🌹🕊🌹🕊🌹
#سبک_زندگی_شهدایی
سرد بودن آب رودخانه
به خودی خود مشکلی نداشت اما
از آنجا که نظر هر چهار نفرشان گذشتن از
رود و برپا کردن بساط پیکنیکشان زیر درختهای
آن طرف رود بود، مسئله سردی آب
موضوعیت پیدا میکرد.
میلاد خیلی فرز و سریع و قبل از همه
از رودخانه گذشت. پشت سرش زهرا راه افتاد
و با طی کردن عرض رودخانه از آن گذشت.
اما همین که ریحانه خواست چادرش را جمع کند
و به دنبال زهرا برود یکدفعه روی هوا بلند شد.
بین زمین و آسمان متوجه شد که امیر
او را روی دست بلند کرده است و از رودخانه میگذراند.
در همان حال به دوستش درس زندگی هم میداد:
آدم نمیذاره خانمش خیس بشه.
خانم آدم باید درست رد بشه، خانمت رو باید رد کنی!
"شهیدامیرسیاوشی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
#سبک_زندگی_شهدایی
ایشان معتقد بود که برای زن در اسلام پیش بینی نشده که کار خانه داری و کلفَتی مرد را انجام دهد. حال اگر زن اداره خانه و کارهای فیزیکی خانه را به غیر از تعلیم و تربیت بچه ها به عهد می گیرد، این کار فوق العاده است که وظیفه اش نیست. لذا مرد هم بایستی منصفانه برای کار همسرش حق و حقوقی را در نظر بگیرد.
🌷 از حقوق ماهانه خود، بخشی را به عنوان حق الزحمه به همسرشان می دادند و از کمی مبلغ آن نیز عذرخواهی کرده و قول جبران آن را می داد.
"شهید آیت الله سیدمحمد بهشتی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹
#سبک_زندگی_شهدایی
همسر شهید با اشاره به اینکه شهید میگفت به خاطر این به سوریه میرود تا چادر محکمتر بر سر همسرش بماند و دست کثیف بیگانهای نتواند آن را از سر زنان بکشد گفت: در زمان اعزام آقا سعید، به یاد روزی افتادم که زنان کوفی مردانشان را از همراهی با حضرت مسلم (ع) منصرف میکردند اما با اطمینان قلب، آقا سعید را راهی کردم، انگار حضرت مسلم (ع) به کمک من آمد.
"شهیدسعیدمسافر"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
#سبک_زندگی_شهدایی
به من و پدرش خیلی احترام می گذاشت. هر وقت وارد خانه می شد، صورت ما را می بوسید. خم می شد، دست مان را می بوسید.
🌹شب عروسیش وقتی از تالار آمد جلوی در خانه، با همان لباس دامادی زانو زد. پای من و پدرش را بوسید. حتی با پدر خانمش همین کار را کرد.
گفت: «فرقی نمی کند ایشان هم مثل پدر خودم است چون همه زندگی اش را به من داده.»
"شهیداحمدعطایی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
#سبک_زندگی_شهدایی
بعضی شبها که نیمه های شب بیدار می شدم می دیدم، محمدرضا با نور موبایلش قرآن سفید کوچکش را در دست گرفته و در حال قرائت قرآن است.
او با قرآن خیلی مأنوس بود و ماهیانه ۳بار ختم قرآن می کرد.
با اینکه ۲۰ بهار از عمرش گذشته بود در وصیت نامه اش سفارش کرده بود که برایش تنها ۵ روز روزه و ۲۰نماز صبح قضا کنم.
🌹پیامک می فرستاد که حلالم کن
و دعا کن که شهید شوم.
🌷"شهید محمدرضا دهقان"🌷
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹
#سبک_زندگی_شهدایی
همسر شهید همت: ۳ روز بعد از تولد فرزندم مهدی، ساعت ۳ صبح از منطقه برگشت،
عوض اینکه برود سراغ بچه، آمد پیش من و گفت: «تو حالت خوبست ژیلا، چیزی کم و کسری نداری بروم برات بخرم؟ گفتم: الان؟ (۳ صبح بود) گفت: خوب آره هر چیزی بخواهی بدو می روم، می گیرم، می آورم.»
گفتم: احوال بچه را نمی پرسی؟
گفت: تا از تو خیالم راحت نشود نه...
آمد همان جا روی زمین پیش من و مهدی نشست. البته نیم ساعت بعدش از شدّت خستگی خوابش برد.
"شهیدمحمدابراهیم همت"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
#سبک_زندگی_شهدایی
به من و پدرش خیلی احترام می گذاشت. هر وقت وارد خانه می شد، صورت ما را می بوسید. خم می شد، دست مان را می بوسید.
شب عروسیش وقتی از تالار آمد جلوی در خانه، با همان لباس دامادی زانو زد. پای من و پدرش را بوسید. حتی با پدر خانمش همین کار را کرد.
گفت: «فرقی نمی کند ایشان هم مثل پدر خودم است چون همه زندگی اش را به من داده.»
🌷"شهیداحمدعطایی"🌷
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
#سبک_زندگی_شهدایی
همسر شهید دقایقی: یک بار سر یک مسئله ای با هم به توافق نرسیدیم، هر کدام روی حرف خودمان ایستادیم، او عصبانی شد، اخم کرد و لحن مختصر تندی به خودش گرفت و از خانه بیرون رفت. شب که برگشت، همان طور با روحیه باز و لبخند آمد و به من گفت: «بابت امروز صبح معذرت می خواهم.» می گفت: نباید گذاشت اختلاف خانوادگی بیشتر از یک روز ادامه پیدا کند.
🌷"شهیداسماعیل دقایقی"🌷
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
#سبک_زندگی_شهدایی
ايشان از نظر اخلاقي فردي بسيار مومن و متعهد و معيد به مسائل ديني و مذهبي بودند نسبت به اداي نماز بسيار حساس بوده و ديگران را به خواندن نماز دعوت و مقيد مي نمود.
در دعاهاي کميل و توسل هميشه شرکت مي کردند برادران و خواهران کوچکتر از خود را به خواندن نماز دعوت مي کرد.
🌷 ايشان هميشه مطيع راه امام (ره) بودند و هميشه در نامه هايشان وحتي در وصيت نامه شان نسبت به اطاعت ازامام تاکيد خاصي داشتند.
"شهیدعلی امانی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
#سبک_زندگی_شهدایی
🌷خیلی هوای فقرا را داشت. قسمت زیادی از حقوقش را به فقرا و مستمندان می داد.
یک بار طلبی را که از محل کارش داشت را گرفت و ما گفتیم می خواهی باهاش چی کار کنی ؟ گفت : می دهم به یکی از اقوام که بره باهاش یک ماشین برای خودش بخره تا کار کند. بارها به دوستانش گفته بود که مدیونید اگر پول بخواهید و به من نگید. اگر سر کارش چیزی بهش می دادند با فقرای محل تقسیم می کرد.
"شهید مهدی عزیزی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
#سبک_زندگی_شهدایی
✍همسر شهید:
زندگی ما بر مبنای سادهزیستی و صداقت و عشق بنا شده بود. به هم سخت نمیگرفتیم و همیشه با محبت با هم صحبت میکردیم. ایثار و از خودگذشتگی زیادی در زندگیمان به خرج میدادیم.
هیچ چیز موجب نمیشد من و آقا مهدی از هم ناراحت بشویم و اگر ناراحتی کوچکی پیش میآمد، سریع یک زمان گفت و گو معین میکردیم.
🌸 این عشق و صمیمیت بود که روز به روز در زندگیمان بیشتر میشد...
🌷"شهید مهدی نعیمایی"🌷
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab