eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3.1هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
2هزار ویدیو
56 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
نصیحت جالب فرمانده تابستان ۱۳۶۳ اردوگاه بستان – گردان ابوذر لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) یکی از روزها، برادر "علی زندی" فرمانده گروهان، ما را جمع کرد و گفت که باید برای مرخصی به تهران برویم. او نصیحت بسیار جالبی کرد. درحالی که تکه‌ای قند بین انگشتانش گرفته بود، آن را بالا آورد و گفت: "برادرا خوب دقت کنید. این یک تکه قنده. سفید، محکم، شیرین و زیبا. ولی اگر همین قند به ‌ظاهر محکم را بیندازید توی یک لیوان آب، نمی‌تواند خودش را نگه دارد و به ‌سرعت حلِّ آب می‌شود. خوب حواس‌تون را جمع کنید. الان که دارید از این فضای معنوی جبهه جدا می‌شوید و به شهرهاتون می‌روید، وقتی وارد جامعه شدید، خیلی مراقب باشید که مثل قند نباشید که حلّ جامعه شوید، سعی کنید مثل آب باشید و جامعه را در خودتان حلّ کنید." اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا "حمید داودآبادی" @Sedaye_Enghelab
📣📣📣📣 💐 💐 🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹 کانال با شهدا گم نمی شویم به مناسبت ولادت منجی عالم بشریت برگزار می کند. شرایط شرکت در 💐 علاقمندان به شرکت در مسابقه دل نوشته ای به امام زمان (اروحنا فداه) بنویسند. 💐 مطالب ارسالی حداقل بین ۵ سطر باشد . 💐 آثار خود را در مدت زمان مشخص شده ارسال کنید . 💐 لطفاً هنگام ارسال آثار ، نام و نام خانوادگی ، شهر و سن خود را حتماً بنویسید . 💐 به تعدادی از دل نوشته ها ، به قید قرعه اهدا خواهد شد . 💐 شرکت در مسابقه حضور در کانال می باشد. آخرین مهلت ارسال شب ۱۵ شعبان می باشد . اعلام اسامی برندگان نیمه رمضان ولادت با سعادت کریم اهل بیت شما دوستان عزیز می‌توانید خود را به زیر ارسال نمایید . @Rahil_1361 @Sedaye_Enghelab
💐🕊💐🕊💐 گردان تک‌نفره «به تنهایی کار یک گردان را می‌کرد. در هر کجای خط که سنگر داشت، جبهه دشمن به هم ریخت. لقب گردان تک‌نفره فقط شایسته او بود. اخلاص، ایمان و تواضع، از سراپای وجودش نمایان بود. ایشان از لحاظ تجربه جنگی و سابقه حضور در مناطق عملیاتی در رتبه فرماندهی تیپ و لشکر بود ولی به دلیل تبحر خاص و منحصر به فرد در کار تیراندازی و تأثیر او در سرنوشت عملیات، به عنوان یک تک‌تیرانداز ویژه و استراتژیک در جبهه‌های جنگ، همیشه خار چشم دشمن بود.» و سردار شهید حسین خرازی فرمانده لشکر عشق این‌چنین از هم‌رزم شهیدش می‌گوید. شهیدی که سردار مرتضی قربانی، فرمانده لشکر 25 کربلا در دوران دفاع مقدس و رئیس کنونی هیئت تیراندازی استان اصفهان در وصفش می‌گوید: «شهید زرین ابتدا وضو می‌ساخت و بعد اسلحه را برمی‌داشت و با ذکر "ما رَمیتُ" تیر را به سمت دشمنان نشانه می‌رفت. او به معنای واقعی کلمه یک چریک مخلص امام زمان(عج) بود.» "شهید عبد الرسول زرین" @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: امام على عليه السلام: ريشه ، داشتن راستين به خداست أصلُ الصَّبرِ حُسنُ اليَقينِ بِاللّهِ 📚غرر الحكم ، حدیث 3084 @Sedaye_Enghelab
💐🕊💐🕊 خلاصه اخلاق در جبهه های هشت سال دفاع مقدس را می توان در ایثار و رفاقت خلاصه کرد.رفاقتی که منجر به بهشتی شدن می شد. @Sedaye_Enghelab
🌹🍃🌹🍃🌹 در عملیات کربلای دو، محمود کاوه، فرمانده لشکر پنجاه و پنج ویژه شهدا، کار عجیبی کرد. نیروهای خط شکن را که جلو فرستاد، آمد و نمازی دو رکعتی را اقامه کرد. بعد از نماز گفت:« این نماز را فقط به دو دلیل خواندم، اول برای پیروزی بچه های خط شکن و بعد ...» یکی از بچه پرسید: «بعد چه؟» « دلم می خواهد اگر خدا لایقم بداند، این نماز، آخرین نمازم باشد.» و خدا لایقش دانست. محمود کاوه در همان عملیات شهید شد. @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌾🌺🌾🌺 ماجرای خدمت جهادی دو شهید که راه‌گشای آنان بعد از شد همسر شهید بلباسی در بیان خاطره‌ای به یکی از دوستان شهید گفته بود که دیشب خواب محمد را دیدم، پرسیدم حال و روزت چطور است؟ گفت:حالم خیلی خوب و شرایط عالی است. هرجا به مشکلی برمی‌خورم به دو نکته اشاره می‌کنم و رد می‌شوم؛ یکی خیریه صاحب الزمان که در مازندران تاسیس کردم و دیگری فعالیت‎‌های جهادی که انجام دادم. @Sedaye_Enghelab
🌻🌿🌻🌿🌻 رؤیای همسر شهید شهیدی که با دو حوری به دیدار همسرش امد😊 وقتی که محسن پسر بزرگم حدود چهار سال داشت و بسیاری از شبها تب میکرد و مشکلات زندگی بسیار شده بود؛ یک شب در خواب من را برای دیدن شهید به بهشت بردند. وقتی به درب بهشت رسیدم، دیدم آنجا با طاق نصرتی زیبا که از گلهای قرمز رُز پوشیده شده، جلوه میکند و رودخانهای در آنجاست که آنچنان زلال و بی همتاست که فقط از آن یک خط دیده میشود و همه از روی آن به آسانی میگذرند و کوهی که مثل آینه برافراشته شده، در برابرم است. در حالی که انتظار آمدن شهید را می کشیدم، ناگهان او را در حالی که دو خانم خوشگل در کنارش بودند دیدم. آنها آنقدر زیبا و ناز بودند که موهایشان تا کف پایشان کشیده میشد و از دو طرف شهید را محکم گرفته بودند. من با دیدن این صحنه حسادت زنانه ام گل کرد و قهر کردم و روی برگرداندم و رفتم. شهید دنبال من میدوید که نروم و من میگفتم: بایدم بهت خوش بگذره، من با این همه مشکلات زندگی میکنم و بچه ها را نگه میدارم اونوقت تو اینجا خوش میگذرونی و ما از یادت رفته ایم و... شهید گفت: به خدا باور کن اینها زن من نیستند، اینها اعمال من هستند و به من چسبیده اند، چکارشان کنم؟! و گفت: میخواهی بگویم بروند؟ دستی زد و آنها غیب شدند و شروع به دلجویی کرد و میگفت: ما تو دنیا خیلی کار کردیم و اصلا زیادی هم آوردیم. حاضرم آنها را با تو تقسیم کنم، ولی تو با من قهر نکن.. "شهید مرتضی رجب بلوکات" @Sedaye_Enghelab