eitaa logo
『سردِاران‌بـےادعــٰا』
2.1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
8 فایل
-بِنام نامی اللّٰھ- ٺاسیس⇦¹⁴⁰⁰.².⁴ •• -خدِایــا!ماࢪا‌ ازکسانۍقراࢪدھ کہ‌ شیوھ ھشان آࢪام‌ گࢪفٺن‌ بہ‌ دࢪگاھ‌ٺوستـــ...! •• -پشٺ‌جبھہ‌‌‌: @Sardaranbieddao #اوَلیـــن‌ڪانـٰـال‌رسـ‌مـی‌سࢪداࢪاݩ‌بـےادعا🎬 بمونی توے‌ اکیپمون قشنگترھ!
مشاهده در ایتا
دانلود
یک انسان می‌تواند به جایی برسد که تمام وجودش مانند یک رسانه در راه تبلیغ جبهه حق هزینه شود و جهاد تبیین را کلید بزند؛ کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود، یعنی همین. •🕊⃟🌸 🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
•💜⃟☔⊱• بچہ‌هاتون رواز خدانترسونین ! آدم‌هـا اگراز چیزۍبترسن ، نمۍتونـن اونـودوست داشتہ‌باشن . . اونارو ازدورۍ خدابترسونین . ! نہ‌از خودِخـدا (: •🕊⃟🌸 🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•|بِسمِ‌اللھِ‌‌الذۍخَݪق‌الْمَھد؎💛•.
هذا یوم الجمعه💛 یا مرا با خود ببر آنجا که هستی یا بیـــا«🍃🌼» ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
『سردِاران‌بـےادعــٰا』
هذا یوم الجمعه💛 یا مرا با خود ببر آنجا که هستی یا بیـــا«🍃🌼» ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━
های‌انتظار 🌤 آقا تو بیا و آبرو دارے ڪن گندم‌زدگان خاڪ را یارے ڪن یڪ جمعہ بیا با نفس نرگسے‌ات این باغچہ را دوباره گُلڪاری ڪن " " 🕊
خدايااگرمي‌دانی‌ که‌عاشقت‌شده‌ام‌ مرا‌به‌‌سوي‌خود‌ فراخوان‌،واِلا مرارشدبده‌ و‌توفيق‌تکامل الي‌الله‌نصيبم‌کن‌تا لايق شهادت گردم. •🕊⃟🌸 🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
‌ . . . خود‌سازی‌ دغدغه‌ اصلی‌‌ شما‌ باشه . .! تا‌ خود‌ را‌ نسازیم‌ جامعه ساخته نمیشود...:) •🕊⃟🌸 🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❪♥️✨❫ خوش قلب و مھربون ترین آدم رو زمینی😇♥️:)!' 🌿¦➺ 🧡¦➺ ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
➢🤍 شرط‌ورود‌ در‌جمع‌شهدا ˺اخلاص˻ است و‌اگر این‌شرط‌ را‌ دارے . . . چہ‌تفاوتےمےڪند‌نامت‌چیست‌وشغلت؟! ـ ـ ـــ ـ ـ 🕊¦⇠ • 🥀¦⇠ • ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
یا درباره‌ی همه چیز توافق میشود یا درباره‌ی هیچ چیز توافق نمیشود خداقوت به واقع‌بینی مذاکره کننده ارشد اگر قرار باشه درباره‌ی رفع برخی تحریم‌ها توافق شه ولی برای تضمین آمریکا، توافقی شکل نگیره همون بهتر که برجامی شکل نگیره ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
یـادِ رنگينی در خاطرِ من ،گريه می انگيزد! |سردارقلبم❤️| ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
4_5834437064132662062.mp3
1.75M
حاج قاسم جایت خالیست تا بازهم بہ دنیا بگویی " ما ملت شهادتیم ..." ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
من و مادر، همہ شب چشم بہ راهِ تو پـدر تا سحــر دیـده بدوزیـم غریبــانہ بــہ دَر در ڪدامین سحر ای رفتہ تو پس مےآیی؟ ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
『سردِاران‌بـےادعــٰا』
قسمت نود🌱 «تنها میان داعش» چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، سر بریده حیدر را میدیدم که دستم رو
قسمت نودو یکم🌱 «تنها میان داعش» با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفسهای وحشت زده ام را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد :»از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!« و صدایی غریبه میآمد که با زبانی مضطرب خبر داد :»دارن میرسن، باید عقب بکشیم!« انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از میان بشکه ها نگاه کردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یکی خنجری دستش بود. عدنان اسلحه اش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش میکرد تا او را هم با خود ببرند. یعنی ارتش و نیروهای مردمی به قدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط میخواست جان جهنمی اش را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده بودم که تنها به بهای نجابتم از خدا میخواستم نجاتم دهد. در دلم دامن حضرت زهرا (س) را گرفته و با رؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس میلرزیدم که دیدم یکی عدنان را با صورت به زمین کوبید و دیگری روی کمرش چمباته زد. عدنان مثل حیوانی زوزه میکشید، ذلیلانه دست و پا میزد و من از ترس در حال جان کندن بودم که دیدم در یک لحظه سر عدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی که پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس میتپید و بدنم طوری یخ کرده بود که انگار دیگر خونی در رگهایم نبود. موی عدنان در چنگ همپیاله اش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و داعشیها دیگر کاری در این خانه نداشتند که رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند.
در خواب بودیم که او رفت... ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
بہ‌قول‌شهـید‌صدر‌زاده: _‌ڪلنا‌داغونتیـم‌یـازینب:)🥀 •🕊⃟🌸 🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•|بِسمِ‌اللھِ‌‌الذۍخَݪق‌الْمَھد؎💛•.
خـوش‌بـھ‌حـال‌هـرکسـےکـھ شهیـدشـدھ..🥀 بـراےظہـورت✨ ✋ ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
☝️🏻 - چرا‌ نمی خونی؟ + برام‌ دعایِ‌ هدایت‌ کن😑 - پس سرِ کار نرو!🖐🏻 + چرا؟ 😳 - برات‌ دعایِ‌ روزی‌ می کنم! 🤨 •🕊⃟🌸 🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
به تعلقات دنیایـــی بی‌اعتنا باشیم که همه رفتنی هستند و آنچه ماندنـــی‌ است آن چیزی‌ اســـت که برای خدا باشد! همیشه مراقبت از خویـــش را داشته باشیم که مهم‌ترین عامل برای صــعود به سوی او، مراقبــــت از خویشتن است! •🕊⃟🌸 🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
همیشه از من می‌خواست دعا کنم که شهید شود. حتی وقتی دانشگاه بود، پیامک می‌فرستاد که مامان یادت نرود دعا کنی شهید شوم. هربار در جواب می‌گفتم که نیتت را خالص کن تا شهید شوی! نیتش را خالص کرد. •🕊⃟🌸 🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلااااام رفقـا😎✋ سࢪبازا؁ خط امام جمع شن کهـ فࢪمان از بالـا آمده😉✌️ میدونے بیانیہ گام دوم انقلـاب چیہ🤔؟ اسمش به گوشت خوردہ ولی وقت نمیکنے بخونیی😩؟ اشڪالے ندارہ رفیق فࢪمانده دستور داره به شما جوانان جنگ نࢪم این اطلاعیہ بࢪسونیم😎📚 با ما همࢪاه باشید... ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
12.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌یـڪ :ثبـات امنیت و حفظ تمامیت اࢪضے...🇮🇷 ✌️🏻 ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
عمّارها یکی از بی سیم های تکفیری‌ها افتاد دست ما. سریع بی‌سیم را برداشتم. می‌خواستم بد و بی‌راه بگویم. عمار آمد و گفت که دشمن را عصبانی نکن! گفتم پس چی بگم به اینا؟! گفت بگو اگه شما مسلمونید، ما هم مسلمونیم. این گلوله‌هایی که شما به سمت ما می‌زنید باید وسط اسرائیل فرود می‌اومد... سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما می‌جنگید؟ گفت: به اون‌ها بگو ما همون‌هایی هستیم که صهیونیست‌ها رو از لبنان بیرون کردیم. ما همون‌هایی هستیم که آمریکایی ها رو از عراق بیرون کردیم. ما لشکری هستیم از لشکر رسول‌الله... هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیست‌ها و آزادی قبله اول مسلمون‌ها، مسجدالاقصی است... بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان! بعد از ظهر همان روز ۱۲نفر از تکفیری‌ها تسلیم ما شدند. می‌گفتند از شما در ذهن ما یک کافر ساخته‌اند." 📚کتاب عمار حلب زندگینامه شهید محمدحسین محمدخانی ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
『سردِاران‌بـےادعــٰا』
قسمت نودو یکم🌱 «تنها میان داعش» با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای
قسمت نود و دوم🌱 «تنها میان داعش» حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بی سر عدنان تنها بودم که چشمانم از وحشت خشکشان زده و حس میکردم بشکه ها از تکانهای بدنم به لرزه افتاده اند. رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی که دیگر به دوزخ رفته و هنوز بوی تعفنش مشامم را میزد. جرأت نمیکردم از پشت این بشکه ها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود که از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجه ام سقف این سیاه چال را شکافت. دلم در آتش دلتنگی حیدر پَرپَر میزد و پس از هشتاد روز فراق دیگر از چشمانم به جای اشک، خون میبارید. میدانستم این آتشِ نیروهای خودی بر سنگرهای داعش است و نمیترسیدم این خانه را هم به نام داعش بکوبند و جانم را بگیرند که با داغ اینهمه عزیز دیگر زندگی برایم ارزش نداشت. موبایل خاموش شده، حساب ساعت و زمان از دستم رفته و تنها از گرمای هوا میفهمیدم نزدیک ظهر شده و میترسیدم از جایم تکان بخورم مبادا دوباره اسیر شیطانی داعشی شوم. پشت بشکه ها سرم را روی زانو گذاشته، خاطرات حیدر از خیالم رد میشد و عطش عشقش با اشکم فروکش نمیکرد که هر لحظه تشنه تر میشدم. شیشه آب و نان خشک در ساکم بود و اینها باید قسمت حیدرم میشد که در این تنگنای تشنگی و گرسنگی چیزی از گلویم پایین نمیرفت و فقط از درد دلتنگی زار میزدم. دیگر گرمای هوا در این دخمه نفسم را گرفته و وحشت این جسد نجس قاتل جانم شده بود که هیاهویی از بیرون به گوشم رسید و از ترس تعرض داعشیها دوباره انگشتم سمت ضامن رفت
"این جوانان‌ما، به راه‌هاۍ آسمان آشناترند تا به راه‌هاۍ زمین🌱" _شھیدآوینی ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
Γ📲🍃•• | | . . بنویسیــد‌در‌تاریخ‌ما‌غم حاج‌قاســــــــم برایماݩ‌تموم‌نشدنے‌اسٺ"♥️🌱" . . ••حاج‌قاســـم‌ما🍂 ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛