eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
7.7هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
‌ ‌‌#رمان #نخل_سوخته 📚 📖قسمت 4⃣4⃣ 📚📖هفته های آخر آمادگی برای عملیات بود،یه روز ما دیدیم ماشینی اومد
‌‌ 📚 📖قسمت 5⃣4⃣ 📚📖چند روزی مونده بود به عملیات اومد کنار اتاق بچه ها.با دوتا عصا زیر بغلش.بهش گفتم:حسین چطوری؟گفت:خوبم فقط این عصاها مزاحمن.گفتم:خب چاره چیه؟ باید تحملشون کنی.گفت:چاره اینه که بندازمشون کنار. ✅و بدون معطلی عصاها رو به گوشه ای انداخت و شروع کرد به راه رفتن ، مشخص بود خیلی درد می کشه چون به سختی راه می رفت.گفتم:حسین آقا می خوری زمین مجبور میشی دوباره برگردی عقب. 💠سرش رو برگردوند و گفت:حسین جان!دیگه به رفتن ما چیزی نمونده،این عصاهارو هم دیگه نمی خوام.اگه به اینا وابسته باشم حالا حالاها موندگارم.دیگه تا آخرین لحظات هم عصا بدست نگرفت.همونطور راه می رفت و تمرین می کرد. ✅او حتی با تن مجروح در آخرین مانور لشکر شرکت کرد. یکی دوروز مونده به عملیات قرار شد غواصان خط شکن به همراه بچه‌های اطلاعات،روی رودخونه بهمن شیر مانوری انجام بدن تا آمادگی لازم برای مأموریت اصلی پیدا کنن. ✳️اون روز حسین روی شن های کنار بهمن شیر مانند غزال تیز پا می دوید شور و شعف خاصی داشت.چشماش برق می زد.وقتی دیدم با اون تن مجروح می دود صداش کردم و گفتم:حسین در چه حالی؟ ✳️همونطور که می دوید گفت: خوب!، خوب! حالتش طوری بود که فهمیدم حسین رفتنیه.یه شب که بچه‌ها خواب بودن باهم مشغول صحبت شدیم. دوستای شهیدش رو یاد کرد و بحالشون غبطه می خورد.بچه‌های واحد رو نشون میداد و می گفت:اینا رو نگاه کن ضمیرشون پاکه پاکه و مستعدرشد و تعالی. 🕊از راه می رسند و دوماه نشده پر میکشن و میرن ولی ما همینطور موندیم.وقتی این حرفارو میزد اشک تو چشاش بود و بغض تو گلوش.قفس دنیا براش تنگ شده بود،دیگه نمی تونست بمونه،این دفعه اومده بود که بره. ✳️شب عملیات فرا رسید.بچه‌ها همه تقسیم شدن و هرکس به یگانی مأمور شد.چون انتقال وهدایت نیروهای رزمی به سمت دشمن به عهده ی بچه‌های اطلاعات بود،همه‌ی بچه هایی که بارها کارهای شناسایی رو انجام داده بودن می بایست جلودار و راهنمای یگان های خط شکن می شدن. ✔️راویان:۱-حسین ایرانمنش ۲-مجید آنتیکی ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
‌‌ 📚 📖قسمت 6⃣4⃣ 📚📖حسین قرار بود لب رودخونه بمونه و بچه‌ها رو وارد آب کنه بعد خودش روبه سنگر ما که فاصله چندانی با رود نداشت برسونه.بین سنگر ما و نقطه حرکت بچه‌ها با تلفن صحرایی رابطه داشتیم. ‼️هنوز بچه‌ها حرکت نکرده بودن که حسین تماس گرفت و گفت:حاجی خیلی وضع خرابه.-گفتم:چرا مگه چی شده؟-گفت:آب شدیدا موج داره.بعید میدونم کسی بتونه خودش رو به اون طرف برسونه. ⭕️-گفتم:چاره ای نیست.به هر حال باید بچه‌ها رو بفرستم.تو حسن یزدانی رو توجیه کن و بگو به امیدخدا و بدون تردید حرکت کنه به سمت دشمن. 🔴نیروها وارد آب شدن ،حسین خودش رو به من رسوند وقتی دیدمش بی قرار بود و تا اون موقع و در اون شرایط سخت اتفاق نیفتاده بود اشک چشمش رو ببینم.-گفتم:چطوری حسین؟با حالت گریه گفت:بعید میدونم کسی سالم به ساحل برسه،مگه اینکه حضرت زهرا واقعا کمکمون کنه. ❌در همین موقع سجادی-یکی از نیروهایی که وارد آب شده بودن-پیش من اومد و با ناراحتی گفت:همه ی مارو آب برگردوند.حسین بلند شد و گفت:من رفتم لب آب.می خواست ببینه صدای بچه ها رو می شنوه یانه.آب خیلی متلاطم بود و صدای بچه ها نه به ما می رسید نه به عراقی ها و این معجزه‌ای الهی بود. 🚫تا بچه‌ها بتونن با نهایت اختفا به دشمن نزدیک بشن.هنوز چهل دقیقه از رفتن بچه‌ها نگذشته بود که حاج احمد رسید به همون نقطه ای که ما باورمون نمی شد.وقتی تماس گرفت و موقعیت خودش رو اعلام کرد گل از گل حسین شکفت.بلافاصله تماس گرفت و گفت:وضع خوبه. ✳️هیچ چیز دیگه ای اون شب نمی تونست حسین رو آروم کنه بی تابی او فقط با موفقیت بچه‌ها رفع می شد.و اکنون چنین شده بود.حضرت زهرا واقعا کمکمون کرده بود. ✔️به روایت از سردار حاج قاسم سلیمانی ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_6003727941748393323.mp3
6.47M
احساسے 🍃حسین آقام ... 🍃همه میرن تو میمونی برام 🎤 سیدرضا براے خونده☝️ آهاے تو نوڪرے رو یادمون یادے با گریه‌هات تو میدون اومدےو خون دادے💔 تو خوب بودے ندیدم از تو حتی یک بدے تو سوختیو دل رفیقاتو آتیش زدی سفر بخیر گمونم از مدینه اومدے💔 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
⇜حالا که رفته ای👤 ★ هایم زیاد شده😔 💔شبـ بیداری هایی از بارانـ🌧 تر ★شبـ بیداری هایِ 😭 💔سنگین و گلوگیر ★واشک هایی که فریاد میزنند ⇜حالا که رفـته‌ای آسمانم بی تو💕 بارانیست😭 فرزند 🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شاید آن روز که سهراب نوشت: تا هست زندگی باید کرد، خبری از دل پر درد💔 نداشت ✍باید این طور نوشت: چه شقایق باشد چه گل پیچک🌱 و جای یک گــــ🌸ــــل خالیست تا نیاید زندگی دشوار است😔 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
را حقير میکنند عاشقـ♥️ـان زندگی را بی آنکه سخنی گفته باشند✘ جز "چشمهايشان" در اوج☝️ می مانند همپای فرشتگان بی آنکه از پای افتاده باشند از زخمهايشان 💔 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - مرگ - آیت الله مجتهدی تهرانی.mp3
1.32M
♨️هنگام مرگ چه چیزهایی از جلوی چشم ما رد می شود بسیار شنیدنی👌 🎙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 چه خوب است که ✘نه رنگت از می افتد ✘نه مُدلت ❣ از ثبات توست که من پیدا میکنمـ😍 ↫ هر رنگی که می خواهد باشد ↫ 😍👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh