#با_شهدا_گم_نمی_شویم
خاطره ای از یک شهید نماینده مجلس . . .
وارد سلف سرویس شدم. ساعت حدود 1 و 45 بود و به کلاس نمیرسیدم و صف غذا طولانی بود.
دنبال آشنایی میگشتم در صف تا بتوانم سریعتر غذا بگیرم.
شخصی را دیدم که چهرهای آشنا داشت و قیافهای مذهبی. نزدیک شدم و ژتون را به او دادم و گفتم: برای من هم بگیر.
چند لحظه بعد نوبت او شد و ژتون مرا داد و یک ظرف غذا گرفت.
و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به انتهای صف غذا برگشت و در صف ایستاد.
بلند شدم و به کنارش رفتم و گفتم: چرا این کار را کردی و برای خودت غذا نگرفتی؟
گفت: من یک حق داشتم و از آن استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم و حالا برمیگردم و برای خودم غذا میگیرم.
این لحظهای بود که به او سخت علاقهمند شدم و مسیر زندگیام تغییر کرد.
"#شهیددیالمه"
#درست_انتخاب_کنیم
🌼اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌼
•┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈•
@scnd_s_rvltion
•┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈•
مجبتی می گفت: " فدای مادرم بشوم. مادرم زهرا(سلام الله علیها) که آن نانجیبان، پهلویش را شکستند و بازویش را."
هوا تاریک بود، وقتی گلوله خوردم، حس غریبی از همه یازهراهایی که گفته بودم ریخت توی دلم.
تیرخورد به پهلویم، یاد پهلوی مادرم فاطمه
(سلام الله علیها) بودم . . .
حس کردم دستم قطع شده. پهلویم را درد شدیدی پیچیده بود. شدت گلوله استخوان را خرد کرده و دستم را پیدا نمی کردم.
چرخیده بود بالای سرم. آرام بر گرداندم.
و یاد مادرم بودم که چه کشید در آن غربت و تنهایی . . . "
"شهید سید مجتبی علمدار"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
🌼اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌼
•┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈•
@scnd_s_rvltion
•┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈•