eitaa logo
گام _ دوم
510 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
5.7هزار ویدیو
14 فایل
@Scnd_s_rvltion کانال سخنرانی های استادعلی اکبر رائفی پور و دکتر حسن عباسی و... کلیپ های نظامی ، سیاسی ، فرهنگی، اجتماعی بانشرمطالب در اشاعه فرهنگ مهدوی سهیم باشید 💠 ارتباط با ادمین وارسال نظرات وانتقادات: @ansaralhossein این کانال رسمی نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 #خاطرات_شهدا 🔴از چاقوی ضامن دار و قلیان تا شهید شدن در خان طومان (۱) #شهید_مجید_قربانخانی 🕊همیشه چاقو در جیبش بود. پیش از سال ۹۳ که مجید به کربلا سفر کرد پسر خیلی شری بود . همیشه چاقو در جیبش بود. خالکوبی داشت. خیلی قلدر بود و همه کوچکتر ها باید به حرفش گوش می دادند. اما بعد از سفر کربلا تغییر کرد. 🕊هیئت شهید ساز مرتضی کریمی پاسداری بود که به قهوه خانه مجید می رفت و آن جا با هم آشنا شده و رفاقت پیدا کرده بودند. همین رفاقت هم فکر رفتن به سوریه را به سر مجید انداخت. یک شب مجید به دعوت مرتضی هیئتی رفت که در آن درباره مظلومیت حضرت زینب سلام الله علیها در سوریه گفته شد که بعدا گفتند مجید آن شب در آن هیئت خیلی تحت تاثیر قرار گرفت. چهار نفر از آنهایی که همان شب در آن هیئت بودند بعدا در سوریه به شهادت رسیدند و مجید یکی از آن ها بود. 🕊از آلمان به سوریه زمانی آمد و اصرار کرد می خواهد برود آلمان و کار کند .تصور می کرد اگر بگوید سوریه ما اجازه نمی دهیم و اگر بگوید آلمان ما مشکلی نداریم.من خیلی مخالفت کردم و گفتم نباید آلمان برود. مدتی بود شب ها خیلی دیر می آمد.بعد ها فهمیدیم که برای آموزشی اعزام به سوریه می رفته است. پ.ن: هدف آشنایی جوانان با زندگی شهید است. کپی بدون لینک نیز جایز و حلال است. . خدا دوستت دارم💕 •┈••✾🍃💚🍃✾••┈• @scnd_s_rvltion •┈••✾🍃💚🍃✾••┈•
به مادرم بگید قفس شکسته و پرنده پر زده🕊 به مادرم بگید بهار اومده، جوونه سر زده🌱 به مادرم بگید هنوز خنده هاش رو سر جهازشن به مادرم بگین هنوز گریه هاش تو جا نمازشن. 🍃🌺🍃🌺🍃 شب عملیات همرزم مجید ازش میپرسه: مجید حیف تو نیست خالکوبی داری؟ مجید گفت فردا این یا پاک میشه یا خاک..... عملیات شد و مجید با گلوله ای که به دستش خورد، اون خالکوبی برای همیشه پاک شد. مجید قبل از اعزام خواب خانم فاطمه زهرا(س) رو دیده بود بهش گفته بودن که تا یک هفته دیگه میای پیش ما..... مجید با چهار گلوله به پهلوش مانند مادرش زهرا(س) به شهادت رسید
🌸🥀 🍀●پیش از 93 که مجید به کربلا سفر کرد پسر خیلی شری بود. همیشه چاقوی🔪 در جیبش بود. داشت. اما بعد از کربلا تغییر کرد.🍂 . 🌱●زمانی آمد و کرد می خواهد برود آلمان و کار کند. تصور می کرد اگر بگوید ما اجازه نمی دهیم و اگر بگوید آلمان ما مشکلی نداریم. من خیلی کردم و گفتم نباید آلمان برود. مدتی بود شب 🌙ها خیلی دیر می آمد. 🍁 شرایطش به گونه ای بود که حتی تصور می کردیم با دوست شده و دیر می آید یا با رفقایش جایی می رود. اما بعدها که برای آموزشی اعزام به سوریه می رفته است . 🌿● قبل از شروع ، نیروها را جمع کردم و گفتم که چگونه عمل کنند. پس از اتمام ، متوجه شدم مجید با یکی دیگر از دوستان در حال کندن یک کانال است. بلند گفتم چند بار گفتم خاکبازی نکن. لباس آستین کوتاه پوشیده بود. گفتم «چرا خالکوبی‌ات . 🍃چند بار گفتم ». پاسخ داد «این خالکوبی یا فردا پاک می شود، یا خاک می شود». این شوخی مجید بود.. فردای همان روز مجید به موشک کورنت به 🕊 رسید وتمام خالکوبی هایش پاک شد...😔 🌷