توی مسجد روستا مراسم ختم گرفتند
مردم می آمدند برای عرض تسلیت.
یکهو حاجی از مسجد زد بیرون!
فهمیدم اتفاقی افتاده
پشت سرش راه افتادم....کمی آنطرف تر از مسجد،
گیت بازرسی گذاشته بودند و مردم را میگشتند!
خیلی بدش آمد.
اخم پیشانیش را چین انداخت.
رفت و با ناراحتی گفت:
《ما سی سال کسب آبرو کردیم،
جمع کنید اینها را،
مردم باید راحت رفت و آمد کنند،
ما داریم برای آسایش همین مردم کار میکنیم،
نه اینکه اونها رو بگذاریم در تنگنا.》
📚منبع:کتاب سلیمانی عزیز
#سردار_لاله_ها
#خاطرات_شهید
🍃🌹@Sediigh_ard
#خاطرات_شهید
همیشه سفارش می کرد که این انقلاب با سختی و دادن خون مردم عزیز(شهدا) به دست آمد. شما هم باید رهرو امام و شهدا باشید و نگذارید این انقلاب به دست بیگانگان بیفتد و برای کوری چشم دشمنان در نماز جمعه و جماعت شرکت کنید. با دوستانش به نرمی صحبت می کرد و آن ها را به وحدت و همدلی تشویق می کرد و به ما سفارش می کرد که در گرفتن دوست خوب دقت داشته باشید و دوستی را انتخاب کنید که شما را به دین و ایمان دعوت کند.»
✍به روایت خواهر شهید
#شهید_عبدالله_حقشناس🌷
●ولادت : ۱۳۳۱/۱۰/۱۱ ساری
●شهادت : ۱۳۶۲/۷/۱۹ مریوان
#شهیدانه
🌹🍃@Sediigh_ard