📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا جَامِعَ الْکَلِمَةِ عَلَی التَّقْوَی...
▫️سلام بر شادی جمعیت قلبهای ما در سایه ی دستهای مبارک تو
سلام بر آن لحظه ای که پراکندگی های هوا و هوس را به نگاهی آرام می کنی.
هفته ام را با سلام بر شما آغاز می کنم.
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610.
🌷@ShahadatNameOshagh
❣️ شهادت نامه ی عشاق❣️
مادر شهید:
🕊 عباس من برای مردن حیف بود. او باید شهید میشد. این اواخر فوقالعاده شده بود، نماز خواندنش را خیلی دوست داشتم، خیلی زیبا نماز میخواند. با نگاه کردن به او هنگام نماز آرامش میگرفتم. یقین داشتیم عباس شهید میشود. وقتی پسرم رفت از خدا خواستم اگر عاقبت به خیری بچهام در شهادت است، شهید و اگر در ماندن و خدمت کردن است بماند. عباسم از من خواسته بود برای شهادتش دعا کنم. هنگام دفن کردن پیکرش، به او گفتم: «شیرم حلالت مادر! ازت راضیم. سربلندم کردی»
تاریخ شهادت: ۹۵/۳/۲٠
#شهید_عباس_دانشگر🕊
#سالروز_شهادت
شادی روح مطهر جمیع شهدا صلوات🌹
🌷@ShahadatNameOshagh
🕊 هنر مردان بزرگ الهی ساده زیستی و غم خواری و همراهی با محرومان است و اگر این هنر همراه با خلوص الهی باشد سلاحی قوی برای فتح دل های مردم و هدایت آنان به راه حق و حقیقت خواهد شد . شهید سعیدی نیز از زمره همان رادمردانی بود که روح خود را با این خصائص صفا داده بود.
فرزند شهید در این مورد می گوید: «یکی از روزها که از مسجد موسی بن جعفر علیه السلام تهران به منزل آمدند، دیدیم عبا روی دوششان نیست. از او پرسیدیم پس عبایتان چه شد؟ فرمودند: سر راه مرد فقیری را دیدم که از سرما می لرزد؛ عبایم را روی دوشش انداختم. من دیدم که حالا قبا دارم و فعلاً به عبا احتیاج زیادی ندارم. پس نباید فرد مسلمانی از سرما بلرزد و من هم عبا داشته باشم و هم قبا. یکی برایم کافی بود».
تاریخ شهادت: ۱۳۴۹/۳/۲٠
#شهید_آیت_الله_سعیدی
#سالروز_شهادت
شادی روح مطهر جمیع شهدا صلوات🌹
🌷@ShahadatNameOshagh
📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِیدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ...
▫️رگ خشک احکام الهی جز با خون گرم حضور تو جان تازه نمی گیرد!
سلام بر تو ای گنج ودیعه شده در خزائن الهی.
و سلام بر روزی که به یُمن جاری شدن احکام خدا، درخت شادی انسان شکوفه خواهد زد.
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610.
🌷@ShahadatNameOshagh
🕊 ميگويند داود دريادل بود. هيچ چيز به اندازه جان نيروها تا حد ممکن برايش مهم نبود . چادر فرماندهياش هميشه بين نيروها برپا بود و تابلوي «خدمتگزاران» در جلوي آن به چشم ميخورد.
صفاي خاصي داشت با آن پاي مجروح و لنگ جرات و جسارت يک شير مرد را داشت. پاي بيحسش را جلو ميانداخت وسر ستون حرکت ميکرد.
گاهي اوقات نيروها با او شوخي ميکردند و ميگفتند: حاج داود اگر توي خيابان راه برود همه ترکشهايش صدا ميدهد . کل بدنش آسيب ديده بود . اگر جنگ تمام ميشد و برميگشت بايد به يک بازسازي کامل ميرفت.
غم هايش براي خودش بود وشاديهايش را بين نيروها تقسيم ميکرد.
ميگفت: اگرروزي جنگ تمام شود فقط دربسيج خدمت ميکنم و لا غير.
#شهید_داود_حیدری🕊
شادی روح مطهر جمیع شهدا صلوات🌹
🌷@ShahadatNameOshagh
🕊 فقط و فقط به خانوادهام و همسرم میگویم که نماز اول وقت را فراموش نکنند و عفت پیشه کنند.
هرچه که در زندگی دارم از کرامات و بزرگی حضرت زهرا (س) است.
#شهید_حیدر_جلیلوند 🕊
شادی روح مطهر جمیع شهدا صلوات🌹
🌷@ShahadatNameOshagh