eitaa logo
『سردِاران‌بـےادعــٰا』
2هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
8 فایل
-بِنام نامی اللّٰھ- ٺاسیس⇦¹⁴⁰⁰.².⁴ •• -خدِایــا!ماࢪا‌ ازکسانۍقراࢪدھ کہ‌ شیوھ ھشان آࢪام‌ گࢪفٺن‌ بہ‌ دࢪگاھ‌ٺوستـــ...! •• -پشٺ‌جبھہ‌‌‌: @Sardaranbieddao #اوَلیـــن‌ڪانـٰـال‌رسـ‌مـی‌سࢪداࢪاݩ‌بـےادعا🎬 بمونی توے‌ اکیپمون قشنگترھ!
مشاهده در ایتا
دانلود
•| |• میدونۍچرا اینقدرحس‌مۍڪنیم‌تنهاییم...!؟ دل‌ِآدمی ، بزرگتــر از این زندگۍ‌است و این رازِ تنهایی اوستـ اگر تمامی عشق‌هـا را بھ ما بسپارند ، بازهم سرزمین دل‌مـــا، سرزمین‌گسترده‌ۍوجود‌ما‌خالےمۍماند. •🕊⃟🌸 🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
『سردِاران‌بـےادعــٰا』
•| #پاےدرس‌دل |• میدونۍچرا اینقدرحس‌مۍڪنیم‌تنهاییم...!؟ دل‌ِآدمی ، بزرگتــر از این زندگۍ‌است و ای
"خدا‌چرا‌من‌اینقدر‌تنهام‌آخه :( " هم درمورد علت‌ این "حس‌تنهایی" ڪه همیشه در وجودمون هست میگن: انسان موجودی تنهاست. کسی نمی‌تواند از تنهایی و غربت ذاتیش رهایی پیدا ڪند. خانواده و رفقا تاحدۍ می‌توانند این تنهایی و غربت را برطرف کنند ولی غربت انسان هیچ‌گاه به طور کامل زائل نمی‌شود. خدا انسان را طوری آفریده ڪه تنهاییش برطرف شود. از غربت و تنهایی گله نکنیم و آن را تقصیر این و آن نیندازیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ShahadatImamHadi1391[01].mp3
6.21M
▪️صلوات بر امام هادی و امام عسکری (علیهما السلام) 🎙 بانوای: حاج میثم مطیعی 🏴 ویژه شهادت (ع) ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『سردِاران‌بـےادعــٰا』
قسمت هفتادو دوم🌱 «تنها میان داعش» او میگفت و من تازه می فهمیدم چرا دل عباس طوری لرزیده بود که برای
قسمت هفتادو سوم🌱 «تنها میان داعش» »بچه ها عباس رو بردن درمانگاه...« گاهی تنها خوش خیالی میتواند نفس رفته را برگرداند که کودکانه میان حرفش پریدم :»دیدم دستش زخمی شده!« و کار عباس از یک زخم گذشته بود که نگاهش به زمین افتاد و صدایش به سختی بالا آمد :»الان که برگشت یه راکت خورد تو خاکریز.« از گریه یوسف همه بیدار شده بودند، زنعمو پشت در آمد و پیش از آنکه چیزی بپرسد، من از در بیرون رفتم. دیگر نمیشنیدم رزمنده از حال عباس چه میگوید و زنعمو چطور به هم ریخته و فقط به سمت انتهای کوچه میدویدم. مسیر طولانی خانه تا درمانگاه را با بیقراری دویدم و وقتی رسیدم دیگر نه به قدمهایم رمقی مانده بود نه به قلبم. دستم را به نرده ورودی درمانگاه گرفته بودم و برای پیش رفتن به پایم التماس میکردم که در گوشه حیاط عباسم را دیدم. تختهای حیاط همه پر شده و عباس را در سایه دیوار روی زمین خوابانده بودند. به قدری آرام بود که خیال کردم خوابش برده و خبر نداشتم دیگر خونی به رگهایش نمانده است. چند قدم بیشتر با پیکرش فاصله نداشتم، در همین فاصله با هر قدم قلبم به قفسه سینه کوبیده میشد و بالای سرش از نفس افتادم. دیگر قلبم فراموش کرده بود تا بتپد و به تماشای عباس پلکی هم نمیزد. رگهایم همه از خون خالی شده و توانی به تنم نمانده بود که پهلویش زانو زدم و با چشم خودم دیدم این گوشه، علقمه عباس من شده است. زخم دستش هنوز با چفیه پوشیده بود و دیگر این جراحت به چشمم نمیآمد که همان دست از بدن جدا شده و کنار پیکرش روی زمین مانده بود.
7.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظه رویارویی پسر کوچک شهید رنجبر با قاتل پدرش..... 😔 ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
و صدایش در جانَم می‌پیچد که می‌گفت؛ فُزتُ و رب الکعبه؛ رستگار شدم، پیروز شدم، من رسیدم، من بُردم.... و در آن حال چهره‌اش می‌درخشيد همانندِ ماهِ شبِ چهارده ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•|بِسمِ‌اللھِ‌‌الذۍخَݪق‌الْمَھد؎💛•.
هر کجا هستی خودَت را زودتر برسان این زمستان بدون تُ هیچ بویِ بهار نمیدهد... ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛