eitaa logo
سیده اعظم حسینی
747 دنبال‌کننده
29 عکس
39 ویدیو
0 فایل
اشعار و آثار دکتر سیده اعظم حسینی.. شماره ی ایتا جهت تبادل نظر و ارائه ی پیشنهادات و انتقادات 09179148588
مشاهده در ایتا
دانلود
به مدینه ی بی پیامبر... ای شهر! با مصیبت ممتد چه می کنی؟ با روزهای ناگذرِ بد،چه می کنی؟ وقت اذان و "أشهدُ انَّ محمداً" با "اشهدِ" بدون "محمد" چه می کنی؟ با کودکان خسته ی در راه مسجد و همبازی یی که باز، نیامد چه می کنی؟ با کوچه های جازده ای که از این به بعد هرگز نمی رسند به مقصد، چه می کنی؟ وقتی "یقین"، قباله به دست از تو بگذرد با عابران گیج مردّد چه می کنی؟ وقتی لگد..بُراق نشو! آمدیم و زد -فرض محال اصلاً- اگر زد،چه می کنی؟ با لحظه ی نبایدِ افتادنِ زنی -گیریم باردار نباشد-چه می کنی؟ اصلاً مصیبتِ پس از او نه..فقط بگو با نفْسِ داغِ رفتنِ "احمد"،چه می کنی؟ با یک بقیع قبرِ پس از این -که می رسند بی سایبان و زائر و گنبد- چه می کنی؟ براق شدن: عصبانی شدن... ------------------------- کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
مدینه..بی پیامبر اصلاً به وحی کار ندارم.. فقطـ بیا قدری میان کوچه دوباره قدم بزن! دنبال بچه ها کن و با شور کودکی پیغمبرانه، کوچه ی ما را به هم بزن! با عابران سلام و علیکی کن و سپس قدری نمک بریز! زمانی مزاح کن! خنده بپاش مثل همیشه به روی شهر! حال مدینه را نفسی روبراه کن! بگذر ز غرفه غرفه ی بازار و لمس کن پیراهنان ساده ی در انتظارشان ۱ با کاسبان شهر خوش و بش کن و بپرس مثل همیشه باز هم از کسب و کارشان! با آن رسالت پدریِ همیشگی باز از کنار خانه ی "زهرا" عبور کن! شادیِ بوسه بر سر و دست "بتول" را هدیه به هر چه دخترِ زنده به گور کن! هر چند وقت، خطبه ی عقدی بخوان و بعد با یک دعا به وصلتشان روشنی بپاش! در گوش کودکان مدینه اذان بگو بر گریه های اوّلشان ایمنی بپاش! خرماپزان که می رسد از راه، باز هم هی سر بزن به کارگران! با بهانه ای... در کام خسته ای بچکان! -در میان راه- شیرینیِ گسِ رطبِ نوبرانه ای... در لابلای معجزه و وحی، گاه گاه گندم بیار و پاک کن و آسیاب کن! پیغمبرانه های قشنگ و لطیف را مثل گذشته، باز در این شهر، باب کن! صبح است و باز منتظرم عابر نجیب! عطر تو را که باز بپیچد به کوچه ها من "یثرب"م که با تو "مدینه" شدم..بگو! حالا که نیستی چه کنم نامِ بی تو را؟ ۱- اشاره به پیراهنی که با دوازده درهم برای پیامبر خریده شد و ایشان به بازار رفته با پیراهنی ساده تر عوضش کردند و مابقی مبلغ را به دو نیازمند دیگر بخشیدند... ------------------------- کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
طلوع کرد شبی نامت از سر بامش و شهر حضرت خورشید شد سپس نامش گذشت سلسله ات روزی از نشابور و نشست معجزه بر برگ و بار بادامش1 پس از عبور تو در حسرت نگین شدن اند به شوق نام تو، فیروزه های خوشنامش! چقدر تا به رسیدن شتاب کرد انگور خبر نداشت که شرمندگی ست فرجامش... 1- اشاره به درخت بادامی که امام در مسیر سفر در منزل پیرزنی کاشتند و مردم از ثمر درخت برای تبرک و شفا می بردند... .............................. کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
بر پاکی صبحگاهِ شبنم صلوات! بر بارش مخملینِ نم نم صلوات! گل،بازدمِ معطر یک دشت است دشتی که فرستاده به هر دم،صلوات... شهدِ "ربیع"،گوارای وجودتان... ،،،،،،،،،،،،،،،،، @SayyedeAzamHoseini1
◾️سلام بر امام حسن عسگری و یادگار غریبش آجرک الله یا بقیه الله نرسیده ست به جزءِ سی ام این مصحف نور بی وضو ختم نمودند او را مُشتی کور "معتمد"های جهان گر چه کنندش محصور می تراود ز حریمش همه جا عطر ظهور پشت این پرده رسولی ست که خاتم با اوست "آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست" ............ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللّٰهِ فِي أَرْضِهِ، 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 پرده را پس بزن ای آن که تماشا داری ارث پاکی ز "محمد"، ز "مسیحا" داری بهره از دامن "زهرا" و "ملیکا" داری "انچه خوبان همه دارند تو تنها داری" آی رویای قشنگی که حقیقت داری! به نماز آمده ای، قصد قیامت داری؟! عطر نرگس به پَر شال تو بسته ست نسیم هر چه گل، گوشه ی دستار تو گشته ست مقیم با تو کرده ست خدا بوی خوشش را تقسیم می کند نبض زمان را ضربانت تنظیم پرده را پس بزن ای حضرت خورشید!بتاب تا بلرزد ز تماشات دل هر سرداب زیر پاهای تو جاری ست بهاری مسدود دست های پُر بارانِ تو خورشیداندود نفست رخصت جاری شدن چشمه و رود گوشه ی دنج نگاه تو بهشت موعود در پس این شبِ آفت زده پیچیده صدات بر تو و لحظه ی زیبای ظهورت، صلوات! 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ............................................ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
زمان از آنِ توست و ما یادمان می رود،لحظه هایی را نفس می کشیم،که تو صاحب آنی.. سلام بر تو ای صاحبِ زمان! بگو راهی نمانده، غیر از اینـکه "ماه" برگردد! در این تاریکی شب، بی خبر، ناگاه، برگردد! بگو فرقی ندارد از کدامین راه برگردد فقط آن خوب، آن محبوب، آن دلخواه، برگردد! دقیقاً تا کدام آشوب، باید منتظَر باشد؟ بگو باید خودش این روزها اصلِ خبر باشد! که نگذارد "خبر" از این که هست آشفته تر باشد خبر سنگین؛ خبر خونین؛ خبر جانکاه... برگردد! زمین: سرگیجه ی تکرارِ دور خویش چرخیدن! زمان: ابهامِ تا کی روز و شب را بی هدف چیدن! جهان: حتی به بیداری، مداوم خواب بد دیدن! کسی باید میان این همه الحاح برگردد! خبر آورده اند از روزگارِ صلحِ آغوشش کسی می آید از راه و بهارانند تن پوشش! کسی می آید از راه و شهیدانند چاووشش! فقط یک حرف مانده، مختصر؛ کوتاه :"برگردد"! اگر خون شرط این راه است، ای شمشیر! بسم الله! مبادا در سرافشانیِ ما تأخیر! بسم الله! مبادامان در این هنگامه دور و دیر! بسم الله! بگو با آن عزیز رفته! بسم الله! برگردد! -------------------------------- کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
🌸 به مناسبت دهم ربیع الاول سالروز ازدواج پیامبر رحمت و حضرت خدیجه سلام بر حضرت خدیجه... عاشقانه های پیامبر مهربانی با بانوی عشق و پاکی... ________________ در سنگلاخ شعب ابیطالب،تاول نشسته بر تَرَک پایت آرام می روی و به هم خورده، موزونیِ لطیف قدم هایت طوبای من! که فهم کسی جز من، هرگز نمی رسد به بلندایت چشمی پر از نجابت و دلتنگی آورده ام برای تماشایت... چشم تو کهنه کارترین تاجر،مال التجاره اش همه ابریشم در قولنامه ای که به من دادی یک بند مانده بود فقط مبهم بندی که مانده بود و گره می زد چشم تو و نگاه مرا کم کم در بار من نهاد کسی انگار، جام دلی عزیز و پس از آن هم... در من نفس کشید سحرگاهی دشتی پر از طهارت مریم ها می آمدی و گوشه ی چشمانت یک قول می شدند مصمم ها تو اصل زن،اصالت زن اما، وقتی خبر رسید به دَرهم ها یادم نرفته مسخره ات کردند، آن تا همیشه تا به ابد کم ها... شب های نقره فام حرا وقتی، من بودم و سکوت شبی دلخواه یک بقچه اشتیاق در آغوشت، می آمدی و کوچه پر از اکراه گلهای ریز دامنت آزرده، از خارهای دامنه در این راه پایین کوه یکسره میپیچید، عطر ملیح روسری ات ناگاه... آسان نبود ماندن تو وقتی، توهین و قهر و توطئه عادی بود وقتی هدف شکستن مردت بود، هر جا که طرح و پیشنهادی بود آن روزها که در پسِ هر تبلیغ، تقویم، غربتی متمادی بود چادرنماز ساده ی تو بانو، تنها قرارگاه جهادی بود!... همنام ابرهای پر از باران،همنام نخلهای تناور تو ۱ "میمونه" و "مبارکه"ی انجیل، سرچشمه ی مبارک کوثر تو ۲ گفتی که عقل؟ عشق؟ ادب؟ گفتم:" اول تو و سپس تو و آخر تو"... تو مادرِ سلامِ شب قدری، باید خدا سلام کند بر تو... در قحط سال شعب ابیطالب،باران تویی و دختر کم سالت تو ریشه ی شکفتن بعد از این، اعجاز هر بهار به دنبالت ای وسعت بلندْ افق، کز خاک، ننشسته گرد روی پر و بالت چندیست خیره ای به عبای من، محبوب من خدا نکند حالت... ۱- معنی نام های حضرت خدیجه سلام الله علیها ۲- اشاره به نام حضرت خدیجه در انجیل _______________ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1