eitaa logo
سربازان امام زمان (عج)
571 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
23 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ استورے ✨ جون جون جون زینب😍❤️ 😍😍 ▪️به جمع ما بپیوندید😉👇 ❤️کانالِ نکات ناب اخلاقی ❤️ https://eitaa.com/joinchat/1741946909Cbfd4c48e58 🌺🌺🌺🌸🌸🌸🌼🌼🌼🌹🌹 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(س) و گرامی بـاد 🎀 ▪️به جمع ما بپیوندید😉👇 ❤️کانالِ نکات ناب اخلاقی ❤️ https://eitaa.com/joinchat/1741946909Cbfd4c48e58 🌺🌺🌺🌸🌸🌸🌼🌼🌼🌹🌹 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍 فقط آخرشو👌😁 ❤️کانالِ نکات ناب اخلاقی ❤️ https://eitaa.com/joinchat/1741946909Cbfd4c48e58 🌺🌺🌺🌸🌸🌸🌼🌼🌼🌹🌹 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌
خب خب😍 بنده بااجازه ی مدیر محترم ، برای امشب ی برنامه خییلی کوتاه درنظر گرفتم ازجمله : مولودیهایِ بالا بود که تقدیم نگاهتون شد☺️
حالاکه همه حالمون خوبه 😁 البته ماشاء الله😉چشم نخوریم ان شاء الله😂 دیدید من گفتم ماشاء الله بعدا اگه چیزیتون شد نگید من بودمااا😅 ولی محض اطمینان من ی اسپندم دود میکنم😇
درواقع پیشنهاد و برنامه اصلی که به مناسبت میلاد حضرت زینب سلام الله علیها درنظر گفتیم اینه که 👇 یک داستانِ معنویِ خییییلی کوتاه میذاریم توی کانال بگید خب ؟؟😎
بعد شما سروران داستان رو میخونید و به ما میگید که چه برداشتی از این داستان کردید؟☺️ درست شد؟؟ حواستون باشه به بهترین برداشتها هدیه تعلق میگیره هاا😍
خب بریم سراغ داستان👌👇
😳استاد اخلاقِ ضایعاتی☺️👌 سلام سوار ماشین بودم و داشتم از سالاریه (محله ی پولدارهای قم) می‌یومدم سمت خونه ... تا از کوچه ی فرعی وارد خیابانِ اصلی شدم، دیدم مرد جوانی گوشه ی بولوار نشسته و یه گونیِ بزرگ پُر از ضایعات هم کنارشه . از ظاهر نامرتب و سیاهی گونی‌اش میشد فهمید که ضایعات رو از سطل زباله‌ها جمع کرده. هنوز بهش نزدیک نشده بودم که یه لحظه چشم تو چشم شدیم . همینطور که خیابون رو طی می کردم ، به محض اینکه بهش نزدیک شدم، پا شد و اشاره کرد تا نگه دارم... ترمز زدم و کمی جلوتر ایستادم. اومد کنار پنجره اتومبیل و گفت: «بار ضایعاتم سنگینه، نمی تونم ببرم؛ روم نشد به ماشین‌های مدل بالا بگم منو ببرن؛ اگه میشه منو تا میدون برسون؛ سه هزار و پانصد تومن هم دارم که بهت میدم؛کاپشنم رو هم در میارم ، میندازم روی صندلی ماشینت که کثیف نشه.» . بهش گفتم: «مشکلی نیست، پول نمی‌خواد بدی؛ فقط فکر نکنم اون گونی بزرگ توی ماشین جا بشه. ( گونی‌اش مث گونیِ توی عکس بزرگ بود) سریع گفت: جا میشه و دوید گونی رو آورد. می‌خواست کاپشنشو بندازه روی صندلی ، اما نذاشتم. گونی رو با زحمت چپوند توی ماشین و راه افتادیم ... کنارم که نشست هم لباساش بوی بد زباله میداد و هم گونی ضایعات. اما صورت نورانی‌اش پشتِ اون محاسن مشکی ،حال و هوای معنوی‌اش رو فریاد میزد... ذکرِ یا امام رضا (ع) هم از زبونش نمی افتاد ... برگشت سمتم و کلی تشکر کرد که بارش رو سوار ماشینم کردم. بعدش شروع کرد به حرف زدن و گفت: امروز از خدا خواستم کاری کنه پول کفش دخترم جور بشه ، که با فروش این ضایعات جور میشه ... اما بارم خیلی سنگین بود و نتونستم جا به جا کنم ... بعد گفت: البته تقصیر خودمه ... امروز ناشکری کردم و گفتم: خدایا! چرا مردم به بعضی ضایعاتی های دیگه پول نقد هم میدن ، ولی من همه اش باید ضایعات ببرم بفروشم ... فکر کنم برا همین ناشکری اینجا گیر کردم ... خدا منو ببخشه ... . من فقط مات حرفاش شده و سراپا گوش بودم... پایان صحبتش هم، داستانش رو توی ذهنم مرور کردم: صبح از خونه زده بود بیرون تا ضایعات جمع کنه برا پول کفش دخترش ... خدا ضایعات براش رسونده ، اما چون سنگین بوده نمی تونسته جابه جا کنه... توی بدترین شرایط مالی و اقتصادی بود اما نه تنها به خدا گلایه نمی‌کرد، بلکه داشت می‌گفت: خودم ناشکری کردم که امروز اسیر شدم... من به یه نتیجه‌ رسیدم از این اتفاق ، که فعلا بماند.... ✅✅ شما با خوندن این داستان معنوی و خاطره به چه برداشتی رسیدی ⁉️
سربازان امام زمان (عج)
#خاطره_نوشت #داستان 😳استاد اخلاقِ ضایعاتی☺️👌 سلام سوار ماشین بودم و داشتم از سالاریه (محله ی پولدا
همراهان گرامی خاطره‌ی واقعی و داستان معنوی بالا رو با دقت بخونید و اولین برداشت و نکته‌ای که به ذهنتون رسید رو برامون بفرستید😊 با برداشتهای اولیه و تلنگری که به ذهنتون خطور می‌کنه، کار داريم👌 ✅به قیدقرعه به زیباترین برداشت ونکته هدیه تعلق میگیره😍 🔹آیدی ارسال: @Sajadddddd78787
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا