❣ #سلام_امام_زمانم❣
به سرم رحمت بی واسعه یعنی #مهدی
بهترین حادثه و واقعه یعنی مهدی♥️
اخم چشمش علی وخنده #زهرا به لبش
جمع این جاذبه و دافعه یعنی مهدی😍
#اللّهُمّ_عَجّلْ_لِوَلیّکَ_الفَرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#صبـح آمـــــد
و از عطر تـمناے #تـو نوشید
خورشیـ☀️ـد هم
از جامه لبخنـد تـو پوشید😍
دست من و
آرامش موزوم #نگاهت
هر حادثه از چشمه #چشمانه_تـو جوشـید...♥️
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
9⃣1⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 💠 معرفی سرداران گمنام 3⃣ #سردارشهید_عباس_کریمی 🔻 قسمت اول 🌷 #شهید_عباس_کر
┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
🌷به همسرش می گفت: وقتی برای خواستگاری آمدم، بار سنگینی بر سینه ام احساس می کردم، اما وقتی شنیدم که نامت زهراست، #آرام_شدم.
🌷رمز زندگی ما نام حضرت زهراست.
در فتح المبین با رمز یا زهرا مجروح شدم، همسرم زهراست.
ارادت ویژه ای به حضرت زهرا
( سلام الله علیها) داشت.
🌷در روضه حضرت به حالت عجیبی گریه می کرد و از خود بی خود می شد.
طاقت شنیدن روضه های بانوی دو عالم را نداشت. می گفت: گره همه کارها به دست حضرت زهرا (سلام الله علیها) باز می شود و در آخر هم در عملیات بدر با رمز «یا فاطمة الزهرا» به
شهادت رسید.
📚برگرفته از کتاب«مهرمادر»
#شهید_عباس_کریمی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
💠یکی شون بهت چشمک میزنه!
در گوشمان می خواند که 💚رفـیـق شـهـید💚 انتخاب کنید.
می گفت: برو تو گلستان شهدا، یکی شون بهت چشمک میزنه،😉
همون رفیقته. 😍😊
خودش هم با حـاج احـمـد طـرح رفـاقــت بسته بود.😉
جمله هایش را روی تابلو می نوشت.از میانشان این در ذهنم حک شد:
خدایا! با تمام وجود درک کردم که عــشـق واقــعـی تویی و شـهادت،
تــنـها راه رسیـدن به ایـن عـشـق اسـت. 👌
📚برشی از کتاب #سربلند
#شهید_محسن_حججی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب 6⃣1⃣ #استاد_پناهیان 🔻 💠بعضیها ذهن تو را به امور بیهوده مشغول میکنند؛
❣﷽❣
#کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب 7⃣1⃣
#استاد_پناهیان 🔻
💠مهمترین اثر دین و معنویت در انسان، برخوردارشدن از قدرت روحی است
💠باید در جامعه جا بیافتد که دینداری انسان را ابرقدرت میکند و خوببودن از سرِ ضعف، ارزش ندارد!
💠 قدرتمندی روح انسان از قدرت کنترل ذهن، آغاز میشود
💠اکثر کسانی که در تحصیل ناموفقند، آدمهای بااستعدادی هستند که حوصلۀ تمرکز ندارند
💠عامل «ترس» و «کمالطلبی» چگونه موجب میشود ذهن آدم منفی بشود؟
____
🔰 #شرح_موضوع
🔹اینکه «دین به انسان قدرت میبخشد» باید در عرف جامعۀ ما یک امر واضح و بدیهی تلقی شود. متأسفانه تبلیغات و تعلیمات دینی در طول سالیان دراز بهگونه نبوده که برجستهترین اثر دین، معنویت و عرفان در انسان، برخورداری از قدرت روحی تلقی شود.
🔹معمولاً در نظرسنجیها، مردم مهمترین اثر دین را مفاهیمی مثل «مهربانی، معرفت، سخاوت و ادب و...» ذکر میکنند؛ البته همۀ اینها جزو آثار دینداری است، امّا باید دانست که این ویژگیها بدون قدرت روحی تقریباً ارزشی ندارند، چون «خوببودن از سر ضعف، ارزش ندارد!» باید در جامعه جا بیافتد که دین و معنویت انسان را ابرقدرت میکند.
🔹قدرت فقط در جنگاوری نیست؛ یکی از قدرتهای برجسته، قدرتهای ذهنی و قدرت تمرکز است. اگر مردم قدرت ذهنی را اثر دینداری نمیدانند بهخاطر تبلیغ غلط دین است.
🔹با تعلیم و تربیتِ درست دینی، قدرت تمرکز ذهن انسان بالا میرود. اگر در عمل این اتفاق بیفتد، مردم خواهند گفت: هر کسی هیئت و مسجد برود و تربیت دینی پیدا کند، حتی با استعدادِ کم، میتواند بهترین علم و دانش را جمعآوری کند. چون اکثر کسانی که در تحصیل ناموفق هستند آدمهای باهوش و بااستعدادی هستند که حوصلۀ تمرکز ندارند و توجّهشان هرزه است؛ یعنی واردات و تلاطمهای روحی آنها نمیگذارد ذهنشان متمرکز بشود.
🔹قدرتمندی روح انسان از کجا آغاز میشود؟ از قدرت کنترل ذهن. قدرت ذهنیِ انسان هم از اینجا آغاز میشود: «به چیزی که نمیخواهی، ذهنت سراغش نرود و به چیزی که میخواهی، ذهنت را روی همان متمرکز کنی» این بزرگترین منشأ قدرت در روح انسان و آغاز قدمهایی است که انسان بهسوی رشد و کمال برمیدارد.
🔹البته قبل از این هم میتوان مقدّماتی برای رسیدن به قدرت ذهنی در نظر گرفت؛ مثل سبکزندگیِ درست و برخی رفتارهایی که انسان باید انجام بدهد یا انجام ندهد؛ مثلاً اینکه انسان نباید هرزهچشمی و هرزهگوشی کند؛ یعنی نباید هر چیزی را گوش بدهد که ذهنش بهسمت هر فکری برود.
🔹باید ذهن را از آیندهاندیشیِ بد که موجب نگرانی میشود و گذشتهاندیشیِ بد که موجب حسرت میشود، بازداشت. اگر ذهن را رها کنی یا به گذشتۀ خراب میرود یا به آیندۀ احتمالاً خراب! باید این قدرت را داشته باشی که در زمان حالِ خودت، فکر کنی، روانشناسها این را مقدّمهای برای نجات انسان از بسیاری از مشکلات روحی میدانند.
🔹کسی که قدرت کنترل ذهن نداشته باشد، ذهنش بهصورت خودکار سراغ امور منفی میرود، لذا دچار مشکلات فکری و روحیِ بسیار خواهد شد؛ منتها این بیماریها و ضعفها اینقدر بین مردم، فراگیر است که دیده نمیشود! بعضیها آنقدر دچار افکار منفی هستند که باید مدام حواسشان را پرت کنی و بگویی: «آقا رفتی توی فکر! بیا بیرون!» چون هر موقع به فکر فرو میرود، فکرش او را بهسمت امور منفی میبرد!
🔹اسلام اصلیترین برنامهاش یعنی نماز را برای تمرین کنترل ذهن گذاشته است. چرا قرآن میفرماید «از نماز کمک بگیرید»؟ (وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ؛ بقره/45) اصلِ اصلِ نماز این است: «به چی نیندیش و به چی بیندیش!»
🔹به چه چیزهایی نیندیشیم؟ هر چیز بدی در مورد گذشته و آینده! حتی مؤمن وقتی میخواهد استغفار کند(یعنی دربارۀ گناهانش حرف بزند و گذشتۀ بدِ خودش را مرور کند) باید فقط نزد خدا این کار را بکند و نباید تنهایی-بدون توجه به خدا- به بدبختیهای گذشتۀ خودش فکر کند؛ چون این کار برایش یأس میآورد.
🔹 کار ابلیس این است که ذهن آدم را بهسمت امور منفی و به نداشتنها منحرف کند. دو عاملِ «کمالطلبی» و«ترس» هم در وجود انسان موجب میشود، ذهن آدم منفی بشود. از یکطرف، چون کمالطلب هستی، نقصهایت تو را اذیت میکند. و از طرف دیگر، میخواهی خودت را از خطرها نجات بدهی و دنیای اطراف هم پر از عوامل خطر است؛ لذا دچار ترس و نگرانی میشوی. اگر ذهن انسان تربیت نشود، غالباً دربارۀ امور منفی فکر میکند. ذهن را باید تربیت کنی، یک وجهش منصرفکردن ذهن از امور بد است، وجه دیگرش هم متوجّهکردن به امور خوب است.
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
استاد جعفری جلسه 2.mp3
4.13M
🔊 #صوت_مهدوی ؛ #پادکست
📝 موضوع: #کدامین_آیه_را_دروغ_می_پندارید ؟
📌 قسمت دوم
👤 استاد دکتر #جعفری
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💔💔 #خــاطره✍ ایام #فاطمیه ❣سال اول زندگیمون بود، آقا مصطفی، اون زمان، بیش تر در گیر کارهای هیئت ح
🍃🌼🍃🌼🍃
✨همیشه به من میگفت که او را از زیر قرآن رد کنم. تصمیم گرفتم تا برای آخرین بار او را از زیر قرآن رد کنم.
✨وقتی تربت امام حسین(علیه السلام) را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد حضرت را روی مصطفی انداختند، قرآنم را درآوردم و به عموی مصطفی که داخل قبر بود دادم. گفتم که این قرآن را روی صورت مصطفی بگذارند و بردارند.
✨به محض اینکه قرآن را روی صورت مصطفی گذاشتند، شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده بود که دهان و چشم مصطفی بسته شد. همانجا گفتم: «میخواستی در آخرین لحظه، "عند ربهم یرزقون" بودنت را نشانم دهی و بگویی که شهدا زنده هستند؟ همه اینها را میدانم. من با تو زندگی میکنم مصطفی»
✍ راوی: همسر شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کلام_شهید🌷 💠| خدایا از غفلت ها و گناهان🔥 و جسارت ها و بی ادبی ها و نشناختن مقام تو طلب بخشش🙏 دارم.
🔻سبک زندگی شهدایی
❣آخرین بار قبل از #شهادت، ما را برد #مشهد؛ من و خانوادهاش را.....
❣محل اقامتمان طبقه دوم بود. زانوهایم درد میکرد. هر وعده غذا را میگذاشت توی سینی از پلهها میآورد بالا.
❣با دستش درست نمیتوانست چیزی را بگیرد؛ دلم ریش میشد وقتی جسم دربوداغانش را میدیدم.....
❣هرچه میگفتم: پسرجان نکن؛ میگفت: مادرجان حاضرم تا #حرم کولت کنم.......
#شهید_مجید_پازوکی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رمان #نخل_سوخته 📚 📑 قسمت 6⃣ 📖محمد حسین یوسف اللهی بعداز سه ماه توانست بهبودی خودش را پیدا کرده
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📑 قسمت 7⃣
📚📖نگاهی به حسین انداختم.همچنان آرام ومصمم منتظر من بود اضطراب رو از چهره ام می خوند،لبخندی زد و گفت:نگران نباش من هم پشت سرت میام.
🔴بسم ا...گفتم ومیله هارو محکم گرفتم و پامو روی پله های دکل گذاشتم،نور ماه زیر پام رو روشن می کرد هرچه بالاتر می رفتم همه چیز روی زمین کوچکتر می شد،خیلی با احتیاط و آرام پیش می رفتیم.
🔴به بالا نگاه کردم خیلی راه مونده بود تا به اتاقک برسیم،لحظه ای مکث کردم دیگه نمی تونستم بالاتر برم تا همین جاهم کلی از زمین فاصله داشتیم.احساس خستگی زیادی می کردم و پاهام شروع به لرزیدن کردن.
⁉️حسین که دید توقفم زیاد شده پرسید:چیه؟ چرا نمیری بالا؟_گفتم:نمی تونم خسته شدم. _گفت:برو چیزی نمونده برسیم،پایین رو نگاه نکن من پشت سرت هستم.
_گفتم:حسین پاهام داره می لرزه،نمی تونم برم._گفت:باشه همونطور که هستی صبر کن.
✨وبعد سعی کرد چند پله بالاتر بیاد.
_گفتم:کجا میای؟_گفت:صبر کن.
خودش رو بالا کشید،دستهاش رو دوطرف پاهام گذاشت و_گفت:حالا بشین روی شونه های من._گفتم:برای چی؟_گفت:خب بشین خستگی در کن._گفتم:آخه این طور که نمیشه. گفت:چاره ای نیست.بشین کمی که خستگی ات رفع شد دوباره ادامه میدیم.
✨چاره ای نبود خسته وضعیف بودم،کار دیگه ای نمی شد کرد.آروم روی شونه هاش نشستم، برام خیلی سخت بود. اینکه اون بایسته ومن روی شونه هاش بشینم،حسین با اینکار باعث شد هم خستگیم تموم بشه هم روحیه ام عوض بشه.
✨بعد چند لحظه دوباره به راه ادامه دادیم.دیگه زانوهام نمی لرزید.انگار انرژی خاصی به تنم تزریق کرده باشن.بلاخره بالای دکل رسیدیم،نفس عمیقی کشیدم وگوشه ای نشستم.
✅به حسین گفتم:خب حالا اومدیم بالا ، هوا که روشن شد باید چیکار کنیم؟ _گفت:چیکار می خوای بکنی؟ _گفتم:بلاخره یه سری امکانات اینجا لازم داریم._گفت:هرچی می خوای من میرم برات میارم،تو اصلا لازم نیست ازجات تکون بخوری،همینجا بشین ودیده بانی کن،شبم خودم میارمت پایین.
‼️آن شب وروز حسین چندین بار از دکل شصت متری بالا وپایین رفت.گاهی برای آوردن پتو،گاهی غذا ولوازم.رفتار او باعث شد روحیه ام کاملا عوض بشه.هوا که تاریک شد اومد دنبالم وگفت:بریم.
✅اینبارخودش اول رفت ومنم پشت سرش بودم.مخصوصا پایین تر ازم حرکت می کرد تا بیشتر مراقبم باشه،تا پایین رسیدیم.
🔰بارها شنیده بودم که چه اندازه نسبت به نیروهاش احساس مسئولیت داره ولی هیچوقت اون طوری حالت پدرونه اش رو حس نکرده بودم.
✅با کار اون شب حسین،هم تونستم منطقه رو اون طور که باید ببینم هم روحیه ام عوض شد.هیچوقت نمی تونم لحظه ای روکه روی شونه هاش نشسته بودم فراموش کنم.
✔️به روایت مهدی شفازند
#عارف_شهیدان🔻
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی🌷
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📑 قسمت 8⃣
📚📖قبل از عملیات والفجر یک بود.زمان عملیات نزدیک می شد وهنوز معبرها آماده نشده بود.فاصله ی ما با عراقی ها در بعضی نقاط هفتادوگاهی کمتر از پنجاه متر بود،واین باعث می شد بچههای اطلاعات نتونن معبر باز کنن ودشمن رو شناسایی کنند.
✅نگران بودم،حسین یوسف اللهی رو دیدم وازنگرانیم صحبت کردم.راحت وقاطع گفت:ناراحت نباشین،فردا شب این مشکل رو حل می کنیم.
✅شب بعد بچههای اطلاعات برای شناسایی رفتن،آنقدر نگران بودم که نمی تونستم صبر کنم تا از منطقه برگردن، تصمیم گرفتم با علی رضا رزم حسینی جلو بریم وبه محض برگشت بچهها از اوضاع واحوال باخبر شوم.
✅دوتایی به خط رفتیم._گفتم:اینجا می مونم تا بچهها برگردن و ببینم چیکار کردن،ساعتی نگذشت که حسین اومد با همون خنده همیشگی که حتی در سخت ترین شرایط از لبش دور نمی شد.تا رسید،_گفت:دیدین،من که دیشب گفتم این قضیه رو حل می کنم.
⁉️با بی صبری گفتم:خب چی شد؟بگو ببینم چه کردین؟ خسته بود،روی زمین نشست و شروع کرد به تعریف کردن.
🔴_گفت:امشب یه چیز عجیب اتفاق افتاد.موقع شناسایی وارد میدان مین شدیم به معبر عراقی ها برخوردیم. هنوز چیزی نگذشته بود که سرو کله خودشونم پیدا شد.
‼️انقدر به ما نزدیک بودن که دیدیم هیچ کاری نمیشه کرد،همگی روی زمین خوابیدیم،و آیه ی و جعلنا رو می خوندیم.ستون عراقی ها تو اون تاریکی هرلحظه بهمون نزدیکتر می شد.
🚫بچهها از جاشون تکون نمی خوردن،عراقیها اومدن واز کنار ما رد شدن.نفس تو سینه ها حبس شده بود.یکی از عراقیها پاش رو روی گوشه ی لباس بچههای ما گذاشت و رد شد،ولی با این همه متوجه حضور ما نشدن.
✅بی خبر از همه جا عبور کردن وبه سمت خط خودشون رفتن،ماهم معبرشون رو خوب شناسایی کردیم وبرگشتیم.
#عارف_شهیدان🔻
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی🌷
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌸ای کاش که انتخابمان #مهدی بود
🌺هر پرسش و هر جوابمان مهدی بود
🌸ما طالب غیریم💔 و ز این بدبختیم
🌺ای کاش که #رای_نابمان مهدی بود
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
جـهان
با #خنده هایتـــــ
صورتـــــ زیباتـرے دارد😍
بخنـــــ♥️ـــــد!
این خنـده هاے"مـــــاه"
کلـے #مشتـــری دارد
#شهید_روح_الله_قربانی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎧 #کتاب_صوتی ذوالفقار خاطرات #حاج_قاسم_سلیمانی 👌 این مجموعه ساده و کوتاه روایتی ست از مردی که ذوا
┄═✼🌹🍃🍃🌹✼═┄
📝 زینب سلیمانی
فرزند سرباز شهید ولایت #قاسم_سلیمانی 🌹
🌷 نه گذاشتند لمست كنم نه گذاشتند دست قطع شده ات را ببوسم...
تمام حسرتهايم را بايد با نگاه كردن به تابوتی كه تو در آن آرميده بودی و هر شب نگاه به سنگ مشكیای كه از تمام تو برايم باقی ماند، خالی كنم.
اين همه حسرت برای قلب يک دختر خيلی سخت است. بابا اما همه اينها به فدای امام حسين(ع)، به فدای خواهر حسين(ع)...
دلم به آن وعدهای که همیشه به من میگفتی دخترم منو تو با هم شهید میشیم خوش است...
میدانم روز وصل منو تو دیر نیست و مرا به زودی در آغوش خواهی گرفت...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠کرامت شهدا 🔰 از زبان مادر شهید ❣✨بعد از شهادت غلام رضا خیلی بی تابی میکردم، دلم میخواست هر طــور
🍃🌸🍃🌸🍃
🌷چند روز قبل از اعزام غلامرضا به سوریه، یک سفارش از من خواست و من گفتم: «سعی کن هرجا هستی یک قران جیبی کوچک همراه داشته باشی👌» و وی قران کوچکی از جیب پیراهنش بیرون آورد و گفت: «این قرآن سالها با من است و آن را از خودم جدا نمیکنم☺️».
🌷غلامرضا درباره #نماز_اول_وقت و مواظبت از فرزندمان بسیار سفارش میکرد و تأکید بسیار داشت که ما نماز را اول وقت بخوانیم☝️ و همیشه دعا میکرد که فرزندانمان سرباز امام زمان (عج) باشند✨
#شهید_غلامرضا_لنگری_زاده🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🚩روضه ایام وفات جانسوز
#حضرت_ام_البنین(سلام الله علیها)
💺سخنران:
حجت الاسلام فروتن
🎤مداح:
کربلایی حسین شیرمحمدی
📆زمان:
پنجشنبه(۱۷بهمن)-ساعت۱۹
🚪مکان:
#مشهد-حجاب۲۱ #بیت_شهید_نظرزاده
(علامت پرچم)
خواهران برادران
#هیئت_محبان_جواد_الائمه
(علیه السلام)
🍃🌷🍃🌷
@ShahidNazarzadeh
صفحہ ۱۷۷ استاد پرهیزگار .MP3
825.3K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه انفال✨
#قرائت_صفحه_صدوهفتاد_وهفت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
✍ #خاطرات
🌷سال 85 با علی در سیرجان کار می کردیم. روز عاشورا گفت: یه حاجت دارم و می خواهم یک گوسفند قربانی کنم. در خانه یکی از بچه ها گوسفند را ذبح کردیم .
🌷وقتی داشتیم گوشتش را تقسیم می کردیم
علی گفت: دیشب خواب دیدم #سوره_صف را با صوت زیبایی دارم می خوانم. تعبیرش چیه ؟ تعبیرش می دونی چیه ؟
🌷به کتاب تعبیر خواب رجوع کردیم که دیدیم امام صادق علیه السلام فرموده اند: هر کس سوره صف را در خواب بخواند سرنوشتش به #شهادت ختم می شود.
#شهید_علی_عسگری🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#در_محضر_شهید 0⃣5⃣ اگر دو چیز را رعایت کنی خدا شهادت را نصیبت می کند. یکی #پرتلاش باش و دوم #مخلص!
#در_محضر_شهید 1⃣5⃣
بچه ها حداقل سعی کنید سه روز از گناه پاک باشید
اگر سه روز مراقبه و محاسبه اعمال را انجام دهید
حتما به شما عنایاتی می شود
📚 عارفانه
#شهید_احمدعلی_نیری🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh