🌷شهید نظرزاده 🌷
💠شهید آوینی : آنگاه هر یک از این جوانان #ستارهای خواهند شد و اهل #آسمان خواهند دید 👇 چگونه خوشه
7⃣0⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔹دم غروب بود.خونه پدرم🏡 بودم،رفته بودیم #عید رو تبریک بگیم❤️گوشی زنگ خورد📞،پیام داشتم، #رضا بود،پیام رو باز نکردم،از صبح کلی پیام داشتم،پیام تبریک #عید_میلاد
🔸نیم ساعتی گذشت⌚️ که اینبار گوشیم زنگ خورد☎️،آقا مهدی بود،خیلی وقت بود باهاش صحبت نکرده بودم🚫،
بزرگی کرده بود و زنگ زده بود،خیلی #خوشحال_شدم
🔹حال و احوال کردم و #تبریک گفتم و حال #دختر گلش رو پرسیدم.سر حوصله جوابم رو میداد تا اینکه یهو پرسید:
از #محمود خبر نداری⁉️تنم سرد شد
نفسم به شماره افتاد😰.قلبم تند تند میزد💗.
🔸گفتم:نه.... چی شده؟جواب داد:
بچه ها تماس گرفتن☎️ و گفتن که #محمودشهی شده.گفت ولی خبر هنوز تأیید نشده❌،زنگ زدم ببینم تو #خبری نداری.
🔹تک تک سلول های بدنم #سرد شده بود.پشت خطی داشتم،خط رو عوض کردم، #مرتضی بود.گفت خبر رو شنیدی❓چی دارن میگن...؟
🔸گفتم قطع کن ببینم میتونم خبری گیر بیارم.زنگ زدم به یکی از #رفقاش،اگه اون تأیید میکرد✅مطمئن بودم که محمود هم😔..اما امید داشتم که بگه:نگران نباش،فقط #مجروح شده
🔹دوست داشتم حتی شده بهم #دروغ بگه.💥اما حتی نمی تونستم گریه کنم😢سرد سرد سرد بودم.شاید #اشکم یخ زده بود.نباید گریه میکردم❌.نباید #جشن و شادی خانواده رو خراب میکردم... #نباید...
🔸محمودرضا، حتی یک لحظه...
حتی یک لحظه #داداش یک لحظه ناراحت نشدم...
#خوشحال بودم محمود...
خوشحال...
خوشحال از اینکه...
آخ محمود...
اما...
نمیتونستم جلوی #آواری که داشت رو سرم خراب میشد رو بگیرم...😣
🔹باید میخندیدم...
باید...
میفهمی داداش...
خندیدم...
🔸دیدم رو گوشیم📱 یه پیام #نخونده دارم،
از رضا...
بازش کردم...
فکر میکردم تبریک روز #عید🎈 باشه...
باز کردم
دیدم نوشته....
محمود بیضایی هم #شهید شد.... 😭😭
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌷
شهادت مصادف با میلاد حضرت رسول (ص) و امام جعفر صادق(ع)
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سیره_شهدا آخرین باری که به تهران آمده بود #کمتر غذا میخورد. وقتی با اعتراض ما مواجه میشد میگفت:
#شهید_ابراهیم_هادی
⭕️ابراهیم میگفت: بهتره که شبها #زود بخوابیم تا نماز صبح رو اول وقت و #سرحال بخونیم.
کسی که نماز ظهر و مغرب رو اول وقت بخونه هنر نکرده چون بیدار بوده. آدم باید نماز صبح هم #اول_وقت بخونه.
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
#شهید_گمنام
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂پنجمین روز #شهادت عباس بود، دیدیم کسی به در خانه پدرم میکوبد. جلوی در رفتیم دیدیم یک آقای #روشن_
🌴یاد شهید #عباس_بابایی به خیر؛
اوایل ازدواج به خانومش می گفت؛ آدم مگه روی زمین نمی تونه بشینه، حتما #مبل می خواد؟ آدم مگه حتما باید تو لیوان #کریستال آب بخوره؟
آخرش خانومش برگشت گفت تو منو #دوست داری منم تو رو، چه مبل و ... داشته باشیم یا نداشته باشیم.
بعد از مدتی خونه ای که همکاراشون می گفتند باید بیایم #وسایلاشو کش بریم، به خانه ای ساده تبدیل شد.
#شادی_روحش_صلوات
#شهید_عباس_بابایی🌷
📚 نیمه_پنهان_ماه
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از گیف
4_5830463506419287058.mp3
1.62M
🎵 #مداحی_شهدایی
✨میگم عاشقم ...💔
✨اما خودم بهتر میدونم نالایقم ...😔
#بسیار_زیبا👌👌
#تلنگر🔔
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهید علمدار: هر وقت خواستید برای من کاری انجام دهید، 👈 #زیارت_عاشورا را بخوانید،سه بار هم در اول و
#کلام_شهید:
باید #خاکریزهای جنگ رابکشانیم به شهر!
یعنی نسل #جدید را با #شهدا آشنا کنیم.
در نتیجه جامعه #بیمه میشود ویار برای #امام_زمان "عج" تربیت میشود.
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
#ذاکر_اهل_بیت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کلام_شهید: باید #خاکریزهای جنگ رابکشانیم به شهر! یعنی نسل #جدید را با #شهدا آشنا کنیم. در نتیجه ج
8⃣0⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠زیارت عاشورا حلال مشکلات
🔸یکی از سربازان #سید می گفت: «در سالن تربیت بدنی🏓 سپاه نشسته بودیم. سید وارد شد، احساس کردیم خیلی خوشحال😃 است. بچه ها #علت خوشحالی را پرسیدند، گفت:
🔹«مشکلی داشتم. بنده خدایی به من گفت #نذر کنم و "سه روز زیارت عاشورا" بخوانم تا ان شاءالله #مشکلم حل شود. من هم این کار را انجام دادم. حالا مشکلم حل شده✅.»
🔸من با خودم فکر کردم💭، چرا سید این حرف را در جمع بچه ها گفت⁉️ به هر حال آدم #نذری می کند و اگر قبول واقع شد، آن را انجام می دهد.مدتی گذشت، این ماجرا را فراموش کردم🗯.
🔹تا اینکه در یکی از روزها #مسابقات نوجوانان به پایان رسید. سید یکی از بچه های شرکت کننده را به من سپرد تا او را به اتوبوس های🚎 گرگان برسانم. او را به #میدان_امام که مسیر اتوبوس های گرگان بود رساندم. ⚡️اما هر چه منتظر ماندیم از #اتوبوس خبری نشد.
🔸خیلی دیر شده بود، یک لحظه به یاد #صحبت های سید در سالن تربیت بدنی افتادم. همان لحظه نذر کردم #زیارت_عاشورا بخوانم، چند دقیقه⏰ نشد که یک اتوبوس آمد و آن نوجوان را سوار اتوبوس کردم. آنجا فهمیدم که #هدف_سید چه بود.
🔹او به ما یاد داد تا در مقابل مشکلات #توسل به اهل بیت فراموشمان نشود❌، به خصوص #زیارت_عاشورا.
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_1108187534728364399.mp3
21.88M
زیارت عاشورا
🎤با صدای محزون😭
مداح #شهید_سیدمجتبی_علمدار
شادی روحش صلوات📿
التماس دعا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
چه زیبا #عاشقانه های زندگیَت را بیان کردی نمیدانم چه بگویم...... جز #اشک، جز شرمندگی، بهترین #معشوق
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی 🌷
سه پاییز 🍁گذشت و ما هنوز در خزان دنیا پا در #مرداب بسته ایم
و تو اما #بهار🌿 را در پاییز تفسیری دوباره کردی تا در گوش #زمان فریاد زنی که....
چهار فصل زندگی با #شهادت بهاری جاودانه میشود...🌸🍀
💗🌹 میگویند #پاییز فصل عاشقی و #کربلا سرزمین عشق است و حمید به هر آنچه #عاشق بود در پاییز رسید....💖🍁
بگذار بگذریم....
این همه خط نوشتیم یکیش هم نستعلیق #چشمان تو نشد.... ای شهید پاییزی ....❗
🍁 سومین بهار عاشقی ات مبارک....🍁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
یادت باشد بسیجی تمام عمرش میجنگد! دردها و مشکلات خستگی ها و بی خوابی ها باشد برای قبرهایمان آنجا برا
امام روح الله(ره): افتخار خود من این است که یک #بسیجی هستم.
پنجم آذر ماه سالروز تشکیل #بسیج_مستضعفین گرامی باد.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
امام روح الله(ره): افتخار خود من این است که یک #بسیجی هستم. پنجم آذر ماه سالروز تشکیل #بسیج_مستضعفی
#دنیاےبسیج
دنیاے فوق العاده ایه😍👌
💢میشه #دوستات رو
به اسم فعالیتشون صدا بزنے...
⇜فرمانده
⇜جانشین(ایشون بیشتر به اسم صدا زده
مےشوند😁)
⇜نیــــروے انسانے
⇜مسئول حلقه [صالحین]😇
💢کلے میشه سر به سر هم گذاشت
و #ناراحت نشد🚫
💢میشه رفت اردوی جهادے
و ١٠٠% کار کرد😬
💢میشه کلے برنامه فرهنگے و مذهبے
جالب انجام داد اونم گروهے
با کلے حرف زدن و سر و کله زدن
با هم...😂😍
💢میشه با دوستات ڪتاب📚 #حیفا
رو بخونے😉
💢میشه با دوستاے #غیر_مذهبے
مثه دوستاے مذهبے رفتار ڪرد
💢میشه وقتے داری با دوستاے
#بسیجے از ڪنار یه #نامحرم رد
میشے؛برگردے و به همه دوستات بگے
بچه ها نگاه به زمین☺️...
و #گروهے گناه نکرد🙂👌
💢خیلی خوش مےگذره...
🎈۴٠ سالگیت مبارک #بسیج_جان
#من_بسیجےام😍✌️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#مهدی! خیال نکن #کسی شده ای این ها اینقدر به تو اهمیت میدهند😊 تو #هیچی نیستی🚫 تو خاک پای بسیجیانی...
💠 فرصت براش فراهم شد...
#گرم بازی بودیم، به مهدی پاس دادن، #فرصت خوبی برای خودش فراهم کرد تو همین #لحظه_حساس، به یکباره مادر مهدی آمد روی تراس خانه شان و گفت:
مهدی... آقا مهدی برای ناهار #نون نداریم، برو از سر کوچه نون بگیر مادر،
#دیگه ادامه نداد توپ رو هم به هم تیمی اش پاس داد و #دوید به سمت نانوایی.
#شهید_مهدی_زین_الدین🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
May 11
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهید علی الهادی نوجوان ۱۷ ساله مدافع حرم از حزب الله لبنان 💗 #رویای_صادقه دوستم شهید #علی_الهادی
علي همیشه به دوستانش میگفت از من #عکس بگیرید میخواهم وقتی #شهید می شوم عکسهای زیادی داشته باشم...
بین دوستان قرار گذاشته بودند که هر کدامشان اگر زودتر شهید شد باید بقیه دوستان را #شفاعت کند ؛
وقتی علی شهید شد هیچ کدام از دوستان #باورشان نمیشد علی به این زودی شهید شود و کس دیگه ای رو در نظر داشتند
شهادت علی همه دوستان رو در #حیرت و ماتم فرو برد
#شهید_علی_الهادی
#شهید_هفده_ساله_مدافع_حرم
#شهید_خانطومان
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
علي همیشه به دوستانش میگفت از من #عکس بگیرید میخواهم وقتی #شهید می شوم عکسهای زیادی داشته باشم... ب
9⃣0⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔹شهيد علي الهادي احمد حسين
🔸متولد 1999 ميلادي
🔹جبشيت لبنان
🔸تحصيل در رشته تجربي
🔹دانشجوي رشته پرستاري
🔸از بستگان حسین عبدالله کارگردان شبکة المنار که در سوريه به شهادت رسید
🔹شهيد علي الهادي احمد حسين
نوجوان 17 ساله به عنوان #كوچکترین شهید🌷 حزب الله به #قاسم_الشهداء معروف است.
شهید علی الهادی در یک خانواده مذهبی و شیعه در جنوب #لبنان به دنیا آمد.از کودکی عاشق شهادت❤️ بود و می گفت دوست ندارم به مرگ طبیعی از دنیا بروم🚫
🔸با شروع جنگ #سوریه بی صبرانه مشتاق دفاع از حریم بانو حضرت زینب (سلام الله) بود
#شهیدعلی_الهادی می گفت در هر صورت ما پیروز هستیم✌️در دفاع از حرم #حضرت_زینب اگر تا آخر این جنگ زنده ماندم ما پیروزیم و اگر هم به #شهادت رسیدمـ🕊 باز هم پیروز این جنگ ما هستیم💪
🔹عشق و ارادت خاصی به ائمه و شهدا داشت👌 ؛ و از عاشقان حضرت #ابوالفضل_العباس (ع) بود .شهید علی الهادی از کودکی در مدرسه کشافة الإمام المهدي آموزش و دوره هاي #نظامي را ديده بود و آشنايي كامل با انواع ادوات نظامي را داشت✅
🔸 #مغناطیس وجود علی همیشه همه را جذب خود می کرد💞 و هم اکنون نیز وجود زنده و #شهدائيش همه را جذب خود میکند👥 امکان نداشت کسی #شیفته علي نشود❌ ؛ علی جوانی مؤمن و دوست داشتنی بود ؛ فرزند اول خانواده بود .
🔹شهادت : در 16/6/2016 میلادي ؛ 27 خرداد ماه سال 1395 مصادف با روز دهم #رمضان شهيد علي الهادي احمد حسين در سوريه ؛ #خانطومان، شهر حلب، روستاي خلصه در درگیری با دشمن به فیض شهادت🌷 ؛ نائل آمد ؛ همان آرزوی دیرینه ی دوران کودکی👦 که همیشه با خود زمزمه می کرد و به همه میگفت من روزی #شهید_میشوم.
🔸پیکر مطهر شهید علی هادی⚰ پس از انتقال از بیمارستان شیخ راغب حرب در #شهرک_تول به منزل با حضور باشکوه هزاران نفر از مردم جنوب #لبنان تشییع شد🌷.
#شهید_علی_الهادی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
اشکهای امام خامنه ای شهیدی که صاحب جمله ِ: «وقتی میخوای از سیم خاردار دشمن رد بشی باید اول از سیم
💠اسیر عراقی
سفره دلش رو باز کرد که یه #انگشتر یادگاری داشتم، یه #ایرانی به زور اون رو از دستم درآورد.
علی آقا این رو که شنید، انگشتر #خودش رو درآورد و کرد توی انگشت #اسیر_عراقی
یه #تسبیح هم بهش هدیه کرد و یه #کمپوت_گیلاس براش باز کرد. زیر و رو شده بود.
#شهید_علی_چیت_سازیان🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🔴 زمانی که #زلزله_های پی در پی زیاد شدند چه باید کرد
على بن مهزيار میگوید: محضر مبارک حضرت امام محمد تقی علیه السلام نامهای نوشتم و در آن از كثرت زلزله در اهواز شكايت كرده و گفتم آيا صلاح میدانيد از آنجا به مكان ديگرى منتقل شويم؟ آنحضرت در پاسخ نوشتند: «از آنجا منتقل نشويد، روزهاى #چهارشنبه، #پنجشنبه و #جمعه را روزه بگيريد و سپس #غسل كرده و لباسهاى پاک بپوشيد و روز #جمعه از منازل بيرون آمده و خدا را بخوانيد و #دعا نماييد مسلّماً حق تعالى آن را از شما بر طرف میكند».
راوى میگويد: ما همين كار را كرديم پس #زلزلهها ساكت شدند. همچنین امام محمد تقی(ع)فرمود: «هر كس كه از شما #گنهكار است #توبه و انابه کرده و #دعاى خير نمايد.
📙کتاب علل الشرائع، شیخ صدوق، ج 2، ص 555 - 556، انتشارات داوری، قم، چاپ اول، 1385ش.
🌸🌸🍃🌸🌸🍃🌸🌸🍃
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کلام_شهید🌷 #خدایا چقـــــدررر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی. 💥هیهــات! که نفهمیدم چقــدررر لذت بخش
🌼🌺🌼🌺🌼🌺
♦️بیت-المال
بهش گفتم:
«توی راه که بر میگردی،یه خورده کاهو و سبزی بخر.»
گفت:
«من سرم خیلی شلوغه،می ترسم یادم بره.روی یه تیکه کاغذ هر چی می خواهی بنویس بهم بده.»؛
همون موقع داشت جیبش را خالی میکرد.
یک دفترچه یادداشت ویک #خودکار در آورد گذاشت زمین؛
#برداشتمشان تا چیزهایی که می خواستم،برایش #بنویسم،یک دفعه بهم گفت:
«ننویسی ها!»
جاخوردم،نگاهش که کردم،به نظرم #عصبانی شده بود! گفتم:
«مگه چی شده؟!»
گفت:
«اون #خودکاری که دستته،مال بیت الماله.»
گفتم:
«من که نمی خواهم کتاب باهاش بنویسم! #دو-سه تا #کلمه که بیش تر نیست.»
گفت:
« #نه!!. »
#شهید_مهدی_باکری🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌺🌼🌺🌼🌺🌼
می خواست برگرده جبهه
بهش گفتم: پسرم! تو به اندازه ی سنّت خدمت کردی
بذار اونایی برن جبهه که نرفته اند
چیزی نگفت و ساکت یه گوشه نشست...
... وقت #نماز که شد، جانمازم رو انداختم که نماز بخونم
دیدم اومد و #جانمازم رو جمع کرد
خواستم بهش #اعتراض کنم که گفت:
این همه بی نماز هست!
اجازه بدید کمی هم بی نمازا، نماز بخونند
دیگه حرفی برا گفتن نداشتم
خیلی زیبا ، بجا و #سنجیده جواب حرف بی منطق من رو داد
📚منبع: کتاب بر خوشه ی خاطرات ، صفحه ۲۸
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh