eitaa logo
شهید مدافع حرم محمد حسن قاسمی
233 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
10.1هزار ویدیو
32 فایل
کارشناس بیهوشی و مسئول راه اندازی بیمارستانهای میدانی در سوریه که در حین انتقال مجروحین به بیمارستان حلب در حمله تروریستهای تکفیری به آمبولانس به شهادت رسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه مبحث آموزش 4⃣ ☘☘☘از تنبلی وسستی، سخت بپرهیزید، زیرا شخص تنبل و کسل، حق اطاعت خدا را هم ادا نمی کند. امام علی(ع) (بحارالانوار علامه مجلسی ج۷۰، ص۱۵۹) در مرحله قبل کودک با مفهوم مسئوليت پذیری آشنا شد در این مرحله با کودک در مورد موضوع بیشتر گفتگو می‌کنید. 🍀🍀مرحله دوم: بحث و گفتگو 1⃣ مسئولیت پذیری چیست؟ عادت یا توانایی انجام کاری که مستلزم پاسخگویی به دیگران است. 2⃣ به چه کسی مسئوليت پذیر می‌گویند؟ کسی که با میل و رغبت، متعهد می‌شود وظیفه‌ای که به عهده اش گذاشته شده را به خوبی انجام دهد. مثل نماینده کلاس 3⃣ چندتا از مسئوليت های خود را بگویید؟ ✅انجام تکالیف مدرسه ✅همکاری در کارهای خانه مثل خرید نان، کمک در پهن و جمع کردن سفره ✅انجام شغلی که به عهده داریم مثل کارمندی، کارگری، پرستاری،…… ✅اگر به بلوغ رسیده‌ایم: نماز و روزه و حجاب و…… ✅مراقبت از محیط زیست، حفاظت از پرندگان، امکانات پارک،..... 4⃣ انواع مسئولیت را بیان کنید. فردی خانوادگی اجتماعی الهی 5⃣ چه مسئولیتهایی در مورد سلامت فکر و روح و ایمان خود داریم؟ در مقابل چشم و گوش و زبان خود وظیفه داریم ازچیزهایی که خدا نمی‌پسندد دوری کنیم. مثلا حرفی که شنیدیم و از راست و دروغ بودن آن اطمینان نداریم برای دیگران بازگو نکنیم. ☘☘☘☘ به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohammadHasanGhasemi
شهید برونسی در خاطراتش می‌نویسد: در دوران سربازی یکبار من را از طرف پادگان بردند بیرجند، جلوی یک خانه ویلایی بزرگ. گفتند از این به بعد در اختیار صاحب این خانه هستی! وارد خانه که شدم گفتم یا الله، صدای زن جوانی بلند شد: یا الله گفتنت دیگه چیه؟! بیا تو! زیر لب گفتم خدایا توکل بر خودت. داخل که رفتم، چشم هایم یکهو سیاهی رفت… گوشه اتاق روی مبل، زن جوان بی حجابی لم داده بود. با یک آرایش غلیظ و حال بهم زن! بلافاصله از اتاق زدم بیرون. خدمتکارهای خانم دنبالم بودند که دوباره من را بکشانند داخل. ولی حریفم نشدند. وقتی موضوع به گوش مافوقم در پادگان رسید، قرار شد به عنوان تنبیه تمام توالت ها را تمیز کنم. امیدوار بودند زیر بار نظافت توالت ها کمر خم کنم و کوتاه بیایم.اما وقتی دیدند حریف اعتقاد و مسلکم نمی شوند کوتاه آمدند. به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohammadHasanGhasemi
خاطراتی از زبان همسر شهید برونسی: بعضی ها از تقسیم اراضی* خوشحال بودند ولی عبدالحسین ناراحت. صاحب زمین گفته بود، زمین ها از شیر مادر حلال تر. اما در جوابش گفت اگر شما هم راضی باشی حق یتیم رو نمی شه کاری کرد. بعد هم رفتیم مشهد و در مغازه سبزی فروشی مشغول کار شد. یک روز آمد و گفت: نمی روم. پرسیدم چرا؟ گفت آدم درستی نیست؛ سبزی ها را می ریزه توی آب که سنگین تر بشه. بعد رفت تو لبنیاتی. آنجا هم زیاد نماند. گفتم چطور؟ گفت: کم فروشی می کنه، جنس بد و خوب را قاطی می کنه. از فردایش رفت سرگذر برای بنایی، کم کم تو کار جا افتاد و بعد از مدتی شاگرد می گرفت. دستمزدش هم از قبل بهتر شده بود. 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 - مشهد که آمدیم، بچه ی دومم را حامله بودم. موقع به دنیا آمدنش، مادرم آمد پیشم. سرشب، عبدالحسین را فرستادیم پی قابله. به یک ساعت نکشید، دیدیم در می‌زنند. خانم موقر و سنگینی آمد تو. از عبدالحسین ولی خبری نبود. آن خانم نه مثل قابله‌ها، و نه حتی مثل زن‌هایی بود که تا آن موقع دیده بودم. بعد از آن هم مثل او را ندیدم. آرام و متین بود و خیلی با جذبه و معنوی. آن‌قدر وضع حملم راحت بود که آن‌ طور وضع حمل کردن برای همیشه یک چیز استثنایی شد برایم. آن خانم توی خانه ی ما به هیچی لب نزد. حتی آب هم نخورد. قبل از رفتن، خواست که اسم بچه را فاطمه بگذاریم. سال‌ها بعد، عبدالحسین راز آن شب را برایم فاش کرد. می‌گفت: وقتی رفتم بیرون، یکی  از رفقای طلبه‌ رو دیدم. تو جریان پخش اعلامیه مشکلی پیش اومده بود که حتما باید کمکش می‌کردم. توکل بر خدا کردم و باهاش رفتم. موضوع قابله از یادم رفت. ساعت دو، دو و نیم شب یک هو یاد قابله افتادم. با خودم گفتم دیگه کار از کار گذشته، خودتون تا حالا حتماً یه فکری برداشتین. گریه اش  افتاد. ادامه داد: اون شب من هیچ کی رو برای شما نفرستادم. اون خانم هر کی بود، خودش اومده بود. به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohammadHasanGhasemi
﷽ صبـ‌حۍ ڪ‌ه در آݩ خنـ‌ده ۍ دلـ‌دار نباشد بـ‌هتر بـُوَد آݩ دیـ‌ده ڪ‌ه بیـ‌دار نباشـ‌د ســ☺️ــلام صبحتون شهدایــی @ShahidMohamnadHasanGhasemi
(پس از نذر پدرش در حرم‌ ع برای داشتن فرزند پسر سالم) در سال 1336 در روستای قهرود کاشان به دنیا آمد. یکسال پس از اخذ دیپلم نساجی، مصادف با سال 1355 یعنی دو سال پیش از ، در پادگان عباس آباد تهران به گذراندن دوره سربازی خویش پرداخت و در آن خفقان شدید به پخش اعلامیه های (ره) در آن مکان نظامی پرداخت، که یکی از فعالیت های پیش از انقلاب او می‌باشد. سرانجام پس از گذشت 14 ماه از خدمتش، با پیام و فرمان امام به ترک سربازخانه ها، از پادگان فرار کرد و در تهران به صف مبارزین پیوست. در جریان بازگشت (ره) به ایران، در بهمن 1357 جزء نیروهای انتظامی و حفاظت از در بود. به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohamnadHasanGhasemi
پس از در بهمن ۵۷ و قبل از شروع در شهریور ۵۹ : با تشکیل شهر کاشان در بهار ۵۸ به سرعت به عضویت این نهاد درآمد و در واحد اطلاعات مشغول شد. با وجود اینکه در آن مقطع زمانی، افرادی مانند او که سابقه و سربازی داشتند به سرعت تا مقام فرماندهی گروهان یا گردان پیش می رفتند، خود را از مرکز توجهات دور نگاه داشت. با توجه به اینکه پس از در بهمن ۵۷ مدام در گوشه و کنار کشور کودتا و غائله و فتنه های مسلحانه به پا می شد، نقش بسیار موثر اطلاعاتی در خاموشی بخشی از این جریانات داشت. الف. از جمله در غائله #"خلق_مسلمان_قم" به همراه گروهی 20 نفره از کاشان به اعزام و با توجه به سکونت (ره) در قم به حفاظت از بیت ایشان پرداخت. ب. سپس با برپا شدن شورشی و اشرار مسلح در خصوصا در شهر ایرانشهر با جمعی از افراد سپاه کاشان در تابستان 1359 به آنجا رفت و در تخصص خودش یعنی جمع آوری اطلاعات و طراحی عملیات دست به فعالیت های بسیار خاص و موثری زد تا اینکه پس از 4 ماه این فتنه هم فرونشست. توضیح : ناگهان غیبش میزد و پس از مدتی با انبوهی از اطلاعات دست اول برمی گشت ... در قالب با لباس محلی در میان مردم رفت و آمد و نشست و برخاست میکرد و با آنها گپ می زد یا ریش خود را می‌تراشید و در قالب مسافر شخصی به سوراخ_سنبه های شهر سر می‌کشید و با موشکافی ته و توی فتنه را درمی آورد ... آن زمان که هنوز برای تماس های بیسم سپاه، کد و رمزی طراحی نشده بود، با پیشنهاد راه گشای در ارتباطات بیسیمی، با لهجه غلیظ قهرودی صحبت میکردند ... به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohamnadHasanGhasemi
به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohamnadHasanGhasemi
ج. در فتنه و غائله عظیم مسلحانه داعش وار ، در تابستان 1359 عازم شد و در مسئولیت اطلاعات عملیات مشغول شد. اصلا  تاكتيك در واحد اطلاعات و عمليات، ملاقات با سران گروهك‌ها بود و بيشتر وقتش صرف رفت و آمد ميان آنها میشد. غالبا هم تنها مي‌رفت و بدون اسلحه... واقعا از تبحر كيف مي‌كرد. او با وجود وسواس عجيبی كه نسبت به مسايل اطلاعاتی داشت تقريبا دربست حرف‌های را قبول میكرد و كمتر به او ايراد مي‌گرفت. اتفاق افتاده بود كه كسی مي‌آمد و اخباری راجع به تحركات ضدانقلاب مي‌داد و همه آنها را رد مي‌كرد و آمار و ارقام متفاوتی را مي‌گفت. وقتی مي‌پرسيدند تو از كجا مي‌دانی، مي‌گفت: من خودم ديشب پيش آنها بودم. مي‌گفت: «روی اطلاعات بايد صد در صد حساب و برنامه‌ريزی كرد.» حقيقتا برای دانشگاهی بود كه با بهترين نمره از آن فارغ التحصیل شد ... (ص)، اولين عمليات برون مرزی بزرگی بود كه بچه‌های در آن نقش داشتند. طراحی عمليات كار و بود. در این عملیات مسئولیت سرپرستی اكيپ اطلاعاتی ويژه، برای شناسايی سنگرها، خطوط مقدم و در صورت امكان مناطق عمقی و عقبه دشمن، بر شانه بود. اين ماموريت نيز با مهارت‌های ويژه او به خوبی به انجام رسيد. انجام (ص) جرقه‌ای بود برای تشكيل يك نيروی زبده نظامی كه « (ص)» نام گرفت و بعدها به در طول تبدیل شد. به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohamnadHasanGhasemi