رجـب، بیشتر ماه نماز اســت.
شعبان، بیشتر مـــاه دعا و روزه است..
در این سه ماه، آنچه مـــىتوانید، براى ذخیرهگیرى معنـــوى استفاده کنید؛
چون این متکى به روح جوانى است
و براى شما مانـــدگار خواهد شد.
همهى چیزهاى جامـــعه اینگونه است.
هر چیزى که به جوانان متـــکى باشد، این در جامــــعه اولاً ماندگار است، ثانیاً همیشه باطـــــراوت و تر و تازه است..!
|مقاممعظمرهبری🌱
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
『سردِارانبـےادعــٰا』
قسمت شصت و نهم🌱 «تنها میان داعش» دستش همچنان مقابلم بود و من جرأت نمیکردم نارنجک را از دستش بگیرم
قسمت هفتادم🌱
«تنها میان داعش»
عباس بی معطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمانده بود به
سمت ایوان برگشت. میدانستم از شیرخشک یوسف چند
قاشق بیشتر نمانده و فرصت نداد حرفی بزنم که یکسر به
آشپزخانه رفت و قوطی شیرخشک را با خودش آورد. از
پله های ایوان که پایین آمد، مقابلش ایستادم و با نگرانی
نجوا کردم :»پس یوسف چی؟« هشدار من نه تنها
پشیمانش نکرد که با حرکت دستش به ام جعفر اشاره کرد
داخل حیاط شود و از من خواهش کرد :»یه شیشه آب
میاری؟« بیقراریهای یوسف مقابل چشمانم بود و پایم
پیش نمیرفت که قاطعانه دستور داد :»برو خواهرجون!«
نمیدانستم جواب حلیه را چه باید بدهم و عباس مصمم
بود طفل همسایه را سیر کند که راهی آشپزخانه شدم.
وقتی با شیشه آب برگشتم، دیدم ام جعفر روی ایوان نشسته و عباس پایین ایوان منتظر من ایستاده است. اشاره
کرد شیشه را به ام جعفر بدهم و نصف همان چند قاشق
شیرخشک باقیمانده را در شیشه ریخت. دستان زن بینوا
از شادی میلرزید و دست عباس از خستگی و خونریزی
سست شده بود که بلافاصله قوطی را به من داد و بی هیچ
حرفی به سمت در حیاط به راه افتاد. ام جعفر میان گریه
و خنده تشکر میکرد و من میدیدم عباس روی زمین راه
نمیرود و در آسمان پرواز میکند که دوباره بی تاب
رفتنش شدم. دنبالش دویدم، کنار در حیاط دستش را
گرفتم و با گریه ای که گلویم را بسته بود التماسش کردم
:»یه ساعت استراحت کن بعد برو!« انعکاس طلوع آفتاب
در نگاهش عین رؤیا بود و من محو چشمان آسمانی اش
شده بودم که لبخندی زد و زمزمه کرد
چنان به سوی تو با سر دویدم از سرشوق؛
که روی برف نماندهست ردِپا از من...
... آرامشِ دلِ مادرانِ شهدا صلوات ...
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
پرچم احتمالی عربستان سعودی که بزودی میخواد رونمایی شه
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
『سردِارانبـےادعــٰا』
اینکه قراره علامتهای توحیدی از پرچم عربستان حذف بشه خبر بسیار بسیار خوبیه
این سرزمین، محل خانهی خدا و زادگاه فرستادهی خداست
و خود خدا هم نجاست رو از خانهی خودش پاک میکنه
همین کار باعث میشه یواش یواش قشر مذهبی عربستان دست به اعتراضات بزن
همون بلایی که سر شاه ایران اومد سر شاه عربستان هم خواهد اومد
فقط باید دید کِی خدا تصمیم میگیره به اینها سیلی بزنه
ســــــلــام
شیطونا من و نمیبینید خوشحالید 😅
اومدم دهه فجر و تبریک بگم و برم
دهه فجر مبارک
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
وقتی دلار ثابته اما قیمت خودرو روز به روز افزایشی میشه
چه نتیجه ای میشه گرفت ؟!
من که میگم داریم خواب میبینیم !!!
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
آمریکا تیم کشتی ما رو دعوت کرده به یه مسابقه دوستانه
بعد به بعضی از اعضای تیم ویزا نداده!
دوستی خاله خرسه شنیدین؟ این سگشونه
سید حمید علیزاده
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
توییتی سرشار از امید به آینده ای بهتر 👌
" مهرگــان "
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
#لیلة_الرغائب
از درد زمانهی فلج میخوانم
از ساحت آخرین حجج میخوانم
در خلوت لیلةالرغائب قطعا
عجل لولیک الفرج میخوانم
اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌛اولین شبجمعهی ماه رجب، شبآرزوهاست!
یعنی چی شبِ آرزوها؟
یعنی باید بشینیم و آرزو کنیم؟ خب که چی؟
#لیلة_الرغائب
🎙استاد #شجاعی☘
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
در لیلة الرغائب چشمم به گریه گوید
مـن آرزو ندارم جـز دیـدن روی یـار
▫️وچِه
▫️بی هَوا
▫️هَوایَم به
▫️هَوایِ
▪️تو
▫️هَوایی شد
▪️یا ابا صالح المهدی
💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
『سردِارانبـےادعــٰا』
در لیلة الرغائب چشمم به گریه گوید مـن آرزو ندارم جـز دیـدن روی یـار ▫️وچِه ▫️بی هَوا ▫️هَوایَم به
#یابن_الحسن...❤️
یارب برسان منجی ما را که به عالم
تا مرگ غم انگیز بشر فاصله ای نیست
『سردِارانبـےادعــٰا』
قسمت هفتادم🌱 «تنها میان داعش» عباس بی معطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمانده بود به
قسمت هفتاد و یکم🌱
«تنها میان داعش»
» فقط اومده بودم از حال شما باخبر بشم. نمیشه خاکریزها رو خالی گذاشت،
ما با حاج قاسم قرار گذاشتیم!« و نفهمیدم این چه قراری
بود که قرار از قلب عباس برده و او را مشتاقانه به سمت
معرکه میکشید. در را که پشت سرش بستم، حس کردم
قلبم از قفس سینه پرید. یک ماه بیخبری از حیدر کار
دلم را ساخته و این نفسهای بریده آخرین دارایی دلم بود
که آن را هم عباس با خودش برد. پای ایوان که رسیدم
ام جعفر هنوز به کودکش شیر میداد و تا چشمش به من
افتاد، دوباره تشکر کرد :»خدا پدر مادرت رو بیامرزه! خدا
برادر و شوهرت رو برات حفظ کنه!« او دعا میکرد و
آرزوهایش همه حسرت دل من بود که شیشه چشمم
شکست و اشکم جاری شد. چشمان او هم هنوز از شادی
خیس بود که به رویم خندید و دلگرمی داد :»حاج قاسم و جوونای شهر مثل شیر جلوی داعش وایسادن! شیخ
مصطفی میگفت سیدعلی خامنه ای به حاج قاسم گفته
برو آمرلی، تا آزاد نشده برنگرد!« سپس سری تکان داد و
اخباری که عباس از دل غمگینم پنهان میکرد، به گوشم
رساند :»بیچاره مردم سنجار! فقط ده روز تونستن مقاومت
کنن. چند روز پیش داعش وارد شهر شده؛ میگن هفت
هزار نفر رو کشته، پنج هزار تا دختر هم با خودش برده!«
با خبرهایی که میشنیدم کابوس عدنان هر لحظه به
حقیقت نزدیکتر میشد، ناله حیدر دوباره در گوشم می پیچید و او از دل من خبر نداشت که با نگرانی ادامه داد
:»شوهرم دیروز میگفت بعد از اینکه فرمانده های شهر
بازم امان نامه رو رد کردن، داعش تهدید کرده نمیذاره یه مرد زنده از آمرلی بیرون بره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اهدای انگشتر سردار دلها به محمد کاسبی
🔹فرزندان شهید سلیمانی ضمن عیادت از «محمد کاسبی» انگشتر حاج قاسم را به این هنرمند پیشکسوت هدیه دادند.
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری🕊
امشب تو را چگونه آرزو کنم که برگردی💔
به مناسبت شب لیلة الرغائب
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛