~🕊
#حرف_حساب🌱
بجنگ و خسته نشو...💪🏻
#شهادت هم به وقتش...
بقول #حاجقاسم جان:
میوه که برسه باید چیدش🙃
بزار کامل برسی رفیق!!😉
که خریدارت باشن...
هیچوقت به زور چیزی نخواه...
فقط اطاعت کن...
مثل #مالک اشتر🥀
@ZendegiShohadayii
°• 🤍✨ •°
•° بہمامےگفت: 🗣
بایدطورےزندگےڪنیمڪہ 💁🏻
زمینہسازظہورآقاامامزمانباشیم. 😇
زنوزندگیمونومہمونیامون. ❤️
حتےلباسپوشیدنمون. 👕
اصلاوردزبانشبودڪہ
#زمینہسازظہورباشیم. 😍
درهمینراستاعروسےخودشو
همزمانباسفرحجشبرگزارڪرد. ☺️
جشنباولیمہحجیڪےشد. 🥰
حاجسعیدهمیشہدوستداشت
جزءزمینہسازانظہورباشہ. 🌸
#شہید_سعید_ڪمالے ♥️
#زندگے_بہ_سبڪ_شہدا 🥀
@ZendegiShohadayii
~🕊
🌿#ڪݪام_شـھید💌
یڪماھِࢪمضان . . .
سعےکنیم«انسان»باشیم!🚶🏻♂
آنوقټببینیدبعدازیڪماھعبادټ،
اثرخودشرامےبخشدیانمےبخشد!
#شهید_مطهری♥️🕊🌱
@ZendegiShohadayii
≪࿙🇮🇷͜͡◈͜͡🎋࿚≫
#خاطرات_جبهه📿
#درسنگر_شهدا💔
اندازه پسر خودم بود؛ سيزده چهارده ساله.😳
وسط عمليات يك دفعه نشست. گفتم «حالا چه وقت استراحته بچه؟»😟 گفت: «بند پوتينم شل شده ميبندم راه ميافتم.»😊 نشست ولي بلند نشد.😞 هر دو پايش تير خورده بود. براي روحيه ما چيزي نگفته بود.😭💔
@ZendegiShohadayii
#شهیدانه✨
جنازهپسرشونُکهآوردند
چیزیجزءدوسهکیلواستخوننبود
پدرسرشوبالاگرفتوگفت:حاجخانمغصه نخوریها!!!
دقیقاوزنهمونروزیهکهخدابهمون
هدیهدادِش ....
@ZendegiShohadayii
#وصیت_شهدا
🍃 وقتی کار فرهنگی را شروع می کنیم،با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم. اگر میخواهید کارتان برکت پیدا کند، به خانواده شهدا سر بزنید، زندگینامه شهدا را بخوانید و سعی کنید در خود روحیه شهادت طلبی را پرورش دهید.
#شهیدمصطفی_صدرزاده
@ZendegiShohadayii
#لحظہاےباشهدا 🕊✨
بیاینیہحضورغیاببڪنیم🌱
۰|بزرگراههمت،حاضر
۰|سمینارهمت،حاضر
۰|ورزشگاههمت،حاضر
۰|هدفهمت،غایب
۰|غیرتهمت،غایب
۰|اخلاصهمت،غایب
.
۰|تیپهمت،حاضر(مابایدشبیهشونباشیم)
.
#ڪلاستعطیل‼️:))))
@ZendegiShohadayii
#لحظہایباشهدا🕊✨
یکے از کارهایے کہ هر
روز بہ انجامش مبادرت میکرد؛
خواندن زیارتعاشورا بود
و استمرار همین زیارت عاشوراها
بهانہے شهادتش شد.
#شهیداحمدمشلب🧡
@ZendegiShohadayii
#حرفخودمونی!
حقیقتاًتوزندگیجوریباشین
کهفرداییاگهلیاقتداشتینو
چشمتوچشهیهشهیدشدین
ازشرمندگیسرتونونندازینپایین!🚶🏻♂
#بعلهحاجیبعله
@ZendegiShohadayii
#خاطره_شهید 🎤♥️
توی اندیمشک یه پادگان هست به اسم حاج یداله کلهر...
یه بار آقامصطفی حدود ۲۰۰ نفر از بچه های پایگاه و حوزه بسیجشون رو میبرن اردوی راهیان نور😍✨
روز چهارشنبه نزدیکای ظهر بوده که میرسن پادگان، از اونجایی که آقامصطفی به برگزاری هیأت های چهارشنبه شب مقید بودن..
تصمیم میگیرن اون شب توی همون پادگان هیأت رو برقرار کنن😃♥️
اما بلندگو و میکروفون نداشتن. تو حیاط پادگان دوتا بلندگو بوقی بوده📢، باهمکاری یکی از بچه ها میرن اون دوتا رو باز میکنن
و از سربازای پادگان میکروفون🎤 میگیرن، ولی به این شرط که تا فردا صبحش هم بلندگوها و هم میکروفون سرجاش باشه😅
اون شب مراسم پرشوری توی پادگان برگزار شد به طوری که علاوه بر بچه های حوزه، بچه های پادگان هم اومده بودن و حدود ۵۰۰ نفر شده بودن!
مراسم ساعت ۱۲ شب تموم شده و آقا مصطفے و بچه ها از شدت خستگی فراموش میکنن بلندگوها رو بذارن سرجاش🤦🏻♂💔
صبح زود فرمانده پادگان برای مراسم صبحگاه میاد ومیبینه بلندگوها نیست. عصبانی میشه و رو به سید و دوستش میکنه و میگه..
شماها هیچی رو جدی نمیگیرید، فکر کردید همه جا پایگاهه که سرسری بگیرید😡
هیچی دیگه... سید وبچه ها میخندیدن و اون فرمانده ی بنده خدا هم حرص میخورده😅
طرف زنگ میزنه سپاه ناحیه و میگه اینا فرمانده هاشون پدر منو درآوردن، وای به حال نیروهاشون😒
سید هم میخندیده البته بعدش عذرخواهی میکنن و از دل اون بنده خدا درمیارن...☺️♥️
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
@ZendegiShohadayii