#داستانک
✅ دوست داری مثل «آب» باشی یا «روغن»؟
🧐🤓
✍روزی عارفی نزد شاگردان خود، پیالهای روغن کنجد با پیالهای آب گذاشت.
سپس پرسید:
کدامیک به نظر شما با ارزشترند؟
همه گفتند:
آبــــــ💧ــــ، چون مایۀ حیات است.
عارف روغن و آب را روی هم ریخت، آب پایین رفت و روغن بالاتر ایستاد.
دوباره پرسید:
پس چرا روغن افضل است و بالاتر ایستاد؟!
روغن رنج بسیار کشیده، رنج داس و فشار آسیاب را تحمل کرده تا متولد شده است؛ اما آب هرگز چنین سختیای به خود ندیده است.
برای همین وقتی آب را در نزدیکی آتش قرار دهید تحمل حرارت و سختی ندارد، بخار شده و به هوا میرود. اما اگر روغن را در مجاورت آتش قرار دهید هرگز از آتش فرار نمیکند، بلکه میسوزد و همهجا را با نور خود روشن میکند.
♨️بدانید #ارزش هر چیز به اندازۀ #مقاومت او در برابر مشکلات و #صبر اوست. در راه خدا چون روغن باید صبور باشید.😉😇
‹ #پندانه ›
‹ @SeLLvAa ›
✨•| #پنـدانـهــ |•
ﻫﻤه ﻣـۍ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ #ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ،
ﻭﻟﯽ ...
ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ "ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ "ﺷﻮﻧﺪ؛
ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾك ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﻭ
ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾك ﻓﻀﯿﻠﺖ!
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ #ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ " ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ " ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ؛
ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾك ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ
ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾك ﻓﻀﯿﻠﺖ!
ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ ...
ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ...
ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ يك ﻓﻀﯿلت
‹ #حرف_قشنگ ›
‹ @SeLLvAa ›
سِلــSeLvaــوا
#داستانک ✅ دوست داری مثل «آب» باشی یا «روغن»؟ 🧐🤓 ✍روزی عارفی نزد شاگردان خود، پیالهای روغن کنجد
🌸🌿🌴🌸🌿🌴🌸🌿🌴
``{ #داستان_کوتاه }``
💌نامه ای به خدا
یك کارمند پست
که به نامههایی که آدرس نامعلوم داشتند، رسیدگی میکرد، متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامهای به خدا.🥲
با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.🧐🤔
در نامه این طور نوشته شده بود:
خدای عزیزم بیوه زنی هشتاد و سه ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی میگذرد.
دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج میکردم.
یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کردهام، اما بدون آن پول چیزی نمیتوانم بخرم. هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم.
تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن ...
کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد. نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان نود و شش دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند ...
همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند، خوشحال بودند.
عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت، تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود: نامهای به خدا.
همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند.
مضمون نامه چنین بود:
خدای عزیزم، چگونه میتوانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم.. با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی ... البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته.😐😞
#قضاوت_ممنوع🚫
#پندانه
‹ #داستانک ›
‹ @SeLLvAa ›
سِلــSeLvaــوا
🌸🌿🌴🌸🌿🌴🌸🌿🌴 ``{ #داستان_کوتاه }`` 💌نامه ای به خدا یك کارمند پست که به نامههایی که آدرس نامعلوم
🔆 داستان پند آموز 🔆
استادی با شاگردش از باغى ميگذشت
چشمشان به يک کفش کهنه افتاد.
شاگرد گفت گمان ميکنم اين کفشهاي کارگرى است که در اين باغ کار ميکند . بيا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفشها را پس بدهيم و کمى شاد شويم ...!
استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنيم؛ 😄
بيا کارى که ميگويم انجام بده و عکس العملش را ببين!
مقدارى پول درون آن قرار بده .
شاگرد هم پذيرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند.
کارگر براى تعويض لباس به وسائل خود مراجعه کرد.
و همينکه پا درون کفش گذاشت متوجه شيئى درون کفش شد و بعد از وارسى ، پول ها را ديد.
با گريه فرياد زد : خدايا شکرت !😭😍
خدايی که هيچ وقت بندگانت را فراموش نميکنى .
ميدانى که همسر مريض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رويی به نزد آنها باز گردم و همينطور اشک ميريخت.
استاد به شاگردش گفت:
هميشه سعى کن براى خوشحالى ات ببخشى نه بِستانی 🌱
#دلیبهدستآور
#انفاق
#پندانه
‹ #داستانک ›
‹ @SeLLvAa ›
#پندانه
قلـــب انسان
همانند حوضی است که چهارجویبار
همیشه آب شان در آن می ریزند...
اگر آب چهار جـویبار پاک باشد،
قلب انسان را پاک و زلال میکنند
اما اگر آب یکی یا دوتا یا چهارتای
این جویبارها آلوده باشند قلب را
هم آلوده میکنند..
جویباراول: چشم است
جویبار دوم: گوش است
جویبار سوم: زبان است
جویبار چهارم: فکرو ذهن
#شایدیکتلنگر
‹ #پندانه ›
‹ @SeLLvAa ›
#شهید_آوینی :
ما روز به روز
به آرمان هـای بلند اسلام
نزدیک تر می شویم
و اکنون آرمانِ فتحِ قدسِ شریف
افقی بسیار روشن یافته است
برادران بشتابید
قدسِ عزیز در انتظار است
#القـــدسلنا
#شایدیکتلنگر
‹ #پندانه ›
‹ @SeLLvAa ›