زن عمویی داشتم مادر۳ شهید سال گذشته به رحمت خدا رفت!
بنده خدا سالهای آخر عمرش خونه نشین شده بود!
خیلی منو دوست داشت گاهی باهم مینشستیم حرف میزدیم!
میگفت افتخارم این هست سه تا بچم شهید شدن بچه چهارمم جانباز شد تا حجاب از سر دخترامون نیفته.
بنده خدا حرفش تموم میشد به یه نقطه خیره میشد و در حالی که تمام بدنش دچار رعشه بود زیر لب میگفت:
الحمدلله الحمدلله
گاهی خودخواهانه و از بدجنسی خدا رو شکر میکردم که یکجا نشین شده و نمیتونه بره بیرون که این اوضاع رو ببینه، آخرش هم با همون باورش رفت پیش پسراش...
اما حاج خانم مادر سه شهید ما، آخرین مادر شهید نبود و هنوز هستن مادرها و همسرهای شهدا !
فقط میتونیم بگیم شهدا شرمنده ایم
#همراه_با_شهدا
.
♨️اینم تصویر مبارک حاج خانم قصه ما !
لطفا برای شادی روح ایشون و همه مادران شهدا که به بچه هاشون پیوستن صلوات بفرستیم
إن شاء اللّٰه امشب همه ما مشمول دعاشون قرار بگیریم
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
#همراه_با_شهدا
امشب از حاج خانم حرف زدم دلتنگش شدم!
یادمه اون روزای آخر که نمیتونست بشینه رفتم روی تخت کنارشون نشستم و شروع کردیم به صحبت.
بهشون گفتم حاج خانم خواب شهدا رو هم میبینی؟
یه لبخندی زد و گفت چرا خواب؟!!
یه چیز بهت میگم تا زنده هستم به کسی نگو!
قول دادم که تا زنده هست به کسی نگم.
با همون لبخند به من گفت همین جایی که الان نشستی دیروز قاسم(پسر دوم و شهید اول خانواده) نشسته بود و با هم کلی حرف زدیم.
راستی حاج خانم برای هیچکدوم از پسراش گریه نکرد دلیلش رو پرسیدن میگفت نمیخوام ضدانقلاب ببینه و با گریه من خوشحال بشه...
یکسالی هم خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدن به ایشون عرض کردن شما و امام دستور دادید من پسرام رو فرستادم و شهید شدن الانم اگه امر کنید دست قاتلین بچه هام رو میبوسم!
ذوب در ولایت یعنی این...
به نظرتون اگه زنده موندیم و اینها رو سالها بعد برای نوه هامون تعریف کنیم باور میکنن؟
#همراه_با_شهدا