مي‌كني، خوب اگر وجوهات شرعي ات را بدهي، اگر زكات بدهي، صدقه بدهي، حقّ فقرا را بدهي، نبايد پول هايت را ببري آن طرف دنيا و خرج جراحي كني، بدان كه يك گوشه كارت خراب است كه پولها اين جوري هرز مي‌شود و مي‌رود. مي‌فرمايند: اگر انسان اهل دقت باشد، خوب است بفهمد از كجا مي‌خورد. بعضي مردم نمي فهمند اينها را از كجا مي‌خورند، واقعاً نمي فهمند.
شخصي آمده بود خدمت شيخ حسنعلي نخودكي گفته بود: كه ملخ‌ها گندم‌ها را مي‌خورند، گفته بود: خوب زكات نمي دهي، دارند حقّ خودشان را مي‌خورند، حقّ فقرا را نمي دهي و اين‌ها هم حقّ فقرا را مي‌خورند، گفت: قول مي‌دهم كه زكات دهم، گفت: يك دعا برايت مي‌نويسم برو آن را در زمينت خاك كن! از قول من هم به ملخ‌ها بگو ملخ‌ها به زمين بنشينيد، و علف‌هاي هرزه را بخوريد؛ گندم‌ها درشت مي‌شود به شرطي كه حق فقرا را بدهي، گفت باشد، دعا را گرفتم و در زمين چال كردم گفتم: ملخ ها! آقا شيخ حسنعلي مي‌گويد كه علف‌هاي هرزه را بخوريد، ملخ،‌ها از روي گندم‌ها پا شدند، نشستند روي زمين و علف‌هاي هزره دور گندم‌ها را خوردند. گندم‌ها درشت شد رشد كرد و او هم حقّ فقرا را داد. زكات نمي دهيد خوب مي‌برند، بفهميد از كجا مي‌خوريد. وقتي يك ميليون تومان وجوهات شرعي خود راكه بايد بدهي، نمي دهي، خوب كلاهبرداري از راه مي‌رسد، و با رندي آن را مي‌خورد و بعد هم كه حساب مي‌كني مي‌بيني يك ميليون توماني را كه بايد سهم سادات مي‌دادي برده، خُب، چرا زكات نمي دهي؟ چرا حق خدا را نمي دهي كه او ببرد و به جايي هم حساب نشود؟ هر كه گريزد ز خراجات شام باركش غول بيابان شود آن طرف دنيا مي‌روي، بهترين قرص و دارويي كه استاندارد بين المللي دارد و همه دنيا هم قبولش دارند، مي‌خوري ولي خوب نمي شوي امّا از اين طرف مي‌گويد: «و الشفاء في تربته»؛ من شفا را در خاك كربلاي حسينم قرار دادم، يك ذره تربت حسين عليه السلام در دهانت بگذاري كار تمام است؛ آن شخص كه به امام حسين عليه السلام زخم زبان زد، مشك‌هاي آب را خورد امّا عاقبت مُرد و خوب نشد، چون دل امام حسين عليه السلام را سوزاند. خدا بايد اثر بدهد. ادامه دارد...🌱
سربازان سیدعلی‌خامنه‌ای🇮🇷
شخصي آمده بود خدمت شيخ حسنعلي نخودكي گفته بود: كه ملخ‌ها گندم‌ها را مي‌خورند، گفته بود: خوب زكات نمي
آقاي ميرزا مهدي بروجردي پيشكار آيت اللَّه العظمي بروجردي رحمه الله بود، مي‌فرمايند: به آيت اللَّه العظمي بروجردي رحمه الله عرض كردم: آقا من از قصه شفاي چشم شما ماجراي عجيب تري دارم، اربعين مشرف شدم كربلاي امام حسين عليه السلام عرب‌هاي باديه نشين پاي پياده مي‌آمدند، هوا گرم، پاها عرق كرده، خاك‌هاي نرم صحراي نينوا، كف پاشون نشسته بود و گِل شده بود؛ كف پاي يكي از اين عرب‌ها را بلند كردم دستم را زير پاي او قرار دادم، يك انگشت از خاك‌هاي نرم كربلا كه با عرق پاي او مخلوط شده بود كه به هر دكتري بگويي مي‌گويد اين‌ها ميكروب است، را به چشم كورم و پاي فلجم ماليدم، امام حسين عليه السلام به احترام خاك كف پاي زائر كربلايش هم چشمم را شفا داد و هم پاي فلجم را خوب كرد، «و الشفاء في تربته»، تربت امام حسين عليه السلام خيلي بركات دارد، خاك هيچ معصومي را نمي شود خورد مگر تربت حسين عليه السلام. ان شاء اللَّه خداوند متعال كربلاي حسين عليه السلام را قسمت همه ما بفرمايد. شيخ شوشتري مي‌گويد: مصيبت‌هاي امام حسين عليه السلام در افضل التفضيل جاري نمي شود؛ افضل التفضيل يعني اين كه نمي تواني بگويي كدام مصيبت حسين عليه السلام از مصيبت ديگرش سنگين تر است «لقد عظمت المصيبة»؛ مي‌گويد: مصيبت‌هاي امام حسين عليه السلام مثل صفات خدا مي‌ماند، نمي تواني بگويي علم خدا بيشتر از حلم خداست، صفات خدا عين ذات خداست. امّا شيخ شوشتري رحمه الله مي‌گويد: يك مصيبت حسين عليه السلام از همه مصيبت‌ها سنگين تر بود و آن مصيبت عطش حسين عليه السلام بود. دليل هم داري، شيخ؟ مي‌گويد: بله، دليلم اين است كه وقتي جبرئيل براي انبيا عليهما السلام روضه خواند، روضه عطش برايشان خواند. اين بچه‌هاي كوچك حسين از عطش مي‌ميرند.
گفتار سوم: غيبت (۳) بيا كه از آتش هجران تو كباب شدم چو شمع سوختم و قطره قطره آب شدم به ياد نرگس چشم تو اي گل نرجس ز هوش رفتم و افتادم و خراب شدم سوار عشق تو شد كيمياي زندگي‌ام كه خاك بودم و زين عشق زرناب شدم *** بدون عشق تو من زندگي نمي خواهم كه پير عشق تو از دوره شباب شدم ميرزاي قمي رحمه الله به نجف آمد، منزل علامه بحرالعلوم رحمه الله رفت، به علّامه فرمود: از عنايات الهي براي من سخني بگو، علّامه فرمود: شب چهارشنبه اي بود مسجد كوفه بودم، دلم هواي مسجد سهله كرد گفتم سري به آنجا بزنم، وارد مسجد سهله شدم، زمين و آسمان را نور گرفته بود و صداي مناجات دلربايي مي‌آمد، ناگهان صدايم زدند: سيّد مهدي بيا جلو. (انشاءاللَّه يك سحر ما را هم صدا بزنند و بخواهند). گاه گاهي يك نگاهي هم به ما كن با نگاهت عاشق خود را صدا كن قدري جلو رفتم، دفعه دوم فرمودند: جلوتر بيا، دوباره قدري جلو رفتم دفعه سوم فرمود: ادب در اطاعت است جلوتر بيا، وقتي جلو رفتم ديدم حضرت بقية اللَّه عليه السلام رو به قبله نشسته و با خدا در حال مناجات است، اين قدر جلو رفتم كه دستم به دست مهدي عليه السلام رسيد، آقا سر من را به سينه چسبانيد. گفتم چشمم گفت به راهش مي‌دار گفتم جگرم گفت پرآهش مي‌دار گفتم كه دلم گفت چه چيزي است در آن گفتم غم تو گفت نگاهش مي‌دار «واحفظوا السنتكم»؛ عرض شد در خطبه اي كه نبيّ بزرگوار صلي الله عليه وآله درباره فضايل ماه مبارك رمضان بيان فرموده اند: در يك فراز كوتاهش مي‌فرمايند: زبان هايتان را حفظ كنيد.
سربازان سیدعلی‌خامنه‌ای🇮🇷
گفتار سوم: غيبت (۳) بيا كه از آتش هجران تو كباب شدم چو شمع سوختم و قطره قطره آب شدم به ياد نرگس چ
گفته شد شش آيه در قرآن شريف هست كه آقايان فقهاي عظام، حرمت غيبت را از اين آيات استفاده فرموده اند، دو آيه مورد عنايت قرار گرفت و امّا آيه سوم چنين بيان مي‌فرمايد: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِن قَوْمٍ عَسَي أَن يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَلَا نِسَآءٌ مِن نِسَآءٍ عَسَي أَن يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ»؛ (۲۵) اي اهل ايمان بعضي از شما قوم ديگر را مسخره نكنند، چه بسا مسخره شدگان بهتر باشند از مسخره كنندگان، و زن‌هاي شما برخي از زن‌هاي ديگر را مسخره نكنند، چه بسا مسخره شدگان از مسخره كنندگان بهتر باشند بهتر باشند از مسخره كنندگان. بعد مي فرمايند، «وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ»؛ عيب جويي نكنيد از نفس‌هاي خودتان؛ چون قرآن مؤمنين را جان واحد مي‌داند، مي‌گويد شما كه غيبت مي‌كني، عيب جويي مي‌نمايي در حقيقت داري از عضوي از اعضاي خودت عيب جويي مي‌كني. حديث، طولاني است به نام «حديث معاذ» كه خاتم الانبياءصلي الله عليه وآله در آن حديث بياناتي را به معاذ فرمودند، يك فرازش مربوط به غيبت است «الحفظة تصعد بعمل عبد و له نور بشعاع شمس»؛ مأمورين محافظ عمل، وقتي انسان عملي را انجام مي‌دهد عمل رابه طرف آسمان بالا مي‌برند «و له نورٌ»؛ براي آن عمل صالح مؤمن نوري است مانند نور خورشيد «حتي اذا بلغ السماء الدنيا»؛ تا اين كه آن عمل را به آسمان دنيا مي‌رسانند «و الحفظة تستكثر عمله و تُزكّيه»؛ مأمورين محافظ عمل، كه ملائكه هستند عمل صالح را به طرف آسمان مي‌برند، اين عمل را زياد مي‌پندارند و آن را عمل پاكيزه اي مي‌دانند «فأذا انتهي الي الباب»؛ همين كه به در آسمان دنيا مي‌رسند «قال الملك بالباب»؛ يك ملكي از ملائكه آنجا ايستاده است و مي‌گويد «اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه»؛ اين عمل صالح را تو صورت صاحبش بزنيد «انا صاحب الغيبة»؛ من صاحب غيبت هستم «امرني ربي ان لا يدع عمل من يغتاب الناس يتجاوزني الي ربي»؛ (۲۶) خدا به من امر كرده اينجا باشم و اجازه ندهم عمل صالح انسان غيبت كننده به سوي خدا بالا برود، عمل را بر مي‌گردانم و به صورت صاحبش مي‌زنم. بزرگان ما نسبت به اين گناه خيلي حساس بودند. در حالات مرحوم آيت اللَّه ميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي رحمه الله كه استاد بزرگوار امام - اعلي اللَّه مقامهما بودند..
_ مي‌نويسند كه روزي در محضر ايشان فردي غيبت كرد، ايشان مايل نبود كه غيبتي را بشنود امّا كسي غيبت كرد و ايشان هم شنيد، با عصبانيت بلند شدند و فرمودن: د چهل روز مرا به زحمت انداختي؛ يعني چهل روز بايد رياضت شرعيه بكشم تا اثر سوء يك غيبتي را كه دلم نمي خواست بشنوم و تو غيبت كردي و من شنيدم، از آيينه جان من شسته بشود، غيبتي كه دلش نمي خواست بشنود، ديگري گفت و او هم شنيد. چون روايات شريف مي‌گويد: «شريكان في الاثم»؛ غيبت كننده و شنونده در گناه و معصيت، هر دو شريكند. پس مراقب باشيم نه غيبت بكنيم نه غيبت بشنويم.
سربازان سیدعلی‌خامنه‌ای🇮🇷
_ مي‌نويسند كه روزي در محضر ايشان فردي غيبت كرد، ايشان مايل نبود كه غيبتي را بشنود امّا كسي غيبت كرد
مهدي نراقي رحمه الله در جلد دوم جامع السعادت حديثي را نقل فرموده اند كه: نبي بزرگوار صلي الله عليه وآله مي‌فرمايند: «من حَسُنت صلاتُهُ و كثرت عياله و قلّ ماله و لم يغتب بالمسلمين كان معي في الجنة كهاتَين»؛ (۲۷) كسي كه نمازش نيكو باشد و اهل و خانواده اش زياد باشند و مال دنيا هم كم داشته باشد و غيبت مسلمين را نكند، با من است در بهشت مانند اين دو انگشت، يعني محل سكونت او كنار منزل من در بهشت است «و ما اقبح بالرجل المسلم ان يغفل عيوب نفسه و يتجسس عيوب اخوانه»؛ (۲۸) مي‌فرمايند: چقدر براي مرد مسلمان زشت است كه از عيوبات نفس خودش غافل است و عيوبات برادران ديني اش را تجسس مي‌كند. «فما باله يبصر القدْي في عين اخيه و لايبصر الجزع في عين نفسه»؛ (۲۹) مي‌فرمايند: چه شده است كه خاري كه در چشم برادر ديني اش هست مي‌بيند امّا شاخه اي كه در چشم خودش نشسته، است نمي بيند؛ منظور اين حديث اين است كه عيوبات بزرگ خودش را نمي بيند، امّا عيوبات كوچك مردم را مي‌بيند. نبيّ بزرگوار و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام از هر فرصتي براي تربيت و موعظه مردم استفاده مي‌كردند، لذا همين كه گروهي، جمع مي‌شدند براي مردم حديث مي‌خواندند.
در اخلاق شبر وارد شده است كه روزي اميرالمؤمنين عليه السلام عدّه اي را ديدند، كه دور همديگر در حمام جمع هستند، حضرت فرمودند: «نعم البيت الحمام»؛ چه خانه خوبي است حمام. آنها گفتند: يا اميرالمؤمنين حمام چه خوبي دارد؟ فرمودند: داغي اش انسان را به ياد گرماي آتش جهنم مي‌اندازد و اين چرك‌هايي كه از بدن ريخته مي‌شود، انسان را به ياد توبه مي‌اندازد؛ يعني گرماي حمام را ببين، به ياد گرماي آتش جهنم بيفت و توبه كن، همين گونه كه اين چرك‌ها از جسمت مي‌ريزد، چرك‌هاي روحت هم ريخته شود و پرونده ات شسته شود. روزي پيامبر بزرگوار اسلام صلي الله عليه وآله خطبه مي‌خواندند: «فذكر الربا»؛ حضرت يادي از ربا كردند «و عظّم شأنه فقال»؛ حضرت شأن گناه ربا را، بزرگ دانستند و فرمودند: «انّ الدرهم يصيبه الرجل من الربا اعظم من ستة وثلاثين زنية و انّ اربي الربا عِرْضُ رجل مسلم»؛ (۳۰) يك درهم پول كه از ربا نصيب مردي بشود، گناهش سنگين تر از سي و شش مباشرت نامشروع با نامحرم (يك درهمش) است، بعد به صورت موكّد فرمودند، بالاترين ربا‌ها ريختن آبروي مسلمان است؛ يعني يك غيبت كه باعث ريخته شدن آبروي مسلماني شود، گناهش سنگين تر از سي و شش مباشرت با نامحرم است.