eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
45 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹دوست دارم از همین کاسب‌های محل و مغازه‌داران و مردم عادی بپرسید که برادرم چه‌جور آدمی بود، همه خواهند گفت: که آدمی خیلی صاف، ساده و دل‌رحم بود. 🌹شنیدم روزی که شهیدش کردند، همکار و رفیقش را گرفته بودند و برای نجات آنها آمده بود. "شهید امنیت حسین تقی پور" ✍راوی : برادر شهید @Sedaye_Enghelab
🌹با مردم خوش‌ برخورد و خوش رو باشید و همیشه به فقرا و مستمندان کمک کنید حتی به اندازه یک قرص نان و خدا را از یاد نبرید و همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشید و از نظام جمهوری اسلامی ایران تا آخرین نفس که در بدن دارید دفاع کنید. "شهید حمیدرضا اقابراری" @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امیرالمؤمنین علی علیه السلام 🌷وَ اللّهِ لاََنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَکِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الاَْغْلاَلِ مُصَفَّداً، أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ، وَ غَاصِباً لِشَىْء مِنَ الْحُطَامِ سوگند به خدا، اگر تمام شب را بر روى خارهاى سعدان به سر ببرم، و يا با غل و زنجير به اين سو يا آن سو كشيده شوم، خوش تر دارم تا خدا و پيامبرش را در روز قيامت، در حالى ملاقات كنم كه به بعضى از بندگان ستم، و چيزى از اموال عمومى را غصب كرده باشم. چگونه بر كسى ستم كنم براى نفس خويش، كه به سوى كهنگى و پوسيده شدن پيش مى رود، و در خاك، زمانى طولانى اقامت مى كند. 📖 خطبه: ۲۲۴ @Sedaye_Enghelab
🌹تابستان بود و فصل برداشت محصول هوای روستا مانند هوای شهر گرم نبود، اما توی صحرا زیر نور مستقیم خورشید تحمل کردنش خیلی مشکل بود. همان طور که با حسین جوهای زرد شده آماده برداشت را درو میکردم خیس عرق شده بودم با این که سنش کم بود با دیدن عرق پیشانی ام نتوانست طاقت بیاورد رو به من کرد و گفت: 🌹_بابا! شما بروید توی سایه استراحت کنید، من درو میکنم. -پسرم! تو که تنهایی نمیتوانی این همه محصول را درو کنی! سرسختانه کار میکرد تا من کمتر اذیت شوم. 🌹غروب که شد مثل هر ،روز مقداری علوفه بار حیوان کردیم و راه افتادیم به طرف روستا رودخانه ای که از کنار روستا میگذشت باعث شده بود که مردم در هر چند صد متر یک پل بر روی رودخانه نصب کنند به یکی از این پله رسیدیم 🌹از روی پل که گذشتیم حسین ایستاد من به راهم ادامه دادم حسین آمد گفت برگشت و بعد از مدتی دوان دوان به طرف من آمد. گفت: _بابا پل خراب شده باید برگردیم درستش کنیم -حالا دیر وقت است باشد فردا درستش میکنیم _نه بابا ممکن است ،حیوانی چیزی رد شود پایش گیر کند توی پل خطرناک است 🌹مجبور شدم با او برگردم نگاهی به پل کردم خرابی پل آن قدر نبود که اتفاق مهمی بیافتد. گفتم -بیا برویم چیز مهمی نیست _نه بابا! شب که بشود کسی جلوی پایش را نمیبیند ممکن است زخمی بشودا ما باید آن را درست کنیم. "شهید حسین یزدیان" @Sedaye_Enghelab
🌹بعد از بار اولی که به سوریه رفت و برگشت دو روز بیشتر در قم نماند و به مادرش گفت باید به مشهد برویم. بعد از زیارت در صحن طلا خنده‌ای می‌کند و به مادرش گفته بود من امضای شهادتم را از امام رضا علیه السلام گرفتم. 🌹به من گفت بابا من دفعه اول برای دلم رفتم اما حالا فکر می‌کنم وظیفه باشد چون نیروهای فاطمیون از همه لحاظ در آنجا نقش دارند. "شهید مهدی صابری" @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می دهند ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم غافل که شهادت را جز به اهل درد نمی دهند. 🌹ابوالفضل دوست بسیار مهربانی بود که خود را به همین سادگی لایق شهادت نکرد.چرا که ابوالفضل در کار و عبادتهایش و حرفها و کارهایش همیشه مراقبت می کرد.به واسطه ی تربیتی که داشت از همان ابتدا، در کسب وکارش دقت می کرد تا روزی حلال را سر سفره خانواده اش ببرد. هرگاه دوستی در تنگنا می افتاد بدون آنکه کسی بفهمد،کمکش می کرد. بعد از شهادتش،فهمیدیم، هزینه ی عمل فرزند یکی از دوستان را آماده کرده بود. او عاشق امامان و اهل بیت(ع)بود. @Sedaye_Enghelab
🌹از آن جوانها نبود که خوشگذرانی کند و به خودش خیلی برسد، یا در قید خوراکش باشد. 🌹 وقتی می‌آمد اینجا و من پای تنور بودم و یا نمیتوانستم برای ظهر ناهار درست کنم، 🌹میگفت: مادر یک پنج ریالی به من بده یک دانه هم از این نانها. میروم کبابی یک چیزی میگیرم و میخورم. 🌹شب که می‌آمد خانه پنج ریالی را از جیبش در می آورد و میگفت: «تا آنجا رفتم نان خوشمزه تر بود. نان را خوردم، این پنچ ریالی را بگیر و از این طریق صرفه جویی می‌کرد. "شهید ولی‌الله نیکبخت" ترمه ،نور :ص ۳۵۷ @Sedaye_Enghelab
🌹غروب های دل انگیز جمعه همیشه در گوشه ای به زمزمه می نشست و نماز صاحب امرش را می خواند و با او راز و نیاز می کرد . نیایش با مهدی صاحب الزمان و نام آقا همیشه بر زبانش بود حتی در لحظه شهادتش که می گفت من سرباز کوچک امام زمانم. 🌹شاید تنها عشق به خدا و امام بود که او را به جبهه کشانده بود و برای خاک میهنش جنگید . او شهید شدن را افتخاری برای ملت ایران می دانست و شهادت هم همین طور . ✍راوی خواهرشهید "شهیدمحمدرضا زربیانی" @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا