eitaa logo
صدیق
1.3هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.1هزار ویدیو
215 فایل
تاسیس : ۹۹/۰۳/۱۵ ارتباط با مدیر کانال 👈 @Goletaha1354 🌹سپهبد شهید سلیمانی: 🍃هر كس به مدار مغناطيسی علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) نزدیکتر شد، اين مدار بر او اثر میگذارد؛ او کمیل‌بن‌زیاد می‌شود، او ابوذر غفاری می‌شود، او سلمان پاک می شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
💠گوشه ای از 🌸ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم 🌸جز پسر فاطمه ارباب نداریم 🌺خدایا امید آن دارم که سرخی خونم، سیاهی گناهانم را غسل دهد و پاک شدن از موجب آن شود که در جمع شهدای اسلام سر افکنده نباشم.😔😔 می کنم که در مورد دیگران نکنید، ما همه در حال هستیم. امیدواریم که موفق باشید و این بنده حقیر را هم حلال کنید.🌹 ❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
📣📣📣اعلام برندگان 📣📣📣 🕊🌿 با سلام خدمت اعضای محترم کانال صدیق 💠 برندگان مسابقه کتابخوانی نامه امام راحل به شرح زیر اعلام میگردد.. 🦋🦋 از مجموع ۱۷۵نفر پاسخنامه ارسالی ۱۵۶نفر پاسخ صحیح دادند 🌸🍃نفر اول 👈 انسیه مقدمی 🌸🍃نفر دوم 👈 هادی نادم 🌸🍃نفر سوم 👈 حسین لقایی زاده برندگان محترم جهت دریافت جوایزبه ایدی زیر مشخصات کامل خودرا ،بفرستند. @goletaha1354
🍀 💠حکایتی بسیار زیبا و خواندنی خانه‌ی غوغایی بود. باباجان، پدر دوستم، شب خوابیده بود و صبح دیگر بیدار نشده بود. همه در ناباوری عمیقشان می‌‌کردند و به سر و صورت خودشان می‌زدند اما هیچ‌کس کاری نمی‌کرد. می‌دانید... ، خاکسپاری، پذیرایی... طبیعی هم هست. هیچ‌کس تصورش را نمی‌کند که این شتر روزی در خانه‌ی خودش خواهد خوابید، و در چنین روزی باید به چه چیز‌هایی‌ فکر کند. ناگهان آقای همسایه شد. خیلی‌ آرام و متین آمد، جلوی مادر دوستم روی زمین زانو زد و گفت اجازه بفرمایید کارها رو من انجام بدم. همسرتون  به من وصیت کرده و من از خواسته‌های ایشان اطلاع دارم. و آقای همسایه کارها را گرفت. همسر و فرزندانِ خودش را بسیج کرد. غیر از صاحبان عزا به هر کسی‌ مسئولیتی داد. و خلاصه تا روز آخر مرتب و منظم و آبرومندانه برگزار شد. یک روز به دوستم گفتم خوشا به سعادتِ باباجانت که دوست و رفیقی این‌چنین و جانی داشتند، انگار خودش صاحب عزاست. دوستم گفت: راستش ما هم از این رفاقت خبری نداشتیم. باباجانِ من اهل و رفیق بازی نبود. خانه‌ای بود. ولی‌ یکی‌ دو بار در پارک روبه‌روی خانه آقای همسایه را دیده بودم کنارِ باباجان روی نیمکتی نشسته‌اند و گپ می‌‌زدند. ... اینها را گفتم تا هرکدام برای خودمان یک آقای همسایه آرزو کنیم. یکی‌ که سر وقت به دادمان برسد. جلویمان بنشیند‌، بگوید نگران چیزی نباش. بگوید همه‌چیز را بگذار به عهده‌ی من. یک آقای همسایه که بعد از یک پیاده‌روی نیم‌ساعته داشته باشد. چه در زندگی‌، چه در مرگ... آن هم بی‌ هیچ منتی. آخرین سطر: قدر آدم‌های و بی‌‌شیله‌پیله‌ی زندگی‌‌تان را بدانید. همان‌ها که قادرند روی نیمکتِ یک پارک، از آخرین خود صحبت کنند... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/Sediigh_ard