📝📝📝بچههای ایرانی افلاطون
🔻🔻🔻یادداشتی از دکتر محمدرضا تاجیک منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
📌گزیدهای از نوشتار پیش رو
🖊در این اندیشه بودم که به تأثیر از کتاب «بچههای ژیواگو» (ولادیسلاو زوبوک) و با رویکردی متأثر (بهطور نسبی) از تاریخ اندیشیدۀ هگلی، تصویری از صورتِ زیرین «میل و ارادۀ به حکومت اسلامی» در میان برخی از اصحاب قدرت و سیاست امروز ایران ارائه کنم، و در ضمن پاسخی برای این پرسشها بیابم: آیا در پرتو این رویکرد میتوان به ایضاح روند فزایندۀ نازایی و سترونی و تصلب گفتمان انقلابی- دینی در دوران پساانقلاب، بهطور اعم، و دوران کنونی، بهطور اخص، پرداخت؟
🖊به بیان دیگر، آیا با تأملی انتقادی در مبانی اندیشگی حاملان و عاملان این گفتمان، میتوان پرده از چهرۀ «اراده به قدرت/سیاستِ متافیزیکی» که در اکنونیت خود تجربه میکنیم، برکشید؟ آیا عبور از جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی، همان لغزشگاهی نیست که سیاست دینی- انقلابی را به سیاست متافیزیکی بدل نموده است؟ و آیا خشونتی که از این رویکرد برمیخیزد، حکم طبیعت آن نیست؟ از همان آغاز چنین التفاتی، تردیدی نداشتم که سیاستِ متافیزیکی، ضرورتاً همان سیاستِ دینی نیست.
🖊از طباطبایی آموخته بودم، اگرچه برخی سیاستهای دینی میتوانند متافیزیکی باشند، اما، در عین حال، یکی از عوامل این متافیزیکیشدنِ سیاستِ دینی، میتواند فقدان التفات به مبانی نظری ناشی از الهیات باشد، و آموخته بودم که فیلسوفانی مانند لایبنیتس، فیشته، شلینگ، کانت، هگل و هایدگر، بهرغم التزام دینی، تمایل متافیزیکی نداشتند. برای تدقیق و تعمیق بحث، لاجرم از آن شدم که در شناسهها و خصیصههای «امر متافیزیکی» تأمل بیشتری داشته باشم تا خود بگوید اقتضای طبیعتاش کدام است.