ج. در فتنه و غائله عظیم مسلحانه داعش وار #کردستان، در تابستان 1359 #حاج_عباس عازم #کردستان شد و در مسئولیت اطلاعات عملیات مشغول شد.
اصلا تاكتيك #حاج_عباس در واحد اطلاعات و عمليات، ملاقات با سران گروهكها بود و بيشتر وقتش صرف رفت و آمد ميان آنها میشد. غالبا هم تنها ميرفت و بدون اسلحه...
#حاج_احمد_متوسلیان واقعا از تبحر #عباس كيف ميكرد. او با وجود وسواس عجيبی كه نسبت به مسايل اطلاعاتی داشت تقريبا دربست حرفهای #عباس را قبول میكرد و كمتر به او ايراد ميگرفت. اتفاق افتاده بود كه كسی ميآمد و اخباری راجع به تحركات ضدانقلاب ميداد و #عباس همه آنها را رد ميكرد و آمار و ارقام متفاوتی را ميگفت.
وقتی ميپرسيدند تو از كجا ميدانی، ميگفت: من خودم ديشب پيش آنها بودم.
#حاج_احمد ميگفت: «روی اطلاعات #برادر_عباس بايد صد در صد حساب و برنامهريزی كرد.» #سپاه_مريوان حقيقتا برای #عباس دانشگاهی بود كه با بهترين نمره از آن فارغ التحصیل شد ...
#عمليات_محمد_رسول_الله_(ص)، اولين عمليات برون مرزی بزرگی بود كه بچههای #سپاه_مريوان در آن نقش داشتند. طراحی عمليات كار #حاج_احمد_متوسلیان و #حاج_ابراهیم_همت بود.
در این عملیات مسئولیت سرپرستی اكيپ اطلاعاتی ويژه، برای شناسايی سنگرها، خطوط مقدم و در صورت امكان مناطق عمقی و عقبه دشمن، بر شانه #عباس_كريمی بود. اين ماموريت نيز با مهارتهای ويژه او به خوبی به انجام رسيد.
انجام #عمليات_محمد_رسول_الله_(ص) جرقهای بود برای تشكيل يك نيروی زبده نظامی كه «#تيپ_موقت_27_محمد_رسول_الله (ص)» نام گرفت و بعدها به #لشكر_خط_شكن_سپاه_پاسداران در طول #دفاع_مقدس تبدیل شد.
به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید.
@ShahidMohamnadHasanGhasemi
فعالیت های دوران #جنگ_تحمیلی تا #شهادت:
در این ایام از #مریوان به همراه #حاج_احمد_متوسلیان و #شهید_رضا_چراغی به #جبهه_جنوب شتافت و به عنوان مسئول اطلاعات عملیات #تیپ_محمد_رسول_الله_(ص) فعالیت کرد.
اولين عمليات #تيپ_محمد_رسول_الله_(ص) #فتح_المبين بود. اين عمليات يك ويژگی دارد كه بايد در تاريخ ايران ثبت شود؛ آن هم تصرف #توپخانه_سپاه_عراق بدون شليك حتی يك گلوله است.
#عمليات_شناسايی اين توپخانه كه مستلزم نفوذ در دل دشمن و رفتن به عقبه آنها بود، طبعا برعهده واحد اطلاعات و عمليات و #حاج_عباس بود. نتيجه كار هم آنقدر درخشان بود كه چشم همه را خيره كرد و بيشتر از همه چشم #صدام را.
البته او در این عملیات پايش تير خورد و قلم پایش حسابی خرد شد، #عباس تا آخر عمر اسير اين زخم ماند.
بر اثر این #مجروحیت، 2 ماه بستری بود و به پیشنهاد پدرش در همین ایام یعنی در مهر 1361 در شهر کاشان #ازدواج کرد.
پس از مدتی با همان وضعیت مجروح به عملیات #مسلم_بن_عقیل پیوست.
سپس در عملیات #و_الفجر_مقدماتی به عنوان مسئول اطلاعات نهاد تازه تاسیس #سپاه_11_قدر معرفی شد و به مسئولیت فرماندهی #تیپ_سوم_سلمان از #لشگر_۲۷_حضرت_رسول_(ص) منصوب شد، فرمانده این لشگر #حاج_ابراهیم_همت بود که با شهادت وی در عملیات #خیبر در اسفند ۱۳۶۲ ، #حاج_عباس_کریمی جانشین او شد و سال بعد در همان ایام و در چهارمین روز #عملیات_بدر و در منطقه عملیاتی #شرق_دجله یعنی در روز پنج شنبه به تاریخ #۲۴_اسفند_۱۳۶۳ با اصابت ترکش به پشت سرش خود نیز به #شهادت رسید و بنا بر وصیتش در #قطعه_24_بهشت_زهرای_تهران و در نزدیکی مزار #شهید_دکتر_مصطفی_چمران به خاک سپرده شد.
به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید.
@ShahidMohamnadHasanGhasemi
#خصوصیات_و_خلقیات_شهید_حاج_عباس_کریمی:
در برابر مشکلات، خونسردی خود را حفظ میکرد و در انجام هر کاری توکلش به #خدا بود.
با آرامش خاطر و امیدواری کامل به نتیجه اقداماتش، وارد عمل میشد. #صبر و استقامت با او عجین بود و وجودش در بین #سربازان_امام_زمان (عج) مایه دلگرمی و حرکت بود.
با #بسیجیها مأنوس و صمیمی بود و به آنها عشق میورزید. در کنار آنها بر روی خاک مینشست، با آنها غذا میخورد، به درد دل آنها گوش میداد، آنها را راهنمایی میکرد و تا آنجا که از دستش برمیآمد مشکل آنان را حل و فصل میکرد و ارتباط و سرکشی از خانواده #شهدا توسط او زبانزد همگان بود.
همسر #شهید_حاج_عباس_کریمی درباره او میگوید:
«از رفتار، نشست و برخاست و نیز صحبتها و برخوردهای شهید احساس عجیبی به انسان دست میداد. هنگامی که من با ایشان روبرو میشدم بیاختیار خود را ملزم به رعایت ادب و احترام در مقابل او میدیدم.»
اين جملات در سررسيد شخصی #عباس و به خط خودش موجود است:
"خصوصيات يك فرمانده به اين شرح است: سلامتي جسم و فزونی علم، مشورت با نيروها، سعه صدر و نداشتن حس انتقام، برخورد با افراد تحت فرماندهی از راه ارشاد و موعظه، در كنار همه تاكتيكها، از همه مهمتر، فاصله نگرفتن از خداست. فرماندهای كه ابتكار عمل نداشته باشد، تسليم است. ابتكار عمل، سلاح برنده مومن است. "
بسیار باهوش بود و مهمتر از آن " ابتکار عمل و خلاقیتِ " ناشی از عشق و اعتقاد عمیق به اهدافش برای حل مشکلات و چالش های پیش رویش بود. مشکلاتی که در بحبوحه ایام ابتدای پیروزی انقلاب و نیز #دفاع_مقدس ظاهری لاینحل و سخت و صعب داشتند.
به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید.
@ShahidMohamnadHasanGhasemi
🌹🌹نمونه ای از شجاعت عباس گونه #شهید_حاج_عباس_کریمی در دوران مبارزات #کردستان و نتیجه درخشان آن:
يكی از سران #ضد_انقلاب به نام «#محمود_آشتيانی» با #عباس تماس گرفته بود كه ميخواهم با تو مذاكره كنم. يك جايی را هم برای مذاكره مشخص كرده بود. #عباس به همراه بنده خدايی به نام «حميد» عازم محل قرار شده و آنجا از ماشين كه پياده ميشوند، معلوم ميشود كه «آشتيانی» راهنمايی فرستاده تا آنها را به محل استقرار او ببرد. همراه #عباس بند دلش پاره ميشود كه #عباس! به خدا توطئه است. اينها ميخواهند بگيرند ما را.
#عباس ميگويد: نترس برادر! با من بيا، غلط ميكنند دست از پا خطا كنند. بقيه ماجرا از بيان «حميد» خواندنی است:
آقا اين راهنما همين طوری ما را جلو ميبرد و ميپيچاند. يقين داشتم كه كارمان تمام است. روزها فقط تا شعاع سه كيلومتری دور شهر، امنيت نسبی برقرار بود و برای رفتن به دورتر بايد با ستون و تأمين ميرفتيم. حالا #عباس چهل پنجاه كيلومتر از شهر دور شده بود. آن هم تنها، تنها كه نه، من هم بودم ولی مگر فرقی هم ميكرد! بالاخره به يك ده رسيديم. هر چقدر گير دادم به #عباس كه بيا از اينجا برگرديم. دليلي ندارد كه اينها ما را اسير نكنند يا نكشند، #عباس محكم ميگفت: من بايد با اين مردك صحبت كنم. تو نميآيی، نيا!
راستش اگر ميتوانستم برميگشتم، ولی ديگر جسارت تنها برگشتن رانداشتم. رسيديم به خانهای كه محل استقرار «آشتيانی» بود. روی تمام پشت بامها و پشت همه درها و پنجرهها #دموكراتهای سبيل كلفت و كلاش به دست به ما زل زده بودند. شايد هاج و واج بودند كه اين دو تا ديگر چه خلهايی هستند. آنجا بود كه صميمانه و با اطمينان فاتحه خودم و #عباس را خواندم. اما #عباس انگار نه انگار!
به قدری خونسرد و بی خيال بود كه شك كردم نكند با #حاج_محمد هماهنگ كرده كه الان بريزند اين ده را بگيرند. قلبم مثل گنجشك ميزد. ما نيروی اطلاعاتی بوديم و اگر زير شكنجه ميرفتيم حرفهای زيادی برای گفتن به #برادران_ضد_انقلاب داشتيم. جلوی #آشتيانی كه نشستيم او شروع به صحبت كرد كه ما می خواهيم با شما به توافقاتی برسيم، تا...
#عباس نگذاشت حرف او تمام شود و خيلی محكم و با جسارت گفت: ببين كاك! شما و ما هيچ مذاكره ای نداريم. شما بايد بدون قيد و شرط اسلحه را زمين بگذاريد و تسليم بشويد.
دلم هری ريخت پايين. اگر ذرهای هم به نجاتمان اميد داشتم، بر باد رفت!
منتظر بودم كه فی المجلس سوراخ سوراخمان كنند! حق هم داشتند. #عباس آنچنان از موضع قدرت آنها را تهديد ميكرد كه انگار لشكر «سلم و تور» پشت سرش هستند. با كمال تعجب ديدم #محمود_آشتيانی عكس العملی نشان نداد و دوباره خواست باب مذاكره را باز كند ولی اين بار هم #عباس با تحكم و ابهت خاصی حرف از تسليم بی قيد و شرط زد. هرچه #محمود_آشتيانی گفت، #عباس از حرف خودش كوتاه نيامد. گفت تضمينی نميدهم، اگر كاری نكرده باشيد امنيت داريد.
صحبتشان كه تمام شد مطمئن بودم كه همانجا سرمان را گوش تا گوش میبرند. ولی طوری نشد و راهنما دوباره ما را به ماشين رساند. تا زمانی كه با ماشين وارد سپاه مريوان نشديم منتظر بودم كه يك جوری دخلمان بيايد و در دل #عباس را لعن و نفرين می كردم كه اين ديگر چه جور مذاكرهای است.
چند روز بعد كه #آشتيانی و پنجاه شصت نفر از مزدورهايش آمدند و تسليم شدند. نزديك بود از تعجب شاخ در بياورم. تسليم آنها ضربه خيلی بدی به حزب دموكرات ميزد. خصوصا اينكه در تلويزيون مريوان هم حرف زدند و ابراز توبه كردند و به افشای جنايتهای حزب دموكرات پرداختند. #عباس به تنهايی اين دار و دسته قلچماق و ياغی را به زانو درآورده بود.»
به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید.
@ShahidMohamnadHasanGhasemi
#خصوصیات_و_خلقیات_شهید_حاج_عباس_کریمی:
#نفوذ_در_دل_دشمن:
در دوران حضور در کردستان و مبارزه با گروهک های مختلف واقعا عجيب بود، اين بچه شهرستانی كم حرف، كه همه را با پسوند «جان» صدا ميكرد و آن قدر دوست داشتنی و ناز به نظر ميرسيد، چنان تصرفی در روح و جان دشمن ايجاد ميكرد كه كمتر در برابرش مقاومت می كردند؛
برای نمونه:
«#عثمان_فرشته» از كردهای ضدانقلابی بود كه تحت تاثير #عباس تسليم شد و اتفاقا خودش از مريدان #حاج_احمد شد و بالاخره هم در جنگ با ضدانقلاب به شهادت رسيد و #سپاه، تشييع جنازه باشكوهی برايش ترتيب داد.
بعضی از اين آدمها هم تسليم نميشدند اما تحت نفوذ #عباس بودند. مثلا يك بار در جاده با گروه #ضد_انقلاب_«صالح_صور» برخورد كرديم. ديديم كاری با ما ندارند. پرس و جو كه كرديم گفتند: «#كاك_عباس گفته كه با شما كاری نداشته باشيم، و الا جان به در نمیبرديد.»
بعضی از اينها هم مثل «#عبد_الله_دارابی» زير بار #عباس نميرفتند ولی منطقه را ترك ميكردند تا يك وقت رو در روی او قرار نگيرند.
#عبدالله_دارابی بعد از مذاكره با #عباس مريوان را ول كرد و با دار و دستهاش رفت سردشت. بله واقعا عجيب بود.
نکته دیگر: "#شجاعت_حاج_عباس" ؛
البته وصف شجاعت های او را که می خوانی با تمام وجود در می یابی "شجاعت" چه مفهوم تنگ و کوچکی برای وصف "#حاج_عباس" است ... و ناخودآگاه نام #"سردار_حاج_قاسم_سلیمانی" به قلب و خاطر انسان می آید...
و این سوال به ذهن انسان خطور می کند
که:
راستی ما در آن جنگ تحمیلی و در این دفاع مقدسی که در دل خاک خودمان و تا سوریه همچنان ادامه دارد تا کنون چند #حاج_عباس_کریمی و چند #حاج_قاسم_سلیمانی تقدیم محضر الهی و پیشگاه اهل بیت (علیهم منا سلام الله) کرده ایم؟
شادی روح امام و شهدا صلوات🌹
به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید.
@ShahidMohamnadHasanGhasemi