eitaa logo
61 دنبال‌کننده
319 عکس
58 ویدیو
0 فایل
✍️ قلمی سزاوار مدح است که برای هدایت بنویسد، ضلالت را ذلیل کند، نادیدنی‌ها را در سطور، دیدنی کند و در برخورد و اصطکاک با محیط، صریرش به خروش آید. علی فراهانی @M_AliFarahani
مشاهده در ایتا
دانلود
5️⃣1️⃣ 📌 پرداختن به چیستی موضوع 📍و از فواید پاسخ به این سوال 💎 گاهی ما درباره مسائل مرتبط با برخی موضوعات، بارها مطلب می‌نویسیم، ولی اگر به چیستی خود آن موضوع، بپردازیم، ممکن است مسیر تحلیل‌ ما را درباره موضوع تغییر دهد. ازاین‌رو «پاسخ به چیستی موضوع» برای ما اهمیت راهبردی دارد. 🖇 درباره آسیب‌های فضای مجازی، فواید آن، شبکه‌های اجتماعی و... حرف‌های فراوانی زده می‌شود، ولی درباره اینکه خود این فضای مجازی چیست یا اساسا به چه منظوری این فضا ساخته شده، مطالب کمتری می‌بینیم. 🔵 اینکه بدانیم تولد فضای مجازی در ساختمانی واقع در پنتاگون بوده و در حقیقت به منظور یک آفند نظامی-امنیتی ایجاد شده است، شاید برای برخی برخی مهم نباشد؛ ولی حتما در شناخت ماهیت آن و تحلیل مسائل مرتبط با آن راهگشا خواهد بود. 🔴 سخن درباره یک موضوع خاص نیست، بلکه درباره نپرداختن به چیستی خیلی از مسائل پیرامون خودمان است که گاهی به سادگی از کنارشان عبور می‌کنیم؛ درحالیکه می‌توانند دریچه‌ای تازه برای شناخت ما از محیط‌مان باشند. 🔗به طور مثال درباره پدیده سلبریتی، باتوجه به آن شش سوال گفته‌شده، چند سوال می‌توان طرح کرد و درباره‌اش یادداشت نوشت؛ مانند: ❓ چرا باید آنها در موضوعاتی که تخصص ندارند، نظر بدهند؟ ❓یک سلبریتی چه وقت باید نقش آفرینی کند؟ ❓عفت و حجاب یک خانم سلبریتی، خارج از فضای کاری، چگونه باید باشد؟ ❓ در مواقع حساس که حکومت نیاز به حمایت نخبگانی دارد، سلبریتی‌های کشور کجایند و چه می‌کنند و چه می‌گویند؟ ❓یک سلبریتی واقعی کیست؟ 👈 حال اگر به سوال زیر درست پاسخ بدهیم، متوجه می‌شویم که نحوه پاسخ ما به سوالات بالا نیز عوض عوض خواهد شد: ❓ اساساً پدیده سلبریتی چیست؟ 📐 ما در این سوال به دنبال کیستی او نیستیم، بلکه در پی چیستی مفهوم سلبریتی‌ایم. 📐 اگر «سلبریتی» مفهومی وارداتی است، کدام مفهوم اسلامی ایرانی ما، نقش ارزشی آن پدیده را می‌رساند؟ اینجا است که اهمیت چیستی موضوع در پاسخ به سوال‌های دیگر مهم می‌شود. 🔗 و مثالی دیگر: سوره «حمد»، قبل‌تر از سوره «انفطار» نازل شده است. پس مردم در هنگام نزول سوره انفطار با مفهوم «یوم الدین» که در سوره حمد آمده، آشنا بودند. اما 🌷خداوند🌷 در اواخر سوره انفطار دو بار می‌پرسد: «ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ»؛ یعنی مخاطب در شرایطی است که برای شناخت قیامت و ارتقای جهان‌بینی‌اش، نیاز دارد به درک درست از چیستی «یوم الدین»؛ بنابراین در جواب می‌فرماید: «يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّه‏» 🔹این یعنی اهمیت شناخت درباره چیستی مفاهیم.🔹 📝 تمرین: موضوعی را انتخاب کنید و درباره چیستی آن یادداشتی بنویسید. https://eitaa.com/Sarir_AliFarahani
6️⃣1️⃣ 📌پرداخت به پرسش «کی» 🌳 درباره هر موضوع یا پدیده‌ای که می‌خواهیم بنویسیم، حتما عوامل مختلف انسانی وجود دارند که با آن مستقیم یا غیرمستقیم مرتبطند؛ ارتباط در ایجاد یا اعدام، افزایش یا کاهش، پردازش یا فرسایش، آرایش یا پیرایش و ما در پرسش «کی»، دنبال شناسایی و بررسی این افرادیم؛ مثلاً در موضوع حجاب می‌توانیم سؤالات مختلف زیر را بپرسیم: 📕موضوع حجاب درباره چه کسانی است؟ 📗چه کسانی حجاب مطلوب را می‌توانند گسترش بدهند؟ 📘چه کسانی بی‌حجابی را گسترش می‌دهند؟ 📙مسئولیت قانون‌گذاری درباره حجاب در جامعه، بر عهده چه کسانی است؟ 📓چه کسانی حجاب بهتری دارند و... 🌳 هرکدام از این سؤال‌ها اگر ضمیمه بشود به قید یا سؤال دیگری، جزئی‌تر هم می‌شود و درنهایت می‌توان درباره آن‌یک یادداشت جدید نوشت. 🌵 کم نیستند افرادی که دوست دارند قلم را به دست بگیرند و در میدان نقش‌آفرینی کنند؛ ولی مسئله اصلی آن‌ها به این گلوگاه منتهی می‌شود که «چی بنویسیم». ✨طراحی سؤال قبل از نوشتن، ذهن شما را به پرواز درمیاورد و در آسمان گفتنی‌ها سیر می‌دهد. آنگاه در لابه‌لای حرف‌های تکراری و زیر سایه‌ی شعارها و کلیشه‌ها، می‌توانید مطلبی تازه و جنبان بیابید. 📍 عده‌ای خلاقیت در نویسندگی🧩 را صرفاً در تولید مطالبی نو با ترکیب مفاهیم بی‌منطق خلاصه می‌کنند؛ چگونه بتوان از جملات پراکنده، جملاتی آکنده از معنا خلق کرد. در حالیکه فقط این نیست که در دل بی‌نظمی، نظمی نهفته باشد که از نظم هم می‌شود به انضباطی نو رسید، به‌شرط آنکه انضمامی در کار باشد. طرح سؤالات مختلف درباره یک موضوع، می‌تواند ما را با کشف ارتباط‌ها و امکان انضمام‌ها روبه‌رو کند و این رویارویی، آغاز تولید و خلق اثر است. ✍️علی فراهانی https://eitaa.com/Sarir_AliFarahani
7⃣1️⃣ 📌آثار موضوع و عناصر موثر بر موضوع 🔰 هر موضوع یا پدیده‌ای که در این هستی می‌بینیم، یا دارای اثر است و بر موجودات یا عناصر مرتبطش اثر می‌گذارد، یا از آن عناصر مرتبط، تأثیر می‌پذیرد و البته گاهی هم هر دو صورت را داراست. 🌀 مثلاً موضوع پیاده‌روی اربعین 🌷امام حسین علیه‌السلام🌷، این روزها سردمدار اثرگذاری بر قلب‌های انسان‌ها شده است. خودش اثر می‌گذارد و با اثرگذاری، اثر می‌پذیرد و عظمتش را بیشتر می‌کند. انگار این جوشش حسینی، به چیزی نیاز ندارد جز ابزاری برای دیده شدن و شنیده شدن؛ باقی کار را خود بلد است. بر دل نفوذ می‌کند و با همان جاروی فطرت، قلب مقصود را پاکیزه می‌کند. ⚠️یک نکته کلیدی: افرادی که در ابتدای مسیر نویسندگی‌اند، سعی کنند قبل از شروع به نوشتن، ابتدا شبکه‌ای از کلمات را که با موضوع مرتبط‌اند، بنویسند؛ 🌀برای مثال، ابتدا تمام کلماتی که از رویداد پیاده‌روی اربعین، اثر می‌پذیرند را بنویسند. از شخصیت‌ها گرفته مانند: آزادی خواهان، غیرت ورزان، مظلومان دنیا، رهبر کاتولیک‌های جهان، انقلاب‌های نوپا و... و اعضای بدن که به این رویداد خدمت می‌کنند؛ مانند قلب‌ها، چشم‌ها، دست‌وپاها و... و تا خوراکی‌ها مثل آرد، آب، نخود، گوشت و... که بشوند نان سمون، آب‌معدنی لیوانی، فلافل و کباب. و هرچه که به ذهنتان می‌آید. 👈هرچه دایره کلمات شما بیشتر، خلاقیت شما برای نوشتن مطالب نو نیز بیشتر. تمرین: با استفاده از عنصر گفته‌شده، با موضوع محرم امام حسین علیه‌السلام، یادداشت یا داستان کوتاهی بنویسید. ✍️علی فراهانی https://eitaa.com/joinchat/1765408858C7a31089d11
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ [سوره البلد : 4] ما انسان‌ها، در رنج آفریده شده‌ایم. 🌴 سنت و قاعده دنیا این است که انسان باید در محاصره رنج باشد؛ نه اینکه نابرده رنج، گنج میسر نشود، که نابرده رنج، حرکت و آفرینش جاری نمی‌شود؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم، رنج هست، ولی چگونگی رنج، با ماست. از فضل خداست که می‌توانیم در فرصت‌هایی شکل این رنج را انتخاب کنیم. 🌴 آن که به دنبال رفاه و لمیدگی است، پی خوردن و لذت است، بالاخره رنج قلنج، یا رنگ شرنگ در صورت و هیبت فردایش را انتخاب کرده است. و آنکه ورزش می‌کند یا کار و عرق‌ریزه برای یه لقمه نون حلال را انتخاب می‌کند، ریاضت روزش را می‌دهد تا آرامش شبش را بستاند. 🌴 ای‌کاش نوجوان‌ها و جوان‌های رها که در پی رهایی‌اند، رنج و محنت فردایشان را می‌دیدند. داغی عذاب وجدان آن روزها را پیش‌ ببینند، از عشق‌بازی‌ و بازی‌ با عشق امروزشان دل بکنند. 🌴 هرچند آن‌ها با عقب انداختن رنج امروز، روزشان را لذت می‌ببرند و در لحظه ، کولا سر می‌کشند، ولی متوجه نیستند که دارند فنر رنج فردا را بیشتر جمع می‌کنند. جوان عزیز سختی مبارزه این روزهایت را با آغوش باز بپذیر تا درایت و پختگی و وقار، تو را به سینه‌شان بفشارند، تا فردا جوانی دیگر از قدرت تو بیاموزد، تا با اعتماد به نفس بالا و نداشتن عذاب وجدان بر ناخالصی‌های گذشته‌ات، کنار همسر آینده‌ات مفتخرانه زندگی کنی تا مبارزه‌های فرزندت را در آینده درک کنی و از جهاد اکبر خودت برایش بگویی... علی فراهانی https://eitaa.com/Sarir_AliFarahani
[پاسخ من در گفت‌وگو با یکی از فعالان تربیتی در موضوع استعدادسنجی با روش‌های مرسوم تست شخصیت] سلام و خدا قوت به شمای بزرگوار و دغدغه‌مند و پرتلاش چند خطی هم بنده، نه از باب تذکر، از دریچه‌ای تنگ و غریب، برای خراشیدن ذهن‌های طالب، مطالبی عرض می‌کنم. زمانی با یکی از مشاوران خانواده درباره چرایی بالا بودن آمار طلاق در تهران سخن می‌گفتم. می‌گفت بیشتر میزان همین آمار، برای شمال تهران است، یعنی مرفه‌ترین مناطق این شهر بزرگ. پرسیدم مگر آن‌ها از برکات روانشناسی و تست‌های شخصیت‌شناسی و همسرشناسی بهره‌مند نیستند؟ گفت: قطعا همین‌طور است ولی بزرگترین چالش آن‌ها زیستی است که با آن خو گرفته‌اند؛ جریان روز‌افزون آماده‌خوار شدن و عادت به تلاش کمتر برای سازش. گوش‌هایی فراخ برای شنیدن دیکته‌های کارشناسان، ولی نبود نایی برای نفس‌نفس زدن در میدان تلاش. در قالب تست‌ها، خود را می‌شناسند، ضعف‌ها و قوت‌هایشان را رصد می‌کنند، تشنگی به آموختن مهارت‌های لازمشان را دارند، ولی توان اصلاح خود را ندارند؛ حتی توان معرفی خود را نیز ندارند. فقط می‌دانند که در کدام دسته‌ از تیپ‌های شانزده‌گانه شخصیتی قرار می‌گیرند، اما هنوز در تصمیم‌گیری‌ها، خود را متحیر می‌یابند. این‌ ضعیفان، قالب خود را به بلندای فردی سی ساله می‌بینند ولی درون خود را هنوز پانزده ساله می‌یابند. [ظرف‌هایی بزرگ‌تر از مظروف] به این کلام اعتقاد دارم که مربی همان‌گونه که باید کاری کند تا متربی «یادگیری» را بیاموزد، باید بستری مهیا کند تا «خودشناسی» را خود انجام دهد، استعداد‌هایش را خود، کشف کند. بارها برخی از نوجوانان را دیدم که اصرار می‌کردند تیپ ما را بگویید، استعداد ما را بیان کنید و من هم با گردش کلام، مخالفت می‌کردم. باری یکی از همان مصّران را آزمودم، شخصیت و استعداد فرد را گفتم، مسیر و نقشه راهش را گفتم، ضعف‌ها و قوت‌ها و چالش‌های رفتاری‌اش را حتی به کمک خودش تشریح کردم، گفتم: بسم‌الله؛ از این مسیر آغاز کن... . با شور و هیجان پذیرفت. رفت ولی... . اندکی گذشت، گفت می‌خواهم روانشناسی بخوانم، بتوانم مثل شما پشت شخصیت‌ها را همچون شیشه ببینم 🤦🏻‍♂️️... . دیدم به تعبیر مرحوم صفایی او را فقط داغ کردم. نه داغ، که با درخشاندن شخصیت‌شناسی در نظرش، جهتش را هم عوض کردم؛ مجبور شدم لودگی کنم و برای اصلاح، هزینه تخریب همان‌چیزهایی که برایش ساخته بودم را بپردازم... . یقین دارم در بسیاری از این استعدادسنجی‌ها، هرچند لباسی مطلوب برای نوجوانان می‌دوزیم ولی صد حیف که برایشان گشاد است. همچون آن کرم ابریشمی که از سر خیرخواهی کمکش می‌کنیم تا خروج از پیله را بدون درد و رنج انجام دهد ولی افسوس که او را فلج می‌کنیم. منکر فواید مهارت شخصیت‌شناسی برای مربی نیستم (البته در غیراز سازوکار تیپ‌شناسی غربی‌) ولی مسیرش را برای تربیت در گونه‌ای دیگر (غیر آنچه منظور دارید) ارزشمند می‌دانم. 🔹 چقدر پرفایده است که مربی در قامت یک راهبر [نه دانای کل] ابراهیم‌وار متربی را همچون کاوشگری پرتلاش و حقیقت‌جو، در تجربه‌ها و دیدن صحنه‌های مختلف از افول خورشیدها و ستاره‌های پر زرق و برق، کمکش کند تا خود، عالم درونش را کشف کند، استعدادهایش را دست‌چین کند و از بکارگیری آن‌ها لذت ببرد و نشاط و شخصیت بگیرد. این نوجوان حالا قالبی بزرگ بر تن کرده است که به تنش بزرگی نمی‌کند. او وقتی به مقصد می‌رسد، خودشناسی را شهود کرده است نه با چند تست، فقط شنود کرده باشد. علی فراهانی https://eitaa.com/Sarir_AliFarahani
مطلب زیر را در گفت‌وگو با جوانی که درگیر رابطه عاطفی شده بود، نوشتم. 👇👇👇👇
🟢 دختر یا پسر؛ در ظرف خانه، در لابه‌لای تک‌مسئولیت‌ها، «فقط دَرست را بخوان»ها و هرازگاهی سفره پهن کردن و نانی خریدن‌ها، وقتی قامت کشیده می‌کند، کم‌کم باد و خاک و آتش او را اسیر می‌کنند؛ باد غرور و پرواز بدون همراه، تمایل به خاک همسایه و برپایی آتش بر خانه خود. رابطه‌ای می‌سازد. «عشق» را که زمانی مهمان ناخوانده بود، حالا با هزار غمزه و سفره‌آرایی، دعوتش می‌کند. وقتی او آمد «که عشق آسان نبود اول، ولی افتاد مشکل‌ها» 🟠 حالا توی جوان این ایام عشق و عاشقی را دوست دارید؛ چت‌های سراسر محبت، دلکش و دل‌چسب را؛ رابطه ای کاملا دونفره و خالی از شرک؛ ابراز ضعف بی‌هم و قوت باهم؛ تحقیر فهم پدر و مادرها که شماها را درک نمی‌کنند؛ همه این‌ها، ولو دوستشان نداشته بودید، ولی حالا، در ظرف این ارتباط، دوستشان دارید... . 🟡 وقتی روزگار می‌گذرد و آتش خانه‌تان شعله می‌گیرد؛ بادها، حجره‌ها را درشت‌تر می‌کند و دیگر خاک همسایه، مالک می‌شوید و فریاد ازدواج سر می‌دهید... . 🔷 ازدواج رسمی، یعنی پایان این مرحله و آغاز مرحله‌ای جدید از دوست‌داشتن‌ها، یعنی دوست داشتن هم، به همراه بسته کامل، به همراه تمام مسئله ها، نقص ها و قوت ها، بالا و پایینی‌های والدین و اقوام، کمی نان شب و همت برای فردا؛ این دوست‌داشتن، قرار است واقعی بشود، چون کامل است و البته بیشتر از جنس تعهد و مسئولیت است. وقتی عشق واقعی شد، می‌بینید که آماده نیستید! و چه بسا نگرانی هم دارید؛ تا دیروز اسیر تک‌مسئولیت‌ها بودید و امروز اسیر بارهای سنگین و پیچیده، و البته چالش شانه‌های ضعیف! نگرانی از نگرانی‌های بیشتر واکنش‌های نامعلوم والدین و ریزش آوار بدوبیراه‌ها انگ بی مسئولیتی انگ خامی به دخترخانم و غلیان هوی و هوس به آقاپسر تهدید به رها کردن و حمایت نکردن تهدید به حرف‌های پشت پرده‌ای اقوام و.... 👈 همه این‌ها یعنی شروعی نامطمئن و لغزان؛ یعنی نگرانی از عواقبی که متاسفانه قابل پیش‌بینی نیست، این نگرانی به حدی است که گاهی به جدایی و پایان این رابطه فکر می‌کنید. از هر روزنه‌ای امید دیدن یک معجزه‌ دارید، از هر مشورتی، التماس تایید دارید، ولی همچنان نگرانید! طبیعی است، این نگرانی از عقلانیت و حزم و دوراندیشی شما برخاسته شده است. در تزاحم رویاها و آرمان‌های شیرین فردا با مسئولیت‌های سنگینش، به این می‌رسید که فعلا لذت عشقبازی امروزمان را از دست ندهیم 🔹و اینچنین شما از رابطه کنونی ارتزاق می‌کنید؛ بی‌خبر از جمع‌شدن فنر رنج‌های آتی. پس نگرانی شما طبیعی است... علی فراهانی https://eitaa.com/joinchat/1765408858C7a31089d11
شهید : «عمری که در راه مبارزه با باطل صرف نشود به هیچ نمی‌ارزد.» شهید مبارز متولد شد، مبارز زندگی کرد و مبارز شهید🌷 شد.
و چون مؤمنان دسته‏هاى دشمن را ديدند، گفتند: «اين همان است كه خدا و فرستاده‏اش به ما وعده دادند و خدا و فرستاده‏اش راست گفتند»، و جز بر ايمان و فرمانبردارى آنان نيفزود. (احزاب/۲۲) ابلهان در گمانند که با تهدید، ما را عقاب می‌‌کنند و حال آنکه ما را مشتاق کرده‌اند. هرچه رسته‌های دشمنی شما را می‌بینیم، جز این نیست که بر ایمان ما افزوده‌اید. «ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً». تلاطم این روزهای شما نه از سر هیمنه‌تان باشد، که از انتهای کفر شماست، دیوانگی شما نه بخاطر آسودگی از وسعت شریکان جرمتان باشد، که از باریکی طنابی است که به آن آویزانید. برای خود بافته‌اید که خدا با شماست و مدعی هستید « نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ»؛ ماییم فرزندان و دوستان خدا!! با همین رشته‌های خیال است که برای خود دریایی از «رو» ساخته‌اید...! 🔷 نزدیک است که خدای سبحان، آن هستی بخش که اکراه دارد پادشاهی ذره غذایی از دهان مورچه‌ای بگیرد، مومنان مقاوم را از میانه دریای آرزوهای شما عبور دهد و شما نجسان را در همان دریایی که ساخته‌اید غرق‌ کند. بدا به حال آن‌ها که سیاهی چرک این منحوسان را دیدند و گفتند: « إِنَّا لَمُدْرَكُونَ» و خود را بدبخت دیدند و ندیدند ندای موسی زمان را که فرمود: «إِنَّ مَعي‏ رَبِّي سَيَهْدينِ»، خدا با ماست، پس ما حتما پیروزیم ان‌شاءالله. علی فراهانی https://eitaa.com/joinchat/1765408858C7a31089d11
🌐 و باید از میان شما [انسان‌ها] گروهی باشند که [مردم را] به سوی خیر دعوت نمایند، و به کار پسندیده وادارند، و از کار ناپسند و زشت بازدارند؛ و اینانند که یقیناً رستگارند. ( آل عمران/۱۰۴) 🔷 سر سلسله همه انسان‌های آزاده و خیرخواه، امام عصر ارواحنافداه است؛ کسی که با نائبان و یاران شیردلش، برای دعوت به خیر و مقابله با ظلم ایستادگی می‌کند؛ از یاران شیعه‌ و سنی‌ گرفته تا مسیحی‌؛ از حبیب‌ها و زُهیرها تا وهب‌ها. 🔶 حال این ما و شماییم؛ می‌توانیم در جمع امتی باشیم که با اقتدا به امامشان در مقابل این رژیم سفاک می‌ایستند و نان و خوشی خود را قسمت می‌کنند، و می‌توانیم خارج از این صف شویم و خرسند به کش آمدن خمیر پیتزاهایمان، ناله سر دهیم «که آخر ما را به یتیمان فلسطین و لبنان چه!!» 🌹و صد البته که فقط امام‌دارانند که رستگار می‌شوند.🌹 وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [سوره آل عمران : ۱۰۴] علی فراهانی ‌‌🤲اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲 https://eitaa.com/joinchat/1765408858C7a31089d11
🔹 منِ بابا 🌸 دخترک در دفتر نقاشی‌اش خانه‌ای شیروانی🏠 کشید. جزییات را از قلب خانه‌اش آغاز کرد؛ پنجره‌ای بزرگ با پرده‌ای آویز، گلدانی با گلی سرخ کنار آن، لامپ زرد کوچکی وسط خانه و در آخر، یک در کوچک. روی بام خانه، آنتنی بلند؛ همان که همیشه سلامتش موردتوجه بابا است، البته آن طرف بام هم دودکش دلخواه مامان را کشید. تقریبا تمام شد؛ عروسکش را برداشت و با ذوق و شوق برخاست تا به بابا نشان بدهد. ناگهان ایستاد؛ به نظرش هنوز نقاشی کامل نشده. به عروسکش گفت: «خیلی داری عجله می‌کنیا». نشست و این‌بار کوه‌ها را کشید؛ قله‌ها سفید و دامنه‌ها قهوه‌ای سوخته، در محاصره ابرهای تُپُل. نگاهی به عروسک کرد و نیشخندی زد و گفت: «ببین داری دوباره عجله می‌کنیا». پایین صفحه را رود کوچکی کشید. تلاش کرد تا با خط‌های معوج، جریان زنده رود را تصویر کند. فاصله خانه تا رود را تمام چمن‌زار با گل‌های قرمز کرد. رو به عروسک کرد و گفت: «فکر کنم تموم شد؛ دیگه می‌تونیم بریم». دخترک به گوشه اتاق رفت. دفتر نقاشی را به دست عروسک گذاشت و فورا موهای خودش را جمع کرد و کلاهی به سر کرد. به دیوار تکیه داد و لمیده نشست. کنترل تلویزیون را برداشت و چندباری پشت آن زد؛ یک دفعه نگاه به عروسکش کرد و صدایش را درشت کرد و گفت: « عه! فریده جان، بالاخره اومدی بابا، به‌به، چقدر منتظر بودم نقاشی‌ات رو ببینم، بده، بده دختر نازم، ببینم چی کشیدی». علی فراهانی https://eitaa.com/joinchat/1765408858C7a31089d11