#شهیــدعلی_پورحبیب🥀
#اسم_نیکو
▫️ظرف ها را از مادر گرفت،
شست و گفت: دستات دیگه حساسیت گرفته مادر.
مادر رفت سراغ غذا که روی اجاق گاز بود.
پسر، دنبال مادر رفت؛
مثل اینکه میخواست به مادر چیزی بگوید.
رفت کنار مادر و خیلی مودب گفت:
مادر چرا اسمم را گذاشتید فرزام؟!
چرا علی نه؟! حسین نه ؟! ...
و ادامه داد که:
آخه آدم با شنیدن فرزام یاد هیچ انسان خوبی نمیافته!
من اصلا صاحب نامم رو نمیشناسم که بهش افتخار کنم!
از همان روز به بعد بود که همه علی صدایش میزدند.
📚آب زیر کاه، ص 37