eitaa logo
کانال رسمی هواداران سپاهان✅ 💛💛💛💛💛 Sepahan✔️ اخبار ورزش اخباراصفهان خبر ورزشی ورزش سه
10.6هزار دنبال‌کننده
30.9هزار عکس
9.4هزار ویدیو
57 فایل
بهترین و بزرگترین کانال هواداران سپاهان درایتا 🌷🌷 🔰 جهت رزرو تبلیغ 👇 https://eitaa.com/joinchat/179306566C317ae49091
مشاهده در ایتا
دانلود
لاک جیغ قرمز.... مانتوی جلو باز آلبالویی.... کفشای خوشرنگ ده سانتی... موهای شینیون شده... به قول مادر جون هفت قلم آرایش!!😒 تولد شیدا بود؛حسابی شیک و پیک کرده بودم!😌 کفشا اذیتم میکرد؛پام چند باری پیچ خورد..اما مهم نبود! توی مسیر برگشت از پسرای سیکس پک دار خیابون ونک کلی تعریف و تمجید شنیدم و ذوق کردم!😍 خستگی از سروکولم بالامیرفت کلید درو چرخوندم؛وارد که شدم جلوی در ورودی یه جفت پوتین خاکی دیدم.... قطره های خون روش خودنمایی میکرد....😔 بی توجه به اون،رفتم سمت پذیرایی تا یکم روی مبل لم بدم ،خستگیم در بره.. شالم رو برداشتم که پرت کنم روی مبل؛یهو با صدای سرفه یه مرد و یالاگفتنش شالی رو که معلق بود بین زمین وهوا گرفتم و انداختم روی سرم..😟 سربه زیر گفت:سلام! من اما زل زدم بهش و گفتم: سلام... مثل پسرای کوچه بازار چشماش چار تا نشد و از حدقه نزد بیرون.... حتی یه لحظه نگاهمم نکرد! نیشش تا بناگوش باز نشد..!!! انگار نه انگار یه دختر با اینهمه رنگ و لعاب جلوش وایستاده.. فقط عرق شرم وخجالت روی پیشونیش نقش بست...🤨😒 من برعکس اون؛ در ریلکسترین حالت ممکن بودم!😏 با چشم غره ی وحید خودمو جمع کردم رفتم آشپزخونه.... مادر جون گفت:دوست وحیده؛تازه از ماموریت اومده... خیره به گلای یاس روی میز ناهارخوری رفتم تو فکر.. [چرا خجالت کشید؟! چرا مثل بعضی از آقایون منو برانداز نکرد!] صدای مادر جون منو به خودم آورد لیلی جان بیا برای خداحافظی..... رفتم برای بدرقه....👋 آستین سمت چپش کاملا خونی بود!خونی که خشک شده... پرسیدم: دستتون زخمیه؟ گفت: نه..! خون زخمای دوستمه... تو بغل خودم شهید شد؛امروز آوردیمش... منم هنوز فرصت نکردم لباسامو عوض کنم....😓😔😔 مادر جون گفت: خیر از جوونیت ببینی پسرم...جونتو گذاشتی کف دستت.... آقا محسن گفت: وظیفه ست مادر... هر قطره ی خون من .... تا اینو گفت:سنگینی نگاه مادرجونو رو خودم حس کردم کمی موهامو زدم زیر شال...😟 آقا محسن برای من و امثال من می جنگید... اونوقت من ندای آزادی سر داده بودم! آزادی پوچ!☹️😕 یاعلی گفت و رفت! من موندم و چار دیواری اتاق و یه پازل بهم ریخته توی ذهنم!.. پوتین وخاک وخون.. ناموس و تار مو... مانتوی جلو باز و ... کفش جیغ و لاک جیغ..! حجاب و حجاب و حجاب! یه و یه پلاک! 🥀بِدَمِ المَظلوم،عَجِّل الفَرَجَ المَظلوم🥀 🔜 @Emamzamaniam31_3🌷 🔜 @Emamzamaniam31_3🌷
لاک جیغ قرمز.... مانتوی جلو باز آلبالویی.... کفشای خوشرنگ ده سانتی... موهای شینیون شده... به قول مادر جون هفت قلم آرایش!!😒 تولد شیدا بود؛حسابی شیک و پیک کرده بودم!😌 کفشا اذیتم میکرد؛پام چند باری پیچ خورد..اما مهم نبود! توی مسیر برگشت از پسرای سیکس پک دار خیابون ونک کلی تعریف و تمجید شنیدم و ذوق کردم!😍 خستگی از سروکولم بالامیرفت کلید درو چرخوندم؛وارد که شدم جلوی در ورودی یه جفت پوتین خاکی دیدم.... قطره های خون روش خودنمایی میکرد....😔 بی توجه به اون،رفتم سمت پذیرایی تا یکم روی مبل لم بدم ،خستگیم در بره.. شالم رو برداشتم که پرت کنم روی مبل؛یهو با صدای سرفه یه مرد و یالاگفتنش شالی رو که معلق بود بین زمین وهوا گرفتم و انداختم روی سرم..😟 سربه زیر گفت:سلام! من اما زل زدم بهش و گفتم: سلام... مثل پسرای کوچه بازار چشماش چار تا نشد و از حدقه نزد بیرون.... حتی یه لحظه نگاهمم نکرد! نیشش تا بناگوش باز نشد..!!! انگار نه انگار یه دختر با اینهمه رنگ و لعاب جلوش وایستاده.. فقط عرق شرم وخجالت روی پیشونیش نقش بست...🤨😒 من برعکس اون؛ در ریلکسترین حالت ممکن بودم!😏 با چشم غره ی وحید خودمو جمع کردم رفتم آشپزخونه.... مادر جون گفت:دوست وحیده؛تازه از ماموریت اومده... خیره به گلای یاس روی میز ناهارخوری رفتم تو فکر.. [چرا خجالت کشید؟! چرا مثل بعضی از آقایون منو برانداز نکرد!] صدای مادر جون منو به خودم آورد لیلی جان بیا برای خداحافظی..... رفتم برای بدرقه....👋 آستین سمت چپش کاملا خونی بود!خونی که خشک شده... پرسیدم: دستتون زخمیه؟ گفت: نه..! خون زخمای دوستمه... تو بغل خودم شهید شد؛امروز آوردیمش... منم هنوز فرصت نکردم لباسامو عوض کنم....😓😔😔 مادر جون گفت: خیر از جوونیت ببینی پسرم...جونتو گذاشتی کف دستت.... آقا محسن گفت: وظیفه ست مادر... هر قطره ی خون من .... تا اینو گفت:سنگینی نگاه مادرجونو رو خودم حس کردم کمی موهامو زدم زیر شال...😟 آقا محسن برای من و امثال من می جنگید... اونوقت من ندای آزادی سر داده بودم! آزادی پوچ!☹️😕 یاعلی گفت و رفت! من موندم و چار دیواری اتاق و یه پازل بهم ریخته توی ذهنم!.. پوتین وخاک وخون.. ناموس و تار مو... مانتوی جلو باز و ... کفش جیغ و لاک جیغ..! حجاب و حجاب و حجاب! یه و یه پلاک! 🥀بِدَمِ المَظلوم،عَجِّل الفَرَجَ المَظلوم🥀 🔜 @Emamzamaniam31_3🌷 🔜 @Emamzamaniam31_3🌷