🌷شهید نظرزاده 🌷
#پرواز بال و پر نمیخواهد #عشق میخواد عشقی که از درون وجود شعله کشیده باشد عشقی که از #پروانگی آغاز ش
1⃣7⃣7⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#سه_روایت_از_تسبیح📿
🌷روایت اول↯↯
🔰اکثرا دوست داشت #تسبیح دستش باشد و از بازی کردن با آن لذت می برد... معمولا هم تسبیح های خوب را از #دیگران می گرفت، فقط سه بار از کلکسیون اتاق من تسبیح برداشت.😅
برای #آخرین_تولدش هم به محمدرضا تسبیح هدیه دادم🎁...
🔰معمولا سوئیچ موتورش🏍 را به تسبیح📿 وصل می کرد؛ سوئیچ که روی موتور بود، #تسبیح هم دور دستش.می گفت: به خاطر اینکه وقتی #پلیس سوئیچ رو در میاره نتونه ببردش😅
🌷روایت دوم↯↯
🔰شبی که #محمدرضا و #مسعود و #احمد و #سیدمصطفی شهید شدند🌷، وقتی رفتیم بالا سر محمدرضا بعد از اینکه پیکرهای مطهرشان⚰ را به ماشین منتقل کردیم؛ قرار شد برگردیم عقب و یک جابجایی انجام بدهیم که #کنسل شد.
🔰یکی از بچه ها #سوئیچ موتورش را از روی زمین برداشت، می خواستیم ببینیم موتورش 🏍کدام است⁉️همه گیج بودیم، متوجه نمی شدیم چی به چی است.
🔰با اینکه سوئیچ به موتور نمی خورد⭕️ اما میدانستیم این سوئیچ موتور #محمدرضاست ، چون یک تسبیح سبز رنگ به آن آویزان بود.یکی از بچه ها سوئیچ و تسبیح📿 آویزان به آن را برد بالا؛ شب بود🌚 ولی دیدیم...😢
🌷روایت سوم↯↯
🔰فردای آن اتفاق به #مقرمان برگشتیم. یکی از دوستانی که رفته بود بیمارستان🚑 برای کارهای خودش، تعریف می کرد:به بیمارستان که رسیدم و متوجه شدند از رزمنده های یگان #فاتحین هستم، اطلاع دادند که دو نفر از بچه هایمان #شهید شدند🕊 و برای شناسایی به محلی بروم که پیکر آن دو شهید🌷 بزرگوار بود. #مسعودعسکری و #احمداعطایی را شناسایی کردم...
🔰چون دو ساعت⌚️ قبل از #عملیات آنها یک عملیات دیگری هم داشتیم، در جریان نبودم؛ گفتم: "کی این اتفاق افتاده⁉️.."حالم بدتر شده بود و داشتم برمی گشتم که مجددا گفتند: "صبر کن #دوشهید دیگر هم هست..."خیلی منقلب شدم، گفتم: "مگه چه خبر شده؟! #چهارشهید⁉️
🔰وقتی برای شناسایی رفتم، یک #سوئیچ نشانم دادند که به یک #تسبیح_سبز رنگ آویزان بود؛ همان جا گفتم: "این #محمدرضا دهقان امیریه😔"آخر هم عامل شناسایی اش شد همان سوئیچ همراه با #تسبیحش📿...
#نقل_از_دوست_و_همرزم #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری🌷🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#تصویری_دیده_نشده_از شهید احمداعطایی و شهید سید مصطفی موسوی در کنار ❤️ #سردار_سلیمانی❤️ 🍃🌹🍃🌹 @sh
«شهید سید مصطفی موسوی» روز پنج شنبه 18 آبان 1374 به دنیا آمد و در پنج شنبه 21 آبان ماه 1394 و تنها 3 روز پس از قدم گذاشتن به سن 20 سالگی، در سوریه، جام #شهادت را نوشید.
مصطفی که از نسل دهه #هفتاد بود، بر خلاف خیلی از هم نسلهایش، خیلی زود راه و هدف خود را پیدا کرد و با معرفتی که با مطالعه فراوان و گوش به فرمان رهبر بودن به دست آورده بود، به خیل عظیم آسمانیانی شتافت که نزد خدا روزی می خورند.
شیفته #شهید_بابایی بود و از وقتی با این شهید آشنا شد شوق پرواز درونش، شعله ور شد.
#سالروز_شهادت
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5870455196747825193.mp3
5.43M
🎵رزق_شبانه
⁉️ #مرگ_میخوای_یا_شهادت
🎤🎤 #حاج_حسین_یکتا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کلام_سید_شهیدان_اهل_قلم ✍حُبّ حسین علیه السلام #سرالاسرار شهداست اگر صراط مستقیم می جویی بیا از ا
#کلام_شهید
عالم محضر #شهداستــ ،
اما کو #محرمی که این حضوررا دریابد
و در برابراین خلأ ظاهری،
خود را نبازد⁉️
#زمان میگذرد،
و #مکانها فرو می شکنند💔
💥اما حقایق باقی است👌
#شهید_سیدمرتضی_آوینی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
0⃣1⃣1⃣ به یاد #شهید_سعید_کمالی_کفراتی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1⃣1⃣1⃣ به یاد
#شهید_سجاد_زبرجدی🕊❤️🕊
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
1⃣1⃣1⃣ به یاد #شهید_سجاد_زبرجدی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
2⃣7⃣7⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠ما پدر نداریم
🔹شهید سجاد خیلی انسان #خوش_رو، و با ادبی بود خلاصه از اونجایی که من باسجاد رفیق بودم💞 نمی دونم چی شد یه دفعه گفت: ما خیلی آدم های #بیچاره ایی هستیم با تعجب!گفتم چرا⁉️😳
🔸با یه نگاهی گفت: آخه ما #پدر_نداریم😔. گفتم هان!گفتم یعنی چی⁉️گفت پدرمون نیست دیگه مگه تو #امام_زمان (عج) رو نمیشناسی؟گفتم چرا نمی شناسم من #نوکر اقا صاحب الزمان هستم، تازه فهمیدم چی میگه دو زاریم افتاد😔
🔹منظور سجاد این بود که در #نبودن امام زمان (عج) ما پدر نداریم چون اعتقاد داشت که ما بچه #شیعه ها فرزندان امام زمان هستیم👌 و در نبود اقا پدر نداریم🚫 و اخر این قضیه بهم گفت : "رفیق #همیشه غصه امام زمانت رو بخور که امام زمان هم #خریدارت باشه."😊
🔸بغضم گرفت😢 و رفتم.و خدا شاهد هر وقت سجاد رو میدیدم یاد اون #حرف می افتادم 💢"غصه امام زمانت رو بخور که امام زمان هم خریدارت باشه."✅
راوی: آقا محمودرضا
#شهید_سجاد_زبرجدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh