🕊
🌷راستی شهدا
شما هم دلتان برای ما تنگ می شود؟!!
خبر دارید چقدر دلتنگ شما هستیم.
می دانید چقدر حفظ دین در این روزگار سخت شده؟!
یا در بهشت الهی سرگرم نعمت ها و لذت ها هستید و...
برای ما دعا کنید
#شهیدابراهیم_هادی
#شهیدهادی_ذوالفقاری
@Shahdat313
🕊
#سلام_امام_زمانم
☀️قطعهی گمشدهای از پر پرواز کم است
یازده بار شمردیم یکی باز کم است
این همه آب که جاریست نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است
☀️اَلسّلامُ عَلی الحُسَین وَ عَلی علی اِبن الحُسَین
وَ عَلی اَولاد الحُسَین وَ عَلی اَصحاب الحُسَین
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
@Shahdat313
🕊
🏴آجَرَکَ الله یَا مولای یا صَاحِبَ العصر و الزَّمان بمصاب استشهاد جَدِّک و ساعدالله قلبک الشریف فی هذه المصیبة، و لعن الله اعدائکم و جعلنا الله من موالیکم و معکم فی الدنیا و الآخره و عجل الله تعالی فی فرجکم الشریف
عظم الله اجورنا و اجورکم
شهادت جانسوز دهمین پیشوای امت، امام هادی علیه السلام را به محضر مقدس وملکوتی حضرت ولیعصر ارواحنا فداه وشیعیان آن حضرت تسلیت عرض مینماییم
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@Shahdat313
🕊
🌷من از تو جان گرفتهام که کنم فدایِ تو...
شهید والامقام «سید مهدی علوی»
شهید سید مهدی ( سید ماشاالله) علوی متولد ۱۳۴۷ در مورخ ۴ دیماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۴ جاویدالاثر شد و پیکر پاک و مطهرش هیچ گاه به شهر و دیارش برنگشت. مزار یادبود این شهید والامقام در گلزار شهدای بهشت علی دزفول زیارتگاه عاشقان است.
قشنگ ترین هدیه خدا
همیشه می گفت : « قشنگ ترین هدیه خدا این است که گمنام باشی» . بارها از ایشان شنیده بودم که می گفت : « مزه می دهد شهادت با گلوله مستقیم توپ به طوری که هیچ اثری از تو بجا نماند »
راوی: امیر شارونی
مثل مادر
علاقه شدیدی به حضرت زهرا (سلام الله علیها) داشت. روزی به من گفت: « دلم می خواهد قبر من هم مثل قبر مادرم حضرت زهرا (سلام الله علیها) نامعلوم باشد »
راوی: خواهر شهید
قرائت «سورهی حمد» هدیه به روح مطهرش.
#شهیدسیدمهدی_علوی
@Shahdat313
🕊
🌷بیهوا گفتم: ناصر، بهم قول میدی رفتی بهشت شفاعت من را هم بکنی؟ یک لحظه سکوت کرد. چشم از چشمم بر نمیداشت. گفت: اونی که باید شفاعت بکنه تویی نه من. ته ماجرا اینه که من میرم یه تیر میخورم و خلاص. بعدش بهم میگن شهید ولی تو باید حالا حالاها بمونی بدون من بالا سر سمیه ، تو مسولیت یکی دیگه دستته اکرم. بزرگ کردن سمیه رو دست کم گرفتی.
آن قدر جدی این جملههای آخر را گفت که باورم شد تر و خشک کردن سمیه از جبهه رفتن او هم مهمتر است. داشتم به حرفاهاش فکر میکردم که چهار زانو نشست روبهروم. دستهام رو گرفت و سرش رو انداخت پایین. «جون ناصر، اگه نیومدم، دنبال جنازهام نگرد.»
به روایت همسربزرگوارشهید
جانشین فرماندهٔ گردان حمزه لشگر ۲۷محمدرسولالله(ص)
●ولادت : ۱۳۳۲/۱۰/۲ شهرری ، تهران
●شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۴ طلائیه ، عملیات خیبر
#سردارشهیدناصرکاملی
@Shahdat313
🕊
🌷مرتضی میگفت:
من به جايی برسم كه خدا من را با انگشتش نشان دهد
و بگويد اين مرتضی را كه میبينيد
عاشقش شده و خونبَهايش را با شهادت دادم!!
من هم شوخی میكردم و میگفتم بنشين تا خداعاشقت شود
میگفت فاطمه
آخر میبينی خدا چه جور عاشقم میشود!
من از مرتضی دعای شهادت نديدم.
میگفتم: تو خودت را برای خدا میگيری
میگفت: بله اين قشنگ است كه خدا بگويد از تو خوشم آمده، بيا پيش خودم..
ان شاءالله به جايی برسيم كه خدا بيايد سراغمان
چنان دلبری كنيم كه خدا بگويد اين برای من است..) "
راوی:همسرشهید
#شهیدمرتضی_حسینپور
@Shahdat313
🕊
🏴 سُکّان دارانِ دورانِ غیبت!
امام هادی علیه السلام فرمودند:
اگر کسی پس از غیبت قائم ما از علماء و دانشمندان "آنهایی که دعوت کننده به سوی او و دفاع کننده از دین،و نجات دهنده ی بندگان ناتوان خدا از دامهای شیطان و از تله های دشمنان" نبودند،هر آئینه کسی باقی نمی ماند مگر آنکه از دین خدا دست برداشته و باز می گشت!
علماء و دانشمندان؛آن کسانی اند که مهار دلهای ضعفاء و ناتوانان شیعه را نگه می دارند چنان که کِشتیبان سُکّانِ کِشتی را به هر سویی بخواهد نگه می دارد.آنان نزد خداوند فضیلت داشته و برترند.
📚 الإحتجاج، ج۱، ص۱۸
🕯شهادت مظلومانه دهمين اختر آسمان امامت، امام هادی علیه السلام تسليت باد
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@Shahdat313
6.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊
🌷عهدی کنار سد دز...
حاج مهدی سلحشور مداح و رزمنده دوران دفاع مقدس می گفت:
یادم نمیره شبی را که کنار سد دز با یکی از رفقای شهیدم صحبت میکردم.
گفت:«مهدی بیا قول بدیم هر کسی زودتر شهید شد، بیاد و اون یکی رو هم با خودش ببره.»
چیزی نگذشت که او به شهادت رسید.
یادم هست چند شب بعد او را خواب دیدم در بیابانی هستم. هرچقدر سمتش میدویدم، به او نمیرسیدم.
یکجا ایستادم و با التماس صداش زدم:«جعفر؛ وایسا، کارت دارم.»
ایستاد.
گفتم: «با معرفت! یادت هست اون شب کنار سد دز قول دادیم هر کی بره، اون یکی رو هم با خودش ببره؟ پس چرا منو فراموش کردی؟»
نگاهی کرد، گریه کرد و گفت:«مهدی؛ به قرآن، همهچیز دست آقاست.»
ازش پرسیدم: «جعفر، خبر داری آقا برای ما نوشته یا نه؟»گفت: «مهدی! آقا برای خیلیاتون مینویسه؛ خودتون پاکش میکنید.»
بعد پرسیدم: «اونجا چی کار میکنی؟»
لبخند زد و گفت:«فقط اینو بدون؛ شبای جمعه که میشه، همهمون دور امام حسین جمع میشیم و حلقه میزنیم و …»
@Shahdat313