🔸 در محضر #شهیدان
🌸می دانست از ساواکی ها می باشند و
می خواهند براش پرونده سازی کنند.
از او پرسـیده بودند نظرت در مورد
#حجاب چیه؟
🌸 گفته بود: من کە
نظری ندارم باید از روحانیت پرسید!
من فقط یه حدیث بلدم کە هرکس
همسرش را بی حجاب در معرض
دید دیگران قرار دهد بی غیرت است
و خداوند او را لعنت می کند.
🌹ساواکی ازش پرسید شاه را داری
می گی؟
خندهای کرد و گفت من
فقط حدیث خواندم.
#شهید_محمد_منتظرالقائم
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
CQACAgQAAxkDAAEMuC9fNAuhywROsXjtIqYFSvAgQhY_DQACHgIAAhX5mFJwiBcwNXP1MhoE.mp3
5.01M
#فایل_صوتي_عاشقانه
✍خیلی وقته که
حس میکنی سنگین شدی؟
دیگه نمیتونی با خدا حرف بزنی؟
دیگه قلبت شفاف و نرم نیست؟
✴️ نترس...هنوز دیر نشده
از فرصتهای خلوتت استفاده کن!
دلت راه میفته👆
🎙 #استاد_شجاعی
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
💠 #داستانهای_قرآنی
✨ #حضرت_آدم
فرشتگان بر اساس وظایفی که برای هر یک تعیین شده بود ، به عبادت و اطاعت اوامر الهی اشتغال داشتند و از اراده خداوند درباره خلقت انسان بی اطلاع بودند .
✨💠✨
خداوند آنانرا از اراده خویش آگاه ساخت و به آنان فرمود : بزودی در زمین خلیفه و جانشینی قرار خواهم داد و بشری از خاک مخصوص ایجاد خواهم کرد . وقتی آفرینش او انجام یافت و من از روح خود در پیکر خاکی او دمیدم ، همگی در برابرش سجده کنید
✨💠✨
این خبر فرشتگان را در بهت و حیرت فرو برد و چون از حکمت اراده خداوند آگاه نبودند ، احتمالا پرسشهایی در ذهن آنها مطرح شد که سبب نگرانی عمیق آنها گردید :
✨💠✨
آیا از ما تقصیری سر زده و در انجام وظائف عبودیت کوتاهی کرده ایم که خداوند بآفرینش انسان ، اراده فرموده است .
✨💠✨
بشر پس از استقرار خود در زمین ، بر سر مالکیت آن و بهره مند شدن از سرمایه های گوناگون آن ، اختلاف و درگیری پیدا نخواهد کرد ؟
آیا به دنبال اختلاف ، خون یکدیگر را نخواهند ریخت و زمین را میدان جنگ و فساد نخواهند کرد ؟
✨💠✨
خداوندا ما فرشتگان ، کمر خدمت بسته ایم و همواره به تسبیح و تقدیس تو مشغولیم ، چه نیازی به آفرینش بشر احساس می شود ؟
✨💠✨
پاسخ پروردگار کوتاه و عمیق و در عین حال قانع کننده بود :
( #من_چیزی_میدانم_که_شما_نمیدانید ) .
در آفرینش بشر حکمتهائی نهفته است که شما از پی بردن به آن ، ناتوانید .
🍃 #ادامه_دارد....
📚منبع :
سوره حجر آیه 28 و 29
سوره بقره آیه 30
دوره کامل قصه های قرآن نوشته محمد صحفی
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انرژی_مثبت
به #خدا اعتماد کن
انقدر مشکلات دنیارو برا خودتون بزرگ نکنید.
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
#چادرانه
#حجاب
نميتوانم🍁
جهاد كنم🍂
نميتوانم🙁
به جنگ بروم😞
نميتوانم😢
به ميدان نبرد بروم💔
نميتوانم…😔
شهيد بشوم🥀
چون يك دختر هستم👩🏼
ولي با اين حال♥️
به دختر بودن خود افتخار ميكنم✌🏾
تا زماني كه ميتوانم
از #چادرم دفاع كنم🏹…ميتوانم شهيد پرورش دهم🥀
من با اينكه يك دختر هستم👧🏻
توانايي هاي زيادي✌🏻 دارم و چادرم مانع🌾من نيست🌸و نخواهد🌺بود..
چادری بودنم ن از سر اجبار است ن از سر زور بلکه انتخاب من است انتـخـاب بهترینِ بهتریـنها 🙃
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️ هیچ وقت فکر کردی ؛
لحظهی ورودت به بهشت ، چجوریه ؟
تو رو با اون همه شگفتی و زیبایی،
چجوری روبرو میکنند؟
#کلیپ #استاد_شجاعی
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
⛔#تـلـنـگـر
🚨واسه 👈بعضی👉 مذهبیا تو فضای مجازی📲
اســــم هامون شد : منتظـــــر ...خـــادم ...ڪنیـــز ...سربـــاز..
مطالبمــــون شد :
اشعـــار عاشقانہ ے مذهبے و متن هاے بدون مخاطب خـــاص و جـــــڪ ها بےمزه و مسائل خانوادگے و درد دل هاے شخصے و مطالب غیـــر مفیـد و ...
ڪامنتامـون شد :
شــــوخے با نامحــــرم🔥 و زبــــون بازے و تعریـــف و تمجیـد از جنـــس مخالف و استیڪراے آنچنانے و...
دغــــدغــــہ هامون شد :
قشنــــگے پروفایل و تعــــداد لایڪ و ڪامنتاے تحسیــن و تمجید و دلبــــرے از مخاطب خــــاص و...
گروهامـــون شد :
خلوتگاه شیـــــطان و چت هاے آزاد بین جنس مخالف و دل دادن و قلوه گرفتن وشـــوخی هاے بین دختر و پسر و...
آروم آروم چتهامون با نامحـــــرم شروع شد ...
با بحث هاے دینے و امر بہ معروف و ارشــــاد طرف مقابل و بهونہ هاے مختلف و... تا رسید بہ اصل دادن و ...
خلاصـــــــہ ...
جاے خوشـــــگذرونے و خود نمایے و مـــکان دوست یابے برا یہ سرے از افراد کہ در فضاے حقیقے این موقعیت براشون وجود نداشت و...
اینقدر تو این فضا غرق شدیم ڪہ داریم از هدف اصلےمون دور مےشیم و بہ سمت توهـــــم و خیـــال ڪشیده مےشیم!!
و مثلا داریم قدمی به سمت صاحب الزمان عج برمیداریم و کار مهدوی میکنیم...😞
🌟اللهم اهدنا الصراط المستقیم🌟
⚠️التماس تفکر⚠️
#اللهمعجللولیکالفرج
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
CQACAgQAAxkDAAEMtypfNAVBgaFBVnyXIjVDdN34DE_QbwACdQcAAvKsmFGdGJxNN-GmnBoE.mp3
3.4M
🔊
🎼 پادڪست بســیار زیـبا
🎤حجت الاسلام حیـــدریان
✅ #دلتان_را_پاک_نگه_دارید
⏱ ۴ دقـــیقه و ۴۳ ثانـــیه
🌺 #نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
ツ
🌷آیت الله فاطـــمی نيا:
مـــشکل كارهای ما از کــــجاست؟!
مشکل اکثر مااز ناحیه #زبان است
وقتی در خانه ســـر یک موضـــوع
سـاده ، دل فـــرزند يا همـــسرت را
میشکنی و با او تنــــدی میکنی آیا
متــــوجه هستی که خـــودت را از
#بـــرکات الهی محـــروم میکنی؟!
پناه میبریم به خدا از این #زبــان!
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
💌 #عاشقانههای_جوشنکبیر
]اللُّهُــمَّ انّی اُساُلُک باسمک...]
بارالها!
تو را میخوانــــم...
تو را ، با تمام #نامهای زیبایت...
از تو میخواهـــم
ای صاحب اسماءالحسنی
ای که نام و یاد تو مایهی #آرامـش
است ای #بخشنده و #مهربانی که
اطمینان بخش هــمهی قلبهایی مرا
از #تنگـــناهای دنیا و آخرت نجات
بــــده.
✔️ #فــــــراز_اول
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
حکایتی بسیار زیبا 🕊
✍جوان کافری عاشق دختر عمویش شد. عمویش پادشاه حبشه بود . جوان نزد عمو رفت و گفت: عمو جان من عاشق دخترت هستم. آمده ام برای خواستگاری . پادشاه گفت: حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است. گفت: هرچه باشد من میپذیرم. شاه گفت: در شهر (مدينه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری، آنوقت دختر از آن تو. جوان گفت: عمو جان این دشمن تو نامش چیست؟ گفت: بیشتر او را به نام علی بن ابیطالب می شناسند. جوان فوراً اسب را زین کرده با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر مدینه شد. به بالای تپه ی شهر که رسید دید در نخلستان جوانی عربی درحال باغبانی و بیل زدن است. نزدیک جوان رفت گفت: ای مرد عرب تو علی را میشناسی؟گفت: تو را با علی چکار است؟ گفت: آمده ام سرش را برای عمویم که پادشاه حبشه است ببرم چون مهر دخترش کرده است. گفت: تو حریف علی نمی شوی.گفت: مگر علی را میشناسی؟ گفت: آری هرروز با او هستم و هرروز او را میبینم.
گفت: مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او را از تن جدا کنم؟ گفت: قدی دارد به اندازه ی قد من، هیکلی هم هیکل من. گفت: اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست. مرد عرب گفت: اول باید بتوانی مرا شکست دهی تا علی را به تو نشان بدهم. چه برای شکست علی داری؟ گفت: شمشیر و تیر و کمان و سنان. گفت: پس آماده باش.
جوان خنده ای بلند کرد و گفت تو با این بیل میخواهی مرا شکست دهی؟ پس آماده باش.شمشیر را از نیام کشید. سپس گفت: نام تو چیست؟ مرد عرب جواب داد: عبداللّه. پرسید: نام تو چیست؟ گفت: فتاح. و با شمشیر به عبداللّه حمله کرد. عبداللّه در یک چشم بهم زدن کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد، به زمین زد و خنجر او را به دست گرفت و بالا بُرد. ناگاه دید از چشمهای جوان اشک می آید. گفت: چرا گریه میکنی؟ جوان گفت: من عاشق دختر عمویم بودم. آمده بودم تا سر علی را برای عمویم ببرم تا دخترش را به من بدهد، حالا دارم به دست تو کشته میشوم...
مرد عرب جوان را بلند کرد. گفت: بیا این شمشیر، سر مرا برای عمویت ببر. پرسید: مگر تو که هستی؟ گفت: منم اسداللّه الغالب، علی بن ابیطالب. كه اگر من بتوانم دل بنده ای از بندگان خدا را شاد کنم، حاضرم سر من مهر دختر عمویت شود... جوان بلند بلند شروع به گریه کرده به پای مولای دو عالم افتاد و گفت: من میخواهم از امروز غلام تو شوم یا علی... بدین گونه بود که "فتاح" شد "قنبر" غلام علی بن ابیطالب.
📚بحارالانوار ج3 ص 211
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
🔜 @Emamzamaniam31_3🌷