فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╭────➺𓆩شبگردتنها
╰─────────🌹───
〰〰🌸🎀🌸〰〰
❥❥@ShabgardtanAAA❥❥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و چه انتظار بزرگی است اینکه
بدانی پشت هر “دوستت دارم”
چقددوستت دارم تقدیم به توکه
تنها بهانه عاشقانههای منی♥️
╭────➺𓆩شبگردتنها
╰─────────🌹───
〰〰🌸🎀🌸〰〰
❥❥@ShabgardtanAAA❥❥
01 - Ketabe Kohneh.mp3
7.75M
نوستالژی کتاب کهنه
𝑗ℴ𝔧ꪀ⇘
╔═══•••|🎵|•••═══╗
❥ @ShabgardtanAAA❥
╚══•ೋ🎙 ═
👈 کانال شبگرد تنها
╚═══•••|🎶|•••═══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️در این شب پاییزی دعا میکنم
❤️شبتون پر امیدعشقتون خدا
❤️زندگیتون پویاو لحظه هاتون پراز
❤️آرامش باشه شبتون پرستاره دوستان
╭────➺𓆩شبگردتنها
╰─────────🌹───
〰〰🌸🎀🌸〰〰
❥❥@ShabgardtanAAA❥❥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╭────➺𓆩شبگردتنها
╰─────────🌹───
〰〰🌸🎀🌸〰〰
❥❥@ShabgardtanAAA❥❥
ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ♥️💍
بهترین اتفاق زندگیم بودنت کنارمه...
نباشی خیلی تنهام 💍💌
شبت بخیر نفسم عشقم تاج سرم
╭────➺𓆩شبگردتنها
╰─────────🌹───
〰〰🌸🎀🌸〰〰
❥❥@ShabgardtanAAA❥❥
قسمت67تقدیر
فقط 35سالم بود که شوهرم مردوبعد
زن دوم برادرشوهر22ساله ام شدم
آروم تر شدم و مامانم رفت تا کارای حصابداری رو انجام بده تا من مرخص
شم خلاصه ازبیمارستان ترخیص شدم
و رفتم خونه مامانم فوری به خالم زنگ
زد و خالم گفت که اون دکتره دیگه انجام نمیده وگفت میپرسه یکی دیگه رو پیدا میکنه دوروزگذشت وکارشب و
روزمن شده بود گریه کارای سنگین
میکردم یا با مشت به شکمم میزدم
تا ازش خلاص شم ولی نمیشد حتی ی
بارخودمو ازچهارتا پله پایین انداختم ولی نمیشدتا اینکه یه روزکه مامانم بیرون بودبابام گفت مهسابروازسرکوچه
نوشابه بخربا غذابخوریم من که دو سه
روز بود از خونه بیرون نرفته بودم گفتم
میرم یه نفسی تازه میکنم یه مانتو
مشکی وشال مشکی پوشیدم به خودم
که نگاه کردم توی آینه قیافم شبیه به
روح شده بوداز خونه زدم بیرون و چند
قدمی دورشدم که گرمای یک دست رو جلوی دهنم احساس کردم چشمام درشت شدن ومیخواستم دادبزنم ولی
نمیشدتا صدای محسن ترسم رو ده
برابر کردمهسا خوبی خانوم؟دلم واست
یه ذره شده بودمیدونستم تلاشم بیفایده س به خاطر همین دیگه داد نزدم و فقط تقلا میکردم از دستش خلاص شم تا محسن گفت نترس کاریت ندارم ولت میکنم فقط اومدم چند تا چیز بگم اگه ساکت باشی و گوش بدی واسه همیشه از زندگیت میرم بیرون اشکام دستای محسنو خیس کرده بودمحسن دستشو از دهنم برداشت و گفت قربونت برم که اینقدر حساسی ،مهسا من خیلی دوستت دارم باور کن هیچکسو به قدر تو دوس ندارم بیا برگرد بیا بریم سر زندگیمون
╭────➺𓆩شبگردتنها
╰─────────🌹───
〰〰🌸🎀🌸〰〰
❥❥@ShabgardtanAAA❥❥
قسمت68تقدیر
فقط 35سالم بود که شوهرم مردوبعد زن دوم برادرشوهر22ساله ام شدم
اصلا میخای بیتا رو طلاق بدم تو فقط
بیا من عقد دائمت میکنم اون منصور
تو رو نمیخاد که ببین وقتی این همه مال و اموال داشته باشه فقط با تو می مونه؟ ولت میکنه۵ سال دیگه چهل سالت میشه بیا بریم بچه دار شیم بچه مونو با عشق بزرگ کنیم من جونمو واسه تو و بچه مون میدم
فقط بهم بگو برمیگردی مهسابهم بگو
میای با من با اینکه شاید اگه قبلا بود حرفای محسن خیلی برام وسوسه برانگیز بود امااین بارتنها چیزیکه میخواستم دور شدن از محسن بودچشمام پرازاشک بود به محسن گفتم حرفات تموم شد؟میزاری برم؟محسنم گفت خب ..خب برو ولی بدون یه روزی پشیمون میشی و بر میگردی به حرفاش توجه ای نکردم و فقط به سمت خونمون دویدم میخواستم برم میخواستمازدست محسن خلاص شم رفتم داخل خونه و توی اتاق نمیتونستم با یه بچه توی شکمم ادامه بدم منتظر موندم تا مامانم بیاد که از قضا خیلی زود رسیداومدپیشم و گفت دخترم خوبی؟
گفتم مامان ترو خدا یه کاری کن و
محسن اومده بود اینجا !اگه بفهمه
من باردارم دست از سرم برنمیداره !
مامانم زد رو لباش و گفت خدا مرگم
بده!نگران نباش آدرسشو از خالت
گرفتم فردامیریم !نفس عمیقی
کشیدم وگفتم فردا همه چی تمومه!
مامانم رفت بیرون و منم چشمام رو
بستم و خواستم یکم بخوابم که
گوشیم زنگ خورد
╭────➺𓆩شبگردتنها
╰─────────🌹───
〰〰🌸🎀🌸〰〰
❥❥@ShabgardtanAAA❥❥
هدایت شده از مسعود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب ها آرامشی دارنداز جنس خدا
پروردگارت همواره با تو همراه است
امشب از همان شبهاییست
که برایت یک شب بخیرخدایی
آرزو کردم شبتون بخیر
╭────➺𓆩شبگردتنها
╰─────────🌹───
〰〰🌸🎀🌸〰〰
❥❥@ShabgardtanAAA❥❥