🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #لذت_آغوش_خدا 156 #ولایت 15 #استاد_پناهیان🔻 ✅ "رضایت خدا به رضایت پدر و مادر بستگی داره" ⭕️ ا
❣﷽❣
#لذت_آغوش_خدا 157
#ولایت 16
#استاد_پناهیان🔻
💫✨ امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمودند:
آیا میخواهید شما را از زیرکترین آدمها و احمقترین آنها باخبر کنم؟
🔹 گفتند: بله یا رسول الله(ص)
🌺 حضرت فرمودند:
زیرکترین آدمها کسی است که "از خودش حساب بِکشد" و برای بعد از مرگ خود کار کند ؛
و احمقترین آدمها کسی است که از هوای نفس تبعیت کند و فقط از خدا "آرزوهای خودش" را بخواهد....
🔷 از حضرت پرسیدند: آن انسان زیرک چگونه نفس خود را محاسبه میکند؟🙄🤔
🌷 حضرت فرمود: آن مؤمن هر روز به نفس خود میگوید:
👈 ای نفس... این روزی که گذشت دیگر برنمیگردد....
امروز چه کار کردهای؟؟؟
آیا حاجت کسی را برآورده کردی؟
✅🌹"بعد از محاسبه اگر خواستی گناهان تو پاک شود بر پیامبر و اهل بیت(ع) #صلوات و درود بفرست."✨💫
📚 تفسیر منسوب به امام حسن عسگری(ع) /ص ۳۸
✔️ صلوات فرستادن در واقع "یه نوع #استغفار" هست.
❤️💚 ابراز دوستی با اهل بیت و پیامبر (ص) باعث میشه که خدا از گناهانِ انسان بگذره.
🌷 صلوات یعنی ای پیامبر و اهل بیت بزرگوار،
من با اظهار دوستی و #محبت نسبت به شما "میخوام دلتون رو به دست بیارم" تا خدا از من راضی بشه. 💖💞
❣️ ممنونم از مهربانی و لطف شما.....
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰همیشه دوست داشت #پلیس شود مجید پسر شروشور محله🏘 است که دوست دارد پلیس شود. دوست دارد بیسیم📞 داشته
🔸مجید سوزوکی به خاطر عشقش♥️ رفت جبهه اما مجیدِ من به خاطر #دفاع از حرم از #عشقش دِل کَند💕
🔹مریم از کمالات و جمال کم نداشت؛ ۲سال📆 تمام همدیگه رو میخواستن، حتی هدیههای #نامزدیش رو هم خریده بودیم😔
#شهید_مجید_قربانخانی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#خاطره🌸🍃 شیوه خاصی برای درس خواندن📖 داشت که تحت هیچ شرایطی آن را #تغییر نمیداد❌ برایش فرقی نمیکرد س
🔰اشک با طعم شیرکاکائو
🔸یک سال فقط یک کارت برای ورود به #بیت_رهبری دادند. من اصرار داشتم که محمدرضا برود بعد از مشورت، او انتخاب شد✅ #خواهرش میخواست که او را بفرستم، اما نمیشد.
🔹تا فهمید که #رضایت دادیم برود سر از پا نمیشناخت، دوم دبیرستان بود. اولین بارش بود که تنها👤 می رفت؛ وقتی از بیت برگشت، چشم ها و #صورتش قرمز شده بودند
🔸از روحیاتی که از او می شناختم مطمئن بودم که مسیر #بیت تا خانه را گریه کرده😭 و از دیدن چهره #رهبر منقلب شده است. هر چه اصرار کردیم از فضای آن جا بگوید و دلیل #گریه هایش چیست⁉️ اما یک کلام هم حرف نزد
🔹پافشاری ما را که دید با حالت شوخی گفت : #شیرکاکائو و کیکش خیلی خوشمزه بود😋
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 6⃣3⃣ #قسمت_سی_وششم 📖به تل
❣﷽❣
📚 #رمان
#اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
7⃣3⃣ #قسمت_سی_وهفتم
📖دلم پر بود. چند روز پیش هم سر دستکاری کردن دوز قرص هایش بحثمان شده بود. سرخود دردش که زیاد میشد، تعداد قرص ها را کم و زیاد میکرد. بعد از چند وقت هم درد نسبت به مسکن ها مقاومت میکرد و بدنش به داروها جواب نمیداد.
📖از خانه رفتم بیرون، دوست نداشتم به قهر بروم خانه اقاجون. میدانستم یکی دو ساعت بیرون از خانه باشم ارام میشوم. رفتم خانه عمه، در را که باز کردم، اخم هایش را فوری توی هم کرد.
_شماها چرا مثل لشکر شکست خورده، جدا جدا می ایید⁉️
منظورش را نفهمیدم🤔 پشت سرش رفتم تو. صدای عمه با سر و صدای محمد حسین و هدی و حسن یکی شد.
📖_ایوب و بچه ها اژانس گرفتند، امدند اینجا.
بالای پله را نگاه کردم، ایوب ایستاده بود.
-توی خانه عمه من چه کار میکنی⁉️
با قیافه حق به جانب گفت: اولا عمه ی تو نیست و ... ثانیا تو اینجا چه کار میکنی؟ تو که رفته بودی #قهر؟
📖نمی گذاشت دعوایمان به چند ساعت برسد. یا کاری میکرد که یادم برود🗯 یا اینکه با هدیه ای پیش قدم #اشتی میشد. به هر مناسبتی برایم هدیه می خرید
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✫⇠ #اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
8⃣3⃣ #قسمت_سی_وهشتم
📖حتی از یک ماه جلوتر آن را جایی پنهان میکرد. گاهی هم طاقت نمی اورد و زودتر از موعد هدیه ام🎁 را میداد. اگر از هم دور بودیم، میدانستم باید منتظر بسته ی #پستی از طرف ایوب باشم.
📖ولی من از بین تمام هدیه هایش، نامه ها💌 را بیشتر دوست داشتم. با نوشتن راحت تر #ابراز_علاقه میکرد. قند توی دلم اب میشد وقتی میخواندم "بعد از خدا، تو عشق منی😍 و این عشق آسمانی و پاک است. من فکر میکنم ما #یک_وجودیم در دو قالب، ان شاءالله خداوند ما را برای هم به سلامت نگاه دارد♥️ و از بنده های شایسته اش باشیم..."
📖برای روزنامه📰 مقاله مینوشت. با اینکه سوادش از من بیشتر بود، گاهی تا نیمه های شب من را بیدار نگه میداشت تا #نظرم را نسبت به نوشته اش بدهم. روزهای امتحان خانه عمه پاتوق دانشجوهای فامیل بود☺️ غیر از خواهرم و دختر عمم، #ایوب هم به جمعشان اضافه شد.
📖با وجود بچه ها ایوب نمیتوانست برای چند دقیقه هم جزوه هایش را وسط اتاق پهن کند. دورش جمع میشدند👥 و روی کتابهایش #نقاشی میکشیدند. بارها شده بود که جزوه هایش را جمع میکرد و میدوید توی اتاقش، در راهم پشت سرش می بست🚪
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5793920189498131037.mp3
10.12M
🎵 #صوت_شهدایی
✨توی شلوغی های این عالم
✨واسه شهیدان دلمون تنگه
🎤🎤 #سیدرضا_نریمانی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🌼کجایی⁉️ای که همچون یوسف مایی
🍃دل من بیش از این #طاقت نمیداند
🌼هوایت کرده ام، این #جمعه می آیی؟
🍃مه ما را به عالم نیست همتایی😔
🌺تعجیل در فرجش #صلوات
#اللهم_عـجل_لولیڪ_الفـرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh