eitaa logo
سیده اعظم حسینی
731 دنبال‌کننده
27 عکس
39 ویدیو
0 فایل
اشعار و آثار دکتر سیده اعظم حسینی.. شماره ی ایتا جهت تبادل نظر و ارائه ی پیشنهادات و انتقادات 09179148588
مشاهده در ایتا
دانلود
36.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چهلمین دوره ی شب های شعر عاشورا.....شیراز سومین حرم اهل بیت.... مردادماه1404 برای رباب و چهل روز سوختنش .................................. @SayyedeAzamHoseini1
17.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم به شهدای اقتدار ایران بویژه سردار سرافراز اسلام شهید حاجی زاده چهلمین دوره ی شب های شعر عاشورا... شیراز ....مردادماه 1404 ................ @SayyedeAzamHoseini1
اربعین حضرت علی اصغر.mp3
زمان: حجم: 2.52M
یکی از اصلی‌ترین عوامل تأثیرگذار بر گیرایی شعر، «صدق عاطفی» است؛ یعنی کسی که شعر می‌گوید، احساساتی را مطرح کند که خود تجربه کرده است. به قول سعدی: دگری هم این حکایت بکند که من؛ ولیکن چو معاملت ندارد سخن آشنا نباشد (دیگران هم همین حرف‌های مرا می‌زنند؛ ولی آنها مثل من عمل نکرده‌اند؛ بنابراین سخنشان به دل نمی‌نشیند.) ⚫️⚫️⚫️ برای حضرت خیلی‌ها شعر گفته‌اند. خیلی از مردان شاعر خواسته‌اند مادرانه بگویند و نتیجۀ کارشان از چند تا «لای‌لای» فراتر نرفته. اما اینجا با مرثیۀ مادرانۀ یک مواجهیم. هیچ توضیحی نمی‌خواهد. خودتان بشنوید و ببینید چند تصویر نو و تأثیرگذار در همین 5 دقیقه به جانتان می‌نشیند! شعر از شاعر گرانقدر، دکتر است و همین پنجشنبه در قرائت شده است. 👈با حال مناسب بشنوید ⚫️🔴⚫️🔴 فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب @fahhaam
سپاس فراوان از نظرات ارزشمند پژوهشگر، منتقد ادبی و استاد ارجمند،دکتر رضا بیات...
سیده اعظم حسینی
چهلمین دوره ی شب های شعر عاشورا.....شیراز سومین حرم اهل بیت.... مردادماه1404 برای رباب و چهل روز سو
برای "رباب" و چهل روز سوختنش.... بغل گشود به پهنای قبر و زانو زد: "سلام هستیِ مادر! بیا بپر بغلم! دوباره می شمرم مثل قبل؛یک، دو، سه... دوباره کودکی ات را بریز در بغلم! نشد عزیز دلم! قهر نه!... ببین مادر برایت از سفر اسباب بازی آورده! شکسته بسته و شیرین و با اشاره بگو نبوده ام پسرم! کی اذیتت کرده؟ خدا نیاورد آن روز را که یک مادر ز شیرخواره‌ی خود دور و بی‌خبر باشد طبیعی است گلم، مادر است و دلشوره اگر چه بچه روی سینه ی پدر باشد! بدون تو که نشاط منی، به هر جایی ولو به کاخ و به بازار، خسته می رفتم برای آن که از آغوشم عطر تو نپرد مسیر بادیه را دست بسته می رفتم! تمام، دلهره بودم غروبی "عبدالله" تو را بغل کند و پیش آب ها ببرد سرش به بازی خود گرم باشد و آنگاه فرات موج زند ناگهان تو را ببرد! تمام، دلهره بودم پدر بخوابد و تو به جست و خیز بیایی، بیافتی از یک تل تمام، دلهره بودم،خدا خدا کردم عمو حصار کشد دور خیمه حداقل! تمام دلهره بودم بهانه گیر شوی پدر اگر چه که پیش تو بود... اینجا بود درست...گفتم شاید سرش شلوغ شود سرش شلوغ؟!.. چه گفتم؟ سرش که با ما بود! نرفته خار به پایت که؟چون غروب دهم همین که دغدغه را از نگاه من خواندند برای له شدن خار،نگذریم از حق، چقدر اسب که اطراف خیمه تازاندند... دلم برای تو و خنده هات لک زده بود فدای این دو لب خوش تراش یاسیِ تو هوای بادیه شب سرد می شود کم کم چقدر دغدغه ام بود بی لباسی تو! در آن غروب، سپاه حواس پرتِ عجول چه چیزهای نباید که از خیام آورد لباس های تو را اشتباهی از خیمه یکی نهاده به خورجین خود به شام آورد! سفر دراز شد و کم کمک در این صحرا خصوصاَ آخر شب بادِ سرد می آید به عمه گفتم اگر بچه ام مریض شود زنی که نیست،چه کاری ز مرد می آید؟ شمایل تو به بابابزرگ رفته "علی"! زمان گذشت و "علی" تر شدی عزیز دلم! شنیده ام همه اش روی سینه ی پدری نبوده ام بغلی تر شدی عزیز دلم! هنوز وقت نکردم بپرسم از پدرت چرا مردّد و با شرمساری ات آورد به جای آب مگر آبمیوه ات دادند؟ سفید برد چرا آب اناری ات آورد؟ من از همان دم اول که آب را دیدی و گونه های تو از فرط شوق گل انداخت یقین نمودم از اینجا تکان نخواهی خورد فرات، قدّ تو مادر! به هیچ بچه نساخت! بدون تو بروم؟یا بدون تو بروم؟ مرا گلوی تو بین دو انتخاب گذاشت که جا نهادن یک شیرخواره رسم نبود بگو به حرمله این رسم را "رباب" گذاشت!".... غروب بود و دو تا دستِ بی نتیجه ی زن به سمت سینه ی او ناامید برمی گشت زن از تهاجم بی رحم و تلخ خاطره ها به روی شانه ی عمّه، شهید برمی گشت! میان خاطره های خیالی اش می دید که خاطراتِ دگرگونه دور می گیرند نگاه کرد به زینب وَ گفت:" بانو جان برای بچه، چهلّم چطور می گیرند؟" ------------------------------- .................................. @SayyedeAzamHoseini1
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا در شهر ما جوازِ رسیدن به قلب توست نامی که از برادرِ ارشد می آوریم... ،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،، @SayyedeAzamHoseini1
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا مهربانی با تمام میهمانانت، ولی با نمک پروردگانِ "امّ احمد" بیشتر! .................................. @SayyedeAzamHoseini1
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا این بار، عجب نیست "رضا"تر بپذیری ما را که سفارش شده ی شاهِ چراغیم! ...................... @SayyedeAzamHoseini1
نظر کرده ای دخترِ "طلحة بن عبیدالله"! که مقدّر است دوبار، عروس "فاطمه" شوی... در هر افق که باشی دریچه ی جانت جز به سمت خورشید وا نمی شود... ایستاده ای بر بلندای یقین؛ آنگونه که "مجتبا" ی فاطمه، برادر را به پیوند با تو سفارش می کند در ناگهانِ زهرنوشی... تاریخ، شکوهِ بودنت را -به تمامی- به آیندگان، نمی نمایانَد؛ جز آنکه تو را در تقدیر دو معصوم می داند و دامنت را بستر ستارگانی از دو خورشید که در ذکر نامشان یک قول نیست. بناست در تقدیر "حسین"،مادر "رقیه" باشی..مادر روضه های کودکانه ی عاشورا... و شاید مادرِ مولود عاشورا-"عبدالله"ی که تیر،پیش از شیر به گلویش رسید-... بزرگا بانویی که تویی! که مردانت معصومین زمینند و زلال اشکت از غربت تشت،به غروب دشت،گره می خورد... سلام بر بانو ام اسحاق...همسر امام حسن علیه السلام که پس از شهادت ایشان و به سفارش ایشان،به همسری امام حسین علیه السلام درآمدند... ای سینه ات تلفیق گندمزار و باران! همریشه با تسبیح و لبخند و اقاقی! "دریا" تو را دارد،دلش قرص است با تو ۱ دیگر چه باک از فصل های باتلاقی... دیگر چه باک از چشم های زهر آگین وقتی عسل ریز است کندوی نگاهت "خورشید" هم گاهی پناه آورده بی شک در زخمْ خندِ شب به باروی نگاهت! ای خشت خشتِ خانه ات در بیعت صبح! طرح گلیمت ردّ پای آفتابی! در برزخ تردیدیِ یک شهر،"جعده" عین الیقینِ روشن چشمت "رباب"ی! دیگر چه باک از مغزهای تنگ مسدود دیگر چه باک از بی افق های زمینی تو آسمان را خوب می فهمی که هر سو دستی برآوردی برای ماهْ چینی رد می شوی در ازدحام غربت و سنگ از این افق تا آن افق، آیینه در دست دیریست بین کوچه های عاشق شهر کوی بنی هاشم تو را کرده ست پابست! "خورشید" با "خورشید"، توفیری ندارد وقتی که در این کهکشانی...در مداری! وقتی تو هم ای خوب! ای آیینه ی پاک! با آن "منِ" پیشین خود فرقی نداری... آنک بیا تا فرصت پرواز در زخم! آنجا برای وسعت بال تو تنگ است! با چشم "زینب" گر ببینی ماجرا را این دشت،حتی تشنگی هایش قشنگ است! می آیی از ژرفای باران های انبوه تا ساحل جاری ترین رود ستَروَن فردای بعد از شعله برمی خیزد از دشت یک کاروان آتشفشان! یک کاروان زن! از امتداد درد می آیی که یک شب در لابلای خواب ها طوفان بکاری تا تردیِ یک یاس کوچک را شبانه در قحطیِ یک شهرِ بی گلدان بکاری...۲ ۱-امام حسن علیه السلام ۲- حضرت رقیه سلام الله علیها ........................................ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
سلام بر "فاطمه"،دختر "حسین"... شبیه به "فاطمه"، آنگونه که پدر را هم به اعتراف می کشانی، که پسرعمو به خواستگاری آمده تا پدر تو را به تقدیر او گره زند.. چه رسم قشنگی ست که "فاطمه" های خانه ی "حسین" و "حسن"، عروس نورچشمی عمو می شوند... به کربلا آمده ای که وصیت پدر را بگیری در آستانه ی عصر و به برادرت "سجاد" برسانی در آستانه ی غروب... و مقدر است که زخم، همسرت "حسن" را در شمار شهیدان به قلم بیاورد تا صبح یازدهم که در میانه ی هوش و بیهوشی زنده اش بیابند و وساطت "اسما خارجه" او را به تو برگرداند تا دامنت پر شود از عطر نوه های "حسین" و "حسن"... تا ناگهانِ زهر عبدالملک و عزاداری یک ساله ات بر بقیع... و اینک ایستاده ای در آستانه ی کوچه های کوفه، به خطبه خوانی...آنگونه که "زینب".... نشسته اند دو تا خانه در برابرِ هم دو خانه؛ نیمه ی هم،مثل هم،برادر هم! به روی هم زده خشتی بهار و خشتی صبح حصارها همه آیینه ی مکررِ هم دو خانه اند پر از شاخه های نوبر یاس دو خانه اند پر از سایه ی معطر هم دو خانه، " فاطمه" از هم به عشق می گیرند دو خانه اند؛ محل نزول "کوثرِ" هم! چه صاحبان نجیبی! ز نامشان پیداست که شرح حُسنِ همند و که نام دیگر هم! ۱ بهشتِ روشنِ آغوشِ این دو سوره ی "فجر" درست، "فَادخُلیِ" شوق خیزِ آخرِ هم! ۲ به نام صاحبِ خانه! به نام "فاطمه" ها! به نام "عصر"! به نام قیام "فاطمه" ها! به شاعرانه ترین شور آسمانیِ شان! حساب کرده زمان، روی خطبه خوانیِ شان که دشت، گر چه به تقدیر خویش، تن داده عنان واقعه را دست چند "زن" داده! به ردّ پای سوارانِ سرخ بی برگشت که پشتگرمیِ کوهند و قرصیِ دلِ دشت! به رستخیز زنانه! به لحظه های کبود! که "فاطمه " ست به تکثیر، بین آتش و دود... به نامِ زخمیِ جا مانده از بلندیِ نی!۳ سلام "فاطمه" ی زخم های پی در پی! هر آنچه حُسن، هر آنچه "حَسن" به تقدیرت چنان نشسته که سخت است درک و تفسیرت..۴ شب است و نیزه نشسته -شکوفه دارترین- کجاست نیمِ تَرک خورده ات؟ انارترین! میان همهمه ی نیزه و تبر، بانو! بیا ادامه ی این دشت را ببر بانو! ۵ هنوز مانده به زَهری که می رسد ناگاه هنوز مانده به یک سال، روضه ی جانکاه...۶ بیا به غربت این نخل های دار شده که شهر، لال..که دارالاماره، هار شده! آهای حضرت طوفان! ز موج خیزِ عِتاب بریز جرعه ی "تَبّاً لَکُم" بر این مرداب!۷ بگو دوباره به بن بست های گیجِ محال که با کدام قدم آمدید تا گودال؟۸ بگو به مرگ...به این مردگانِ سردرگم کدام نفْس کشانیدتان به عصر دهُم؟۹ اگر چه صاعقه ای، شعله خیز می آیی ولی به چشم تماشا کنیز می آیی! رسیده اید به یک شامْ چشمِ نامحرم رسیده روضه به "اُؤتِمتُ ثمَّ اُستَخدَم؟" ۱۰ ۱- امام حسن و امام حسین علیهم السلام ۲- فادخلی جنّتی.... ۳- همسر ایشان جناب حسن مثنی که زخمی شده و سپس بهبود یافتند و همراه اسرا به مدینه برگشتند. ۴-امام حسن علیه السلام عمو و پدر شوهر...جناب حسن مثنی، همسر، جناب حسن مثلث، فرزند ایشان هستند... ۵- اشاره به همسر ایشان،جناب حسن مثنی علیه السلام ۶- مسموم شدن و شهادت جناب حسن مثنی به دست عبدالملک مروان و عزاداری یکساله ی حضرت فاطمه در بقیع بر سر مزار همسرشان.. ۷- فَتَبّاً لکم یا اهل الکوفه...ای اهل کوفه، هلاکت بر شما باد...قسمتی از خطبه حضرت فاطمه بنت الحسین... ۸- بِأیّةَ رِجلٍ مشیتُم الینا...."با کدام پا به سمت ما آمدید"؟......قسمتی از خطبه ی حضرت.. ۹- اَم بِأیَّةَ نَفسٍ نَزَعَت الی قِتالنا... قسمتی از خطبه ی حضرت ۱۰- جمله ی حضرت، زمانی که مرد شامی از یزید او را برای کنیزی تقاضا کرد..."عمه جان! یتیم شدم،اکنون کنیز شوم؟" ............................... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
وقتی که تلاویو در آتش می‌سوخت🔥 150 رباعی برگزیده، حاصل جهاد تبیین شاعران 🟢🔵🔴🟡 از خاک شما دیو در عالم رویید از موشک ما شکوه رستم رویید دنیای شما مزرعۀ آخرت است هی شخم زدیم و هم جهنم رویید 🟢🔵🔴🟡 کتابی ارزشمند، همراه با دو هدیۀ ارزشمند https://fahhaam.ir/product/%d8%aa%d9%84%d8%a7%d9%88%db%8c%d9%88/
سیده اعظم حسینی
وقتی که تلاویو در آتش می‌سوخت🔥 150 رباعی برگزیده، حاصل جهاد تبیین شاعران 🟢🔵🔴🟡 از خاک شما دیو در عال
این اثر،مجموعه ای از رباعی های شاخص با موضوع جنگ دوازده روزه هست از شاعران مختلف،که با همت دکتر رضا بیات گردآوری شده است...