eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ همیشه تو را👤 کنارخود کم داریم تر از بارش شبنم داریم بیا که تا نفس تازه کنیم هر روز به تو♥️ نیاز مبرم داریم 🌸🍃 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
سلام برشهــدا✋ آن #مهــدی باوران و یاوران که "لبیک" گفتند به #نائب_المهدی و مهدی♥️ نیز #ادرکنی شان را خریدار شد ای کاش ادرکنیِ ما #جاماندگان با لبیکِ شهدا🌷 اجابت گردد و #شهید_شویم #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - وقایع زمان ظهور - حجت الاسلام شیرافکن.mp3
2.92M
♨️وقایع زمان ظهور #امام_زمان(عج) 👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام #شیرافکن 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📆 #یاد_ایام 💠 اعزام بہ جبهہ – در یڪ روز بارانی در تهران – دهه 60 🌸 اتوبوس‌های دو طبقہ شرڪت واحد، نیروها را از پایگاه‌های اعزام بسیج بہ سمت ایستگاه راه‌آهن یا ترمینال غرب انتقال می‌دهند. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💠گچ سالم، دست خونی 🌷حاج احمد در یکی از عملیات ها زخمی شده بود و یکی از پاهایش هم در گچ بود. او هر روز بین ساعت ۱۱ تا ۱۲ برای تعویض پانسمان به بیمارستان می آمد، اما یک روز نیامد و از آنجا که بسیار دقیق و مقرراتی بود، این غیبتش موجب نگرانی همه شد. 🌷با پیگیری و پرس و جوی فراوان يكي از رزمندگان گفت: «حاج احمد از صبح تا عصر در حمام بوده است.» خطاب به رزمنده گفتیم: «او نباید آن قدر در حمام بماند؛ ممکن است گچ پایش نم بكشد.» 🌷سراسیمه به حمام رفتیم و صحنه عجیبی را مشاهده کردیم. گچ پای حاج احمد كاملا سالم بود اما از انگشتانش خون می چكيد! حاج احمد در حال شستن لباس همه رزمندگانش بود، وقتی علت را پرسیدیم در جواب گفت: «حواسم به گچ پایم بود، چون كه بیت المال است.» #حاج_احمد_متوسلیان 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#چادرانه....🌹 حس خوبیستــ😌 #امانتی ات را برداری ببری کنار #صاحبش و زمزمه کنی من هنوز امانتدارمــ♥️ ادامه ی #راه را یاری ام کن ای #شهیـد🌷 #حجاب_فاطمی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تلاوت استاد پرهیزگار بهمراه ترجمه صوتی
1.03M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه انعام✨ #قرائت_صفحه_صدوسی_ونهم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #تلنگر 💠آیا شده یه مرتبه #حضرت_مهدی (عج) یه بار به من و تو نگاه کنه لذت ببره ؟😔 🌾 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌾 🎙 #استاد_قرائتی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥 #تلنگر 💠آیا شده یه مرتبه #حضرت_مهدی (عج) یه بار به من و تو نگاه کنه لذت ببره ؟😔 🌾 #اللهم_عجل_لول
🔔🔔 ♨️پول خورد💰 نباشیم!! 💢یک وقت هایی؛ بعد از دو شب ! بعد از چند روز روزه مستحبی! بعد از چند روز تسبیح📿 چرخاندن! بعد از یک در فضای مجازی📱و حقیقی! و ... 💢کلی سر و صدا راه می اندازیم که آقا چرا ما رو نمی بینیم⁉️ کلی هم خودمون رو میگیریم😏! 💢شاید جلو آیینه هم بریم و ببینیم که !! چقدر نورانی شدیم😎!! 💢اونی که دونه درشت بشه! مخلص بشه! خالص بشه👌! برای سر و صدا راه نمیندازه❌... 💢به قول حاج حسین یکتا؛ اون که سر و صدا داره! اسکناس 💶صدایی ازش در نمیاد... 💢 بشیم! بشیم! امام زمان ماموریت هاشو به ما بسپاره💪! تمام امید امام زمان(عج) هستیم✊... 💢که در حاج عمران بهش میگفتن! چرا یک روز تیربار! یک روز آر پی جی! یک روز ... یک روز ... گفت: به من کجا برو😊!! ♨️به ما هم میگن!؟ 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 روایت یک خواب 📌ارسالی از مخاطبین 🌷در خواب دیدم، مزار شهید روح‌الله نور سبزی روشن است. فضای نوران
✍ #یاد_خوبان 🍂 روح‌الله به خانم‌ها خیلی احترام می‌گذاشت و در حالی که نگاهش همیشه به زمین بود، سعی می‌کرد محترمانه برخورد کند. 🍃یکبار باهم کنار خیابون نشسته بودیم یک خانمی اومد آدرس پرسید. من همونطوری که نشسته بودم جواب اون خانم رو دادم. 🍂 وقتی که رفت روح‌الله با ناراحتی نگاهم کرد و گفت: وقتی خانمی می‌خواد باهات صحبت کنه قشنگ مودب بلند شو وایستا، سرت و بنداز پایین جوابش رو بده. از ادب دورِ نشسته جوابش رو دادی! 🍃نصیحت‌هاش به جا بود برای همین به جان و دل آدم می‌نشست. خاطره: یکی از رفقای شهید #شهید_روح_الله_قربانی🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مهدی_جان 🌾به کوچه کوچه بنالم 🍂 #زعابری که نیامد😔 🌾غزل غزل بسرایم 🍂ز شاعری که #نیامد 🌾شکسته بغض گلویم😢 🍂در انتظار عجیبی 🌾خدا کند که #بیاید 🍂مسافری که نیامد #غروب_جمعه 💔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
Atre Baroon
13.39M
🍁پر بغض 🍀 #جمعه های ناگزیر و بی صدام 🍁خیلی خسته ام😔 🍀باورم کن دنیا #زندون برام 🎤با صدای #علی_لهراسبی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📣📣 5⃣ 🌺دعوتید به مطالعه سه از شهدا بزن روش ببین چی میاد😃👇 1⃣🌷شهیدی که امام زمان(عج) برایش سربند بست 👈 شهید سیدمیرحسین شبستانی🌷 2⃣🌷روایتی جذاب از دست گیری یک شهید و آزاد شدن زندانی 👈 شهید حسین ولایتی فر 3⃣🌷شهید گمنامی که به عنایت شهید_پلارک نامدار شد 👈شهید حمیدرضا ملاحسنی 🔺بخونید و شادی روح شهدا صلواتی نثار کنید🌸 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #لذت_آغوش_خدا 150 #ولایت 9 #استاد_پناهیان🔻 🔷 البته پذیرش ولایت در موارد مختلف مصادیق دیگه ای ه
❣﷽❣ 151 10 🔻 📌 یکی از مثال های تلخ در این زمینه، قاتلِ نامرد امیرالمومنین علی(ع)هست. ⭕️ ابن ملجم یه "بچه مذهبی"بود. شخصی بود که توی مدینه بزرگترین کلاس های قرآن و احکام رو داشت... 😒 🌺✍ امیرالمؤمنین (ع)به والی و حاکم یمن نامه نوشت و فرمود که ده نفر از بهترین های خودتون رو انتخاب کنید و نزد ما بفرستید. 🔷 اهل یمن اول صد نفر از خوبان خودشون رو انتخاب کردند و از بین اون ها 70 نفر و بعد هم 30 نفر رو جدا کردند. 🔸در نهایت ده نفر از بهترین ها رو انتخاب کردن و خدمت حضرت فرستادند. وقتی این ده نفر به خدمت حضرت رسیدن، بهترینِ خودشون رو جلو فرستادن تا با حضرت صحبت کنه. 🔺اون شخص جلو رفت و شروع کرد در مدح امیرالمؤمنین صحبتای زیبایی بکنه. وقتی صحبتاش تموم شد حضرت نام اون رو پرسید. 🔺اون شخص گفت: من ابن ملجم مرادی هستم... 🌺 اینجا بود که امیرالمومنین علی (ع)یه دستش رو گذاشت روی دست دیگرش و فرمود: "انا لله و انا الیه الراجعون...." 🕋🌷✨ ⭕️ ابن ملجم گفت: آقا جان چیزی شده؟ چرا ناراحت شدید؟ 🌷 حضرت فرمود: تو یه روزی در یه ماه رمضانی محاسنم رو به خون سرم خضاب خواهی کرد....... 💢 ابن ملجم آشفته شد و گفت: آقا به خدا من شما رو دوست دارم. مگه میشه؟ تمام دنیا فدای یه تار موی شما و... 🚫 بعدها همین آدم میشه پست ترین موجود تاریخ بشریت.طوری که در جهنم مقامش از شیطان هم پست تر هست...🔥🔥 ✅ کسی که در راه دین قدم میذاره باید خیلی مراقب خودش باشه چون اگه توی رد بشه، "خیلی بد"میشه. ⭕️ انقدر بد میشه و جنایت میکنه که بی دین ها هم همچین جنایاتی نمیکنن..... 🚫🔥 مثل تکفیری ها و داعشی ها و منافقین و صهیونیست ها. 👆 اینا همشون دارن اما چون در امتحان ولایت رد شدن، بزرگ ترین جنایات تاریخ بشر رو رقم میزنن؛ 👥🔥 درست مثل مردم کوفه که با اینکه مذهبی بودن اما دردناک ترین جنایت تاریخ یعنی حادثۀ رو رقم زدند..... ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_59285469.mp3
4.38M
⏯پادكست 🎧با موضوع #سبک_زندگی_منتظران 8⃣ 🎤استاد #ملایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سیره_شهدا 🔸مثل بچه #بسیجی ها زندگی میکرد خیلی ساده و به دور از تجملات. نمی پذیرفت درخانه حتی مبل🛋
💠 شهادت مزد پرکاری 🌷مثل هرسال در تالار وزارت کشور برای سالگرد شهادت #شهید_باکری مراسم گرفته بودند. سخنران مراسم حاج #قاسم_سلیمانی بود. با محمودرضا رفتیم و نشستیم طبقه بالا. به زحمت جایی روی لبه يكى از پله ها پیدا کردیم و نشستیم. 🌷با محمودرضا حرف می زدم ولی حاج قاسم که روی سن آمد محمودرضا سكوت كرد و دیگر حرف نمی زد. بعد از برنامه، به محمودرضا گفتم: «کاش می شد حاج قاسم را از نزدیک ببینیم.» گفت: «من خجالت می کشم وقتی توی صورت حاج قاسم نگاه می كنم؛ چهره اش خیلی خسته و تكيده است.» محمودرضا خودش هم این مجاهده و پركاری را داشت. 🌷این اواخر يكبار گفت: «من يكبار پیش حاج قاسم برای بچه ها حرف می زدم، گفتم بچه ها من این طور فهمیده ام که خداوند شهادت را به کسانی می دهد که پركارهستند و شهدای ما غالبا این طور بوده اند.» بعد گفت: «حاج قاسم این حرف را تأیید کرد و گفت بله همین طوره.» راوی: برادر شهید #شهید_محمودرضا_بیضایی 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷ماهی یڪ بار ... بچه‌های مدرسه‌ جبل عامل رو جمع می ‌ڪرد، می رفتند و #زباله ‌هـای شهر رو جمـع آوری
#سیره_شھید ســال دوم یک #اسـتاد داشــتیم گیرداده بود همه باید #کراوات بزنند سرامتحان،"چـمران" کراوات نزد، استاد دونـمره ازش کم کرد شد هــجده #بالا‌تـرین نمـره... #شهید_مصطفی_چمران🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 4⃣2⃣ #قسمت_بیست_وچهارم 📖چ
❣﷽❣ 📚 ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 5⃣2⃣ 📖نیت کرده بودیم که اگر خدا به اندازه یک تیم فوتبال هم به ما داد، اول اسمش را محمد♥️ بگذاریم. گفتم بگذاریم ؛ به خاطر خوابم؛ اما تو از کجا میدانی پسر است؟ جوابم را نداد. 📖چند سال بعد که را باردار شدم هم میدانست فرزندمان دختر است. مامان و اقاجون کنارم بودند، اما از این دلتنگیم💔 برای ایوب کم نمیکرد. روزها با گریه مینشستم، شش هفت برگه امتحانی برایش مینوشتم📝 ولی باز هم روز ب نظرم کشدار و تمام ناشدنی بود. 📖تلفن میزد. همین که صدایش را شنیدم، بغض گلویم راگرفت، "سلام ایوب" ذوق کرد😍 گفت: را که میشنوم، انگار همه دنیا را به من داده اند. زدم زیر گریه "کجایی ایوب؟ پس کی برمیگردی؟" -میدانی چند روز است از هم دوریم؟ من حساب دقیقش را دارم؛ دقیقا بیست و پنج روز📆 📖حرفی نزدم. صدای گریه ام را میشنید -شهلا ولی دنیـ🌏ـا خیلی کوچک تر از ان است ک تو فکرش را میکنی. تو فکر میکنی من الان کجا هستم؟ با گریه گفتم: خب معلومه، تو ، من تهران، خیلی از هم دوریم ایوب. -نه شهلا، مگر همان ماهی🌝 ک بالای سر تو است بالای سر من نیس؟ 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✫⇠ ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 6⃣2⃣ 📖نامه اش💌 از انگلیس رسید. "خب شدنمان چشمم را روشن کرد. همسر عزیزم♥️ شرمنده که در این وضع در کنارت نیستم. تو خوب میدانی که نبودنم بی علت نیست و اینجا برای درمان هستم. 📖خیلی نگران حالت هستم. من را از خودت بی خبر نگذار. امیدوارم همیشه زنده و سالم باشی و سایه ات بالای سرم باشد.... بعد از ایوب برگشت. از ریز و درشت اتفاقاتی که برایش افتاده بود تعریف میکرد. 📖میگفت: عادت کرده ام مثل پروانه🦋 دورم بگردی، همیشه کنارم باشی توی بیمارستان با ان همه پرستار و امکانات راحت نبودم. با لبخند نگاهش کردم☺️ تکیه داد به پشتی 📖+شهلا؟ این خانم ها خود به خود رنگی نیست، هست⁉️ چشم هایم را ریز کردم😑 -چشمم روشن!!......کدام خانم ها؟ +خانم های اینجا و انجا که بودم😁 📖خنده ام گرفت. -نخیر مال خودشان نیست، میکنند. +خب، تو چرا نمیکنی؟ -چون خرج داره حاج اقا. فردایش از ایوب پول گرفتم و را رنگ کردم. 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh