🌷شهید نظرزاده 🌷
🔹فرازی از وصیتنامه📜 🔸خويشتن را در قفس #محبوس ميبينم و مي خواهم از قفس به در آيم🕊 🔸سيمها
🍃🌹🍃🌹
❣هر وقت #حاجی از منطقه به منزل می آمد، بعد از اینکه با من احوال پرسی میکرد، با همان لباس خاکی بسیجی #نماز_میخوند
❣یک روز به قصد شوخی گفتم: تو مگه چقد پیش مایی که به محض اومدنت، نماز میخونی ؟!
نگاهم کرد و یه لبخند زد و گفت:
هر بار که تورو میبینم احساس میکنم باید دو رکعت #نماز_شکر بخونم
راوی:همسرشهید
#شهید_محمدابرهیم_همت🌹
#ایام_ولادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
کنارم نشست👥 گفت: « تورو به #صبر دعوت نمیکنم، بلکه به رشد دعوتت میکنم. نمیشه که کسی #مومن رو اذیت
#روزی_حلال✨
#حلال_زادگی_اتفاقی_نیست
💢شانزده هزار تومان💰 برای پول #شهریه باید به حساب دانشگاهش می ریختم، از واحدهای مقطع #لیسانسش فقط سه واحد مانده بود، این سه واحد را قبلاً برداشته بود 💥ولی به خاطر #مأموریت نتوانسته بود بخواند
💢بعضی از دوستانش👥 گفته بودند: چون مأموریت بودی و نرسیدی بخونی بهت #تقلب میرسونیم. ولی #حمید قبول نکرده بود⛔️
💢اعتقاد داشت چون این مدرک📜 میتواند روی #حقوقش اثر بگذارد باید همه درسهایش📚 را با تلاش خودش قبول شود تا حقوقش شبهه ناک نباشد❌
💢قرار شد هزینه شهریه را واریز کنم📩 تا وقتی حمید برگشت بتواند امتحان بدهد و #درسش را تمام کند.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی ❤️
منبع: کتاب "یادت باشد"
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
ای مردم به گوش هستید؟ بابای من رفت تا کسی خواب رو از چشمای شما نگیره و #آرامش و #امنیتتون رو به هم
🌷بعد از اینکه بچهها #یکساله شدند یعنی خرداد ۹۴📆 تا اردیبهشت ۹۵ تقریبا #دائم ماموریتهای مختلف میرفت.
🌷حسین آقا به #حضرت_زهرا(س) ارادت عجیبی داشت؛ میگفت اسم #پسرمان را هر چه میخواهی انتخاب کن اما اسم دخترمان ⚡️حتما باید « #فاطمه» یا «زهرا» باشد.
🌷اسم #نازنین_زهرایم را حسین آقا انتخاب کرد و من هم به دلیل ارادتم به امام زمان(عج) نام #امیرمهدی را برای پسرمان انتخاب کردم😍
🌷بچه های من #غروب_مبعث به دنیا آمدند به شوق تولد بچه ها🎊 ده روز را #مرخصی گرفت و کنار ما👥 بود و #شبها تا صبح بیدار بود و مواظب من و وبچه ها بود.
🌷مثل #پروانه دور ما می گشت و خیلی خوشحال بود😃 وقتی صبح ما بیدار می شدیم ایشان می خوابید. مقید بود که شبها #زیارت_عاشورا بخواند و بخوابد. اگر نمیتوانست #حتماً یک صفحه قرآن📖 را میخواند.
#شهید_حسین_مشتاقی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣ 2⃣6⃣ #قسمت_شصت_ودوم لبخند عمیقی رو لبای عاطفه نشست☺️ وگفت: _دیگه چیزی نم
📚 #رمان
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس 🌸❣
3⃣6⃣ #قسمت_شصت_وسوم
عاطفه- دیگه بدتر، خواسته با یه تیر دو نشون
بزنه، هم تو رو بدست بیاره هم خدارو😉😌
چشمکی ام چاشنی حرفاش کرد
من - عاطفه جان ول کن این بحث رو، اصلا قضیه اینطور نیست، اون اصلا وقتی از خارج برگشت تازه منو دید، اصلا ول کن
عباس رو😅🙈
باز یاد 🌷عباس 🌷افتاده بودم،
یاد تمام دلتنگیام،
یاد تمام نبودناش،
یاد تمام سهمم که از عباس فقط نداشتنش بود …
نگاهمو به پایین دوختم، درد داشت …😣😔
نداشتن عباس خیلی درد داشت …
عاطفه انگار نگرانی رو تو صورتم دید که دستشو رو دستم گذاشت و گفت:
_انقدر بی تابی نکن براش معصومه😒
نگاهمو بهش دوختم،
عاطفه تنها کسی بود که منو میفهمید،
- سعی کن قوی باشی، این راهی که خودمون خواستیم پس باید #تا_ته_تهش باشیم😊✌️
با بغض گفتم:
_تهش چیه؟! 😢
با صدای لرزون خودم جواب خودمو دادم:
_ #شهادت 😥😢
عاطفه - شهادت یکیشه، ممکنه جانباز بشن، قطع عضو، یا شایدم جاویدالاثر …😊
دلم درد گرفت، جاویدالاثر، یعنی … 😣
یعنی از داشتن پیکرش هم محروم میشدم،
مثل رفیقش حسین که رفت و برنگشت،
وای که چقدر وحشتناک بود،
چقدر دردناک …
قطره ی اشکی خودشو از گوشه ی چشمم روی گونه ام سُر داد😢
دستمو کمی فشار داد و گفت:
_معصومه نباید انقدر زود خودتو ببازی،
به حضرت زینب #اقتدا کن، خودتو برای هر خبری باید #آماده کنی،😒 #صبور باش، تو #رسالتت این نیست که ضعف نشون بدی
#ادامه_دارد...
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
#کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣
4⃣6⃣ #قسمت_شصت_وچهارم
اشکمو با پشت دست پاک کردم وگفتم:
_سخته عاطفه، به خدا #خیلی_سخته، همش میترسم…😞😣 میترسم نتونم دیگه #ببینمش … حتی #تصور ندیدنش هم سخته …
بخدا ما خیلی کم کنار هم بودیم .. ما چرا حق زندگی آروم نداریم .. عاطفه سخته، سخته…
چشمای عاطفه هم کمی پر شده بود از بغض،😢 اما تمام سعی اش رو میکرد آروم باشه
- آره منم میدونم چه سخته، ولی باور کن
#به_همه_ی_سختیاش_می_ارزه،
کمی مکث کرد و آروم صدام زد:
_معصومه!😥
با چشمای خیسم به چشمای صبور عاطفه نگاه کردم که گفت:
_تو این مسیر که پر از سختیه، فقط دنبال #خدا باش!👌
💭دنبال خدا!!
مگه گمش کردم؟؟
خدا کجاست؟؟
کجا ایستاده و منو تماشا میکنه، داره #امتحانم میکنه،😣
میخواد ببینه این معصومه پر مُدعا واقعا #توان_صبر تو این راه رو داره ..
خدایا! کجایی؟!😢🙏
کجایی یا ارحم الراحمین …
کجایی یا غیاث المستغیثین …
به فریادِ دلِ بی تابم برس خدا …
خدایا شاید تمام بی قراریام
برای اینه که تو رو گم کردم
#ادامه_دارد...
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
#کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_13714624.mp3
8.67M
🎧🎧
🎵دلم گرفته ای رفیق...
🎤🎤 گرشا #رضائی
تقدیم به همه عزیزانی که #رفیق_شهید دارن💐💐
#بسیار_زیبا👌👌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
امشــــب بر شانہ های دلم
ݣوله باری سنگینی میݣـــند
کوله باری پر از #دلتنگــــے😔
دلم مۍ شکند زیر بار
این همه دلتنگــۍ😞
با پــرهاے #شکستہ😰 باز سوی
آسمــانها مۍرود👌
میرود سوی ناشـــناختنیها😥
شــاید این بار در آن اوج
به معبـــودش رسد
دلتنڴـــتم رفیـــــق😔
#شہید_عباس_دانشگر
#شبتون_شهدایۍ🌙
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
#مهدی_جان❤️
مثل #باران بهارے
ڪه نمی گوید ڪِی!
بی خبر در بزن و
#سرزده از راه برس
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــ🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
بهار ... هـوا را تازه میکند
و تــو #جانــم را ...
برای من،
تو از هر بهاری ...
#بهارتری ای شهید ...
#شهید_سیدرضا_طاهر
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh