فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"🖤🥀"
#استورے | #story
.
.
•پناهبےپناهے
•آقاجاݩ…♥️!'
.
#شبزیارتی🖤
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
هذا یوم الجمعه💛
خوش به حال زمان
که صاحبَش تویی«🍃🌼»
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🇮🇷✌🏻•
#استوری
#دههفجر
#بیستودومبهمن
ماهماننسلجوانیمکهثابتکردیم
درهعشقسزاوارترازصدمردیم
هرزمانبویخمینیبهسرافتدمارا
دورسیدعلیخامنهایمیگردیم(:🇮🇷💚
•۲۲بهمنسالروزپیروزیشکوهمند
انقلاباسلامیایرانگرامیباد•
ادیتور:میمشین✌️🏻
❌|#نصبهرگونهلوگوممنوع
📱|#نشرحداکثری
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
4_5778204474665348531.mp3
6.52M
ای پرچمت ما را کفن.[🇮🇷]
ایران من...
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
✅ به کوری چشم وهابی ها
✅ به کوری چشم صهیونیستها
✅ به کوری چشم یانکی ها
✅ به کوری چشم معاندین
✅ به کوری چشم منافقین بد طینت
✅ به کوری چشم براندازهای مزخرف پلاستیکی قابلمه ای 😁
✅ به کوری چشم همه دشمنان انقلاب
✅ به کوری چشم همه بدخواهان این ملت و کشور
✅ به کوری چشم همه نوکران پست و رذل دشمن
✅ به کوری چشم همه نوکران وهابیت و صهیونیسم و آمریکا
✅ به کوری چشم فارسی زبانی که وطن فروشی میکند برای خوشایند دشمن ایران ....
😎 انقلاب ۴۳ ساله شد
😎 ببینید و بسوزید 😁✋✌️🇮🇷✌️🇮🇷✌️🇮🇷
#انقلاب_اسلامی
#ایران_مقتدر
#این_پرچم_بالاست 🇮🇷🇮🇷
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
🌄 انقلاب کردیم تا اینجوری عزت واقتدار داشته باشیم...
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
زنان بعد از انقلاب ؛
جایگاهِ شخصیتۍخودشان را
دوبارہ ، بھ دست آوردند^^🌸!'
#سعیدطبیبیان
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
❝
اگر زنھا بھ انقلاب ، نپیوسته
بودند انقلاب پیروز نمیشد(:🌱'
˼امامخامنهاۍمُدَّظِلُّهُالعالۍ˹
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
طرفداشتغیبتمیکرد
بهشگفت:شونههاتودیدی؟
گفت:مگهچیشده؟!
گفت: یهکولهباریازگناهان
اونبندهخداروشونههایتوئه..!
#شهیدمحمدرضادهقان
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
✊️من یڪ بسییجی ام
ما بچه بسیجیهای
ڪوچه باغ انقلابیم..
نه چمرانها را دیدهایم !
و نه پای درس مطهریها نشستهایم !
نه با همتها بیخوابیکشیدهایم !
و نه با آوینیها در بیابانهای شلمچه و طلائیه قدم زدهایم.. !
ما ستم شاه پهلوی را درک نکردهایم
و معنی حضور بیگانگان را نچشیدهایم..
اما باز هم پای این انقلاب
و آرمانهایش ماندهایم..
و با حججیها سَر میدهیم
با سیاهڪالیها
از عاشقانههایمان دست میکشیم
با بلباسیها از کودکانمان
میگذریم و میرویم..
و با حاج قاسمها شهید میشویم
آری!
ما پیرو خط رهبریم
پای آرمانهایمان تا ظهور
حضرت مهدی موعودوموجودعجلالله❤️
به فرزندان تان عشق به سلیمانی را بیاموزید
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
『سردِارانبـےادعــٰا』
قسمت هشتادو سوم🌱 «تنها میان داعش» ناله ای از حیاط کناری شنیده میشد، زن عمو پابرهنه از اتاق بیرون
قسمت هشتاد و چهارم🌱
«تنها میان داعش»
و جان حیدرم در میان بود که مردانه پاسخ دادم
:»من میام حیدر! فقط بگو کجایی؟« که صدای زهرا دلم
را از هوای حیدر بیرون کشید :»یه ساعت تا نماز مونده،
نمیخوابی؟« نمیخواستم نگرانشان کنم که گوشی را
میان مشتم پنهان کردم، با پشت دستم اشکم را پاک کردم
و پیش از آنکه حرفی بزنم دوباره گوشی در دستم لرزید.
دلم پیش اضطرار حیدر بود، باید زودتر پیامش را میخواندم و زهرا تازه میخواست درددل کند که به در تکیه
زد و مظلومانه زمزمه کرد :»ام جعفر و بچهاش شهید
شدن!« خبر کوتاه بود و خاطره خمپاره دقایقی قبل را
دوباره در سرم کوبید. صورت ام جعفر و کودک
شیرخوارش هر لحظه مقابل چشمانم جان میگرفت و
یادم نمیرفت عباس تنها چند دقیقه پیش از شهادتش شیرخشک یوسف را برایش ایثار کرد. مصیبت مظلومانه
همسایه ای که درست کنار ما جان داده بود کاسه دلم را
از درد پُر کرد، اما جان حیدر در خطر بود و بی تاب خواندن
پیامش بودم که زینب با عجله وارد اتاق شد. در تاریکی
صورتش را نمیدیدم اما صدایش از هیجان خبری که در
دلش جا نمیشد، میلرزید و بی مقدمه شروع کرد
:»نیروهای مردمی دارن میان سمت آمرلی! میگن
سیدعلی خامنه ای گفته آمرلی باید آزاد بشه و حاج قاسم
دستور شروع عملیات رو داده!« غم ام جعفر و شعف این
خبر کافی بود تا اشک زهرا جاری شود و زینب رو به من
خندید :»بلاخره حیدر هم برمیگرده!« و همین حال حیدر
شیشه شکیبایی ام را شکسته بود که با نگاهم التماسشان
میکردم تنهایم بگذارند. زهرا متوجه پریشانی ام شد، زینب را با خودش برد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صوت ملائکی
برای اولین بار 😍
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
『سردِارانبـےادعــٰا』
هذا یوم الجمعه💛 خوش به حال زمان که صاحبَش تویی«🍃🌼» ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
دَرهَیاهویِدنیاییپٌـرازجَمعیٺ
سَلٰامبَـراوکہجــٰایَشهَمہجـٰاخـٰالۍاسٺ💔(:
#اللهمعجللولیکالفرج
4_5776028481024430002
1.37M
📜 یا جواد الائمه ادرکنی
🎼 سبک : #سرود_تک و #سرود_شور 👌👏💐
🌟#مولودی_امام_جواد_ع
🔻 با نوای حاج میثم مطیعی و حاج امیر عباسی
🌿🌺🌿
✨🍃هرگــز فرامـوش نڪنیــد،
✨🍃تا خـود را نسـازیم و تغییـر ندهیـم،
✨🍃 جامعہ ساختہ نمے شود .
#شهیدابراهیمهادی
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
به قولِ شهید آوینے🌱:
جان✨ امانتے است که
باید بـھ جانان💕 برسد ..
اگر خود ندهے، مےستانند !🚶♂
فاصلهی هلاکت تا شهادت،
همین خیانت در امانت است !💔(:
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
شهادت
عشقِ به وصالِ
محبوب و معشوق
در زیبا ترین شکل است. 🌱
#شهادت
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
سعیکنهرروزتبهنیتیهشهیدباشه
دیگهاینجوریوقتیمیخای
گناهکنیا،شرممیکنی!
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
『سردِارانبـےادعــٰا』
قسمت هشتاد و چهارم🌱 «تنها میان داعش» و جان حیدرم در میان بود که مردانه پاسخ دادم :»من میام حیدر!
قسمت هشتاد و پنجم🌱
«تنها میان داعش»
و من با بیقراری پیام حیدر را خواندم
:»پشت زمین ابوصالح، یه خونه سیمانی.« زمینهای
کشاورزی ابوصالح دور از شهر بود و پیام بعدی حیدر امانم
نداد :»نرجس! نمیدونم تا صبح زنده میمونم یا نه، فقط
خواستم بدونی جنازه ام کجاست.« و همین جمله از زندگی
سیرم کرد که اشکم پیش از انگشتم روی گوشی چکید و
با جملاتم به فدایش رفتم :»حیدر من دارم میام! بخاطر
من تحمل کن!« تاریکی هوا، تنهایی و ترس توپ و تانک
داعش پای رفتنم را میبست و زندگی حیدر به همین
رفتن بسته بود که از جا بلند شدم. یک شیشه آب چاه و
چند تکه نان خشک تمام توشه ای بود که میتوانستم
برای حیدر ببرم. نباید دل زنعمو و دخترعموها را خالی
میکردم، بی سر و صدا شالم را سر کردم و مهیای رفتن شدم که حسی در دلم شکست. در این تاریکی نزدیک
سحر با خائنینی که حیدر خبر حضورشان را در شهر داده
بود، به چه کسی میشد اعتماد کنم؟ قدمی را که به سمت
در برداشته بودم، پس کشیدم و با ترس و تردیدی که به
دلم چنگ انداخته بود، سراغ کمد رفتم. پشت لباس
عروسم، سوغات عباس را در جعبه ای پنهان کرده بودم و
حالا همین نارنجک میتوانست دست تنهای دلم را بگیرد.
شیشه آب و نان خشک و نارنجک را در ساک کوچک
دستی ام پنهان کردم و دلم برای دیدار حیدر در قفس سینه
جا نمیشد که با نور موبایل از ایوان پایین رفتم. در گرمای
نیمه شب تابستان آمرلی، تنم از ترس میلرزید و نفس
حیدرم به شماره افتاده بود که خودم را به خدا سپردم و از
خلوت خانه دل کندم. تاریکی شهری که پس از هشتاد روز جنگ، یک چراغ روشن به ستونهایش نمانده و پلی
از خاک و خاکستر شده بود
#ٺلنگـــر
🌼🍃🌼🍃
شـــــهر را به ما سپردند !
و رفتند ...
از شهر چیزے باقے نمانده!!
برگردید...
مقاومت کار ما نیست ...
خانہ به خانہ !
نفر به نفر !
در حال انهدام !
برگردید!
دست دلمان را بگیرید ...
آے شهدا با فراموشے درس شما؛
تخریبچے ماهرے شدیم !
منفجر مے کنیم دل را با چاشنے وسوسه هاے شیطان !
انـــــفجار پشت انـــــفجار ...
و پس لرزه هاے این انـــــفجار؛
مے لرزاند دل مهدے فاطمہ سلام الله علیها را... برگردید !
مقاومت کار ما نیست ؛
بس کہ ما گناه داریم ...
برگردید ؛
برگردید
ما نمیتوانیم ... .
🌼🍃🌼🍃
#قـــــلبم_گرفت_در_تن_این_شهر_پرگناه
#حال_هواے_جمع_شـــــهیدانم_آرزوست
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
#شهیدانه🪴
یه آقایـی بودبه اسمآقاحسینڪه
توی آخریـنمداحیشگفت :
یعنی قسمتمیشه
منمشھیدبشمتـوسوریه؟
دقیقابعدازاونمداحی
رفتسوریه وشھیدشد ..!
#شهید_حسین_معز_غلامی
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
Γ📲🍃••
#استوری| #پروفایل| #خام
.
.
بینخودمانبماندفرماندهـ
بحثیافتننیست
مسئلہایناست
ڪہڪسےمانندشمانیست
ڪہمنپیدایشڪنم…💚🌱
.
.
#دلتنگحاجقاسم🥀
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛