eitaa logo
『سردِاران‌بـےادعــٰا』
1.9هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
8 فایل
-بِنام نامی اللّٰھ- ٺاسیس⇦¹⁴⁰⁰.².⁴ •• -خدِایــا!ماࢪا‌ ازکسانۍقراࢪدھ کہ‌ شیوھ ھشان آࢪام‌ گࢪفٺن‌ بہ‌ دࢪگاھ‌ٺوستـــ...! •• -پشٺ‌جبھہ‌‌‌: @Sardaranbieddao #اوَلیـــن‌ڪانـٰـال‌رسـ‌مـی‌سࢪداࢪاݩ‌بـےادعا🎬 بمونی توے‌ اکیپمون قشنگترھ!
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق به تو تمام شدنی نیست .... ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
میگن وقتی شخص زندگیش تموم میشه از خدا میخواد که دوباره به دنیا برگرده تا از گناهانش توبه کنه‌ و کار های عقب افتاده رو انجام بده🥀 یه سوال...🤔 ما هر روز صبح به زندگی برمیگردیم هر روز یه فرصت جدید بهمون داده میشه👌🏼 تا حالا چیکار کردیم‌؟!🤕 فرصت هارو نسوزونی🙃❣ چون بدون شک تموم میشه 🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
┄═🍃🌷🍃═┄ 💌 ⚡در جایی زندگی می کردیم که اکثرشان قاچاقچی بودند. آن ها از پوشاک تا لوازم منزل را وارد کشور می کردند. بعد از پایان جنگ، متاسفانه پدر من هم وارد این کار شده بود و از این راه سود زیادی کسب می کرد. 🏡 روزی در خانه بودیم، شخصی پشت سر هم درب را می کوبید! درب را باز کردم دوست پدرم را دیدم، چهره اش خیلی عجیب بود. انگار از جنگ برگشته، بدنش خاکی و گلی بود! 🔻گفتم: چه شده؟! گفت: پدرت کشته شد! بعد از فوت پدرم وضعیت اقتصادی ما وخیم شد. به کمیته امداد مراجعه کردیم، گفتند بروید خدمت سردار سلیمانی. 💠با مادرم رفتیم پیش سردار. با خودم گفتم: اگر بگویم پدرم قاچاقچی بوده مرا تنبیه نمی کند؟! ولی مادرم سیر تا پیاز ماجرا را تعریف کرد. سردار برگه ای برداشت و از کمیته درخواست کرد به وضعیت ما رسیدگی شود. ✉عجیب بود، با نامه سردار مشکل ما حل شد. با این که پدر من به دست سربازان همین سردار کشته شده بود، اما من همیشه ایشان را دوست داشتم. 📚مالڪ زمان ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
:) حواسمان باشد…🙂👌🏻 ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ!🥀 ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ!😍 ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺍﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ!😒 با "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ!🤗 با "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود "ﺩﻝ" ﺷﮑﺴﺖ!💔 با "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ!😃 با "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺑُﺮﺩ!😔 ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ!🤩 ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود "جدایی" انداخت!😠 ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود "آشتی" داد!😇 با "زبان" میشود آتش زد!🔥 با "زبان" میشود آتش فتنه راخاموش کرد! پس حواسمان باشد🙃🤞🏻 🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
📸 سرباز وظیفه‌ای که مسیر تهران تا کرمان را به عشق سردار دل‌ها پیاده‌ آمده بود.. ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
بزرگۍ‌میگفٺ↓ تڪیه‌ڪن‌به‌شہـداء' شہـداتڪیه‌شان‌خداسټ؛ اصلا‌ڪنارگـݪ‌بشینےبوۍگل‌میگیرے' پس‌گݪستان‌ڪن‌زندگیټ را‌با‌یادشہـدآ 🌷 ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خورشید ، سرک می‌‌کشد و می‌داند از دست تـو چـایِ صبـــح ، خوردن دارد .. 📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی🌷 ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
در روز‌های حضورش در بانه، فرمانده‌ اطلاعات سپاه بانه، شهید محمود خادمی، کم کم به او علاقه‌مند شد. محمود که قبل از آن در جواب به دوستانش که پرسیده بودند: چرا ازدواج نمیکنی؟ گفته بود: هنوز همسری را که میخواهم برای خودم انتخاب کنم، پیدا نکرده‌ام من کسی را می‌خواهم که پا به پای من در تمام فراز و نشیب‌ها، حتی در جنگ با دشمن، همرزم من باشد و مرا در راه خدا یاری دهد.. شهید محمود خادمی بعد از آشنایی با شهیده صدیقه رودباری تصمیم خود را گرفت و همسر خود را انتخاب کرد... ۲۸ مرداد سال ۵۹، روزی بود که صدیقه و دوستانش خسته از مداوای مجروحین و در حالی که پا به پای پاسداران دویده بودند، در اتاقی دور هم نشسته و استراحت میکردند. در همین هنگام دختری وارد جمع ۳ نفره آنها شد. صدیقه او را میشناخت و گاهی او را در کتابخانه دیده بود. آن دختر به بهانه‌ای اسلحه‌ی صدیقه را برداشت و مستقیم گلوله‌ای به سینه‌اش شلیک کرد. ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
‹❤️⃟🌿... ❮رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِه❯ - پروردگارا . . آنچہ‌طاقت‌تحمل‌آن‌رانداريم،‌بر مامقررمدار . .|🍂 {سوره‌بقره،آيہ۲۸۶} 🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
می دانم از این جا که من نشسته ام تا آن جا که تو ایستاده ای فاصله بسیار است اما کافی ست تو فقط دستم را بگیری دیگر فاصله ای نمی ماند ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛