داستان کوتاه 📚 "سنگــــریزه"
شخصی در یکی از مناطق کویری زندگی می‌کردچاهی داشت پر از آب زلال زندگیش به راحتی می‌گذشت با وجود اینکه در همچین منطقه‌ای زندگی می‌کرد، بقیه‌ی اهالی صحرا به علت کمبود آب همیشه دچار مشکل بودند اما او خیالش راحت بود که یک چاه آب خشک نشدنی داردیک روز به صورت اتفاقی سنگ کوچکی از دستش داخل آب افتاد صدای سقوط سنگ‌ریزه برایش دلنشین بود اما می‌ترسید که برای چاه آب مشکلی پیش بیایدچند روزی گذشت و دلش برای آن صدا تنگ شد از روی کنجکاوی این‌بار خودش سنگ‌ریزه‌ای رو داخل چاه انداخت کم کم با صدای چاه انس گرفت و اطمینان داشت با این سنگ‌ریزه‌ها چاه به مشکلی بر نمی‌خوردمدتی گذشت و کار هر روزه مرد بازی با چاه بود تا اینکه سنگ‌ریزه‌های کوچک روی هم تلمبار شدند و چاه بسته شددیگر نه صدایی از چاه شنیده میشد و نه آبی در کار بود.مطمئن باشید؛ تکرار اشتباهات کوچک و اصرار بر آنها به شکست بزرگی ختم خواهد شد...
╭────➺𓆩شبگردتنها𝒋𝒐𝒊𝒏☟︎︎︎
╰─┅┅✿❀♥️❀✿┅┅───
〰〰🌸🎀🌸〰〰
❥@Shabgardtanhaaaa❥❥
روزی مردی به نزد حکیمی رفت و
گفت«چگونه می‌توانم قلبم را آرام
کنم حکیم لبخندی زد و گفت:«دریا را بنگر. هر چقدر که دریا طوفانی باشد، ساحل همیشه آرام است. دل‌های ما نیز اگر به یاد خدا و ذکر او مشغول باشند، در میان تمام طوفان‌های دنیا آرام خواهند ماند. خداوند می‌فرماید: «بدون شک با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرند.» پس آرامش دل، در یاد اوست.»
╭────➺𓆩شبگردتنها𝒋𝒐𝒊𝒏☟︎︎︎
╰─┅┅✿❀♥️❀✿┅┅───
〰〰🌸🎀🌸〰〰
❥@Shabgardtanhaaaa❥❥
13.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
╭────➺𓆩شبگردتنها𝒋𝒐𝒊𝒏☟︎︎︎
╰─┅┅✿❀♥️❀✿┅┅───
〰〰🌸🎀🌸〰〰
❥@Shabgardtanhaaaa❥❥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╭────➺𓆩شبگردتنها𝒋𝒐𝒊𝒏☟︎︎︎
╰─┅┅✿❀♥️❀✿┅┅───
〰〰🌸🎀🌸〰〰
❥@Shabgardtanhaaaa❥❥
hamid_fallah_ah_ey_hastie_man 128.mp3
6.82M
𝒋𝒐𝒊𝒏☟︎︎
╔═══•••|🎵|•••═══╗
@Shabgardtanhaaaa❥
╚══•ೋ🎙 ═موزیک
👈 کانال شبگرد تنها
╚═══•••|🎶|•••═══╝