Page338.mp3
782.4K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه حج✨
#قرائت_صفحه_سیصدو_سی_وهشت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❲☺️🔗❳
#تلنگر💥
یکےگفت🙂°
چہدنیاےبدے . . .!
حتے#شاخہهاےگل🌸همخاردارند🌵°
دیگرےگفت🙂°
چہدنیاےخوبے . . .!
حتےشاخہهاے#پرخارهمگلدارند🌹°
#عظمتدرتفکرماستنہدرآنچیزے
کہبہآنمینگریم👀
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#شهید_امام_رضایی🌸🍃
🌼ب راستی که این نام برازنده #توست.شنیده بودم #برات_کربلا را از #امام_رضا می گیرند و تو این را بهتر میدانستی.خوب میدانستی راه کربلایی شدن از #مشهد میگذرد و حتما اقتدا به وفای عباس کرده بودی که اینگونه تشنه دفاع از حریم #حرم بودی!
آری #عباس بودی!
☘از مثل امروز روزی که به دنیا آمدی تا دقایق آخر عمرت که ذکرلبت یا_اباالفضل شد.تو چقدر خوب #رسم وفا را بلد بودی!و چه خوب بلد بودی هست و نیستت را به خاطر اربابت بگذری؟وفا تا کجا⁉️تا آنجا که ماشین🚕 زیر پایت خرج سفر #سوریه ات شد.تو معنای واقعی بابی انت و امی و نفسی و مالی شدی..
🌼راستش را بگو!
این همه #بیقراریت برای چه بود⁉️
هربار نرفتنت، #برگشتنت و به در بسته خوردنت و دوباره و دوباره پا پیش گذاشتنت برای چه بود؟نکند تو اصلا به دنیا آمدی و قد کشیدی برای #شهادت!
نکند به #دنیا آمدی که درس امروز ما باشی!
☘که یادمان دهی حرف #عش💓ـــق تکراری نیست و طالب شهادت بودن هرچقدر در کالبد مردانی از #جنس تو بارها و بارها تکرار شود باز هم تکراری نیست!و با همین بیقراری عجیبت امضای آخر را را از امام رضا گرفتی و اسمت رفت توی لیست عملیات و بالاخره
آن بیقراری که از بدو تولد با خودت آورده بودی آرام گرفت.
🌼راستی!
یادت نرود برات #کربلای ما را هم از امام رضا بخواهی.
📝نویسنده : #فاطمه_زهرا_نقوی
#شهید_حسین_محرابی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🍃🕊🍃🕊
♥️تا کسی #شهید نبود ....
شهید نمیشود!!!❌
♥️شرط #شهید شدن...🥀
شهید بودن است.✔️
#شهید_قاسم_سلیمانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌸 امام خامنه ای:
🍃 این مدل ابتکاری از حضور مردم در دفاع مقدس #همیشه میتواند مطرح باشد.
🌸امروز هم میتوانیم ما اگر #همت بکنیم با نگاه درست به مردم و مسائل نگاه بکنیم میتوانیم از این مدل استفاده بکنیم. ✊
🍃البته بحث جنگ یک بحث است، بحث #اقتصاد یک بحث دیگری است. صاحبان فکر و اندیشه #میتوانند به این به چشم یک #ابزار_اقتدار_ملی نگاه کنند.
🌸آن وقت نقش #پشت_جبهه به قدر جبهه اهمیت پیدا میکرد در این مدل چون همه که نمیتوانند تفنگ دست بگیرند؛ #بعضیها پشت جبهه میتواند نقش بیافرینند.
🍃 از کمکهای مالی تا رسیدگی به مجروحان تا بدرقه باشکوه #شهیدان؛ بنده بارها گفتم اگر از شهدا یک چنین تکریم و احترامی نمیشد #شوق شهادت🕊️ این چنین نمیشد.
۹۹/۶/۳۱
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥فیلم لحظه شهادت شهیدان: #شهید_امیر_کاظم_زاده #شهید_اصغر_شنایی #شهید_مهدی_خراسانی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNaz
#عاشقانه_شهدا💞
#همسفر_تا_بهشت🌷
💠روزهاے اول #ازدواج یہ روز دستمو گرفٺ و گفٺ:"خانوم...بیا پیشم بشین #کارِٺ دارم..."گفتم..."بفرما آقاے گلم من سراپا گوشم..."گفت "ببین خانومے...
همین اول بهٺ گفتہ باشمااا...ڪار خونہ رو #تقسیم میڪنیم هر وقٺ نیاز بہ ڪمڪ داشتے باید بہم بگے..."
گفتم "آخه شما از سر ڪار برمیگرے خستہ میشے
📎گفت: "حرف نباشہ ،#حرف آخر با منه..اونم هر چے تو بگے من باید بگم چشم...واقعاً هم بہ #قولش عمل ڪرد از سرڪٱر ڪہ برمیگشت با وجود خستڰے شروع میکرد ڪمڪ ڪردن...
مهمونـ ڪہ میومد بهم میگفٺ "شما #بشین خانوم...
💠من از مهمونا #پذیرایے ميڪنم..."
فامیلا ڪہ ميومدن خونمون بهم میگفتن "خوش بہ حالٺ #طاهره خانوم...
آقا مهدے، واقعاً یہ مرد واقعیہ..."
منم تو دلم صدها بار خدا رو شڪر میڪردم...واسہ #زندگے اومده بودیم تهران...
📎با وجود اینڪہ از #سختیاش برام گفتہ بود ولے با حضورش طعمـ تلخ غربٹ واسم شیرین بود...
سر ڪار ڪہ میرفٺ #دلتنـگ 💔میشدم..وقتے برمیگشت، با وجود خستگے میگفٺ..."نبینم خانوم من دلش گرفتہ باشہ هااا...#پاشو حاضر شو بریم بیرون...میرفتیم و یہ حال و هوایے عوض میڪردیم...
💠اونقدر# شوخے و بگو و بخند😄 راه مینداخت...که همہ اونـ ساعتایے 🕰ڪہ ڪنارم نبود و هم جبران میڪرد...
و من بیشتر #عاشقش💗 میشدم و البته وابسته تر از قبل...
🔗راوی: همسر شهیدمهدی خراسانی
#شهید_مهدی_خراسانی🕊🌷
#شهید_مدافع_حرم
ولادت: ۱۳۶۰/۵/۵، خورزان دامغان
شهادت: ۱۳۹۲/۳/۱۱، دمشق، سوریه
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
راضی به رضای تو_43 - @ostad_shojae.mp3
8.79M
#راضی_به_رضای_تو ۴۳
🌸حتماً یه جایی میشه؛
بین رضایت خدا و رضایت مردم
🍃 مخیّــر میشی !
فکر میکنی کدومو انتخاب کنی؟
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
6⃣4⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا 🌷 💢هر سه شب قدرِ✨ سال ۹۶، مهمان #شهدای بهشت 🌸زهرا بودیم. از بعد افطار می رفتی
🔸| #ڪلام_شهـید
📄| #شهید نوید صفرے:
🔺آه ڪہ تمام #حسرتم این است ڪہ چقدر دیر فهمیدم زیارت #عاشورا🏴 چیست و حیف ڪہ فقط روزے یڪ مرتبہ بیشتر #روزیم نشد....❌
#شهید_مدافع_حرم 🌷
#شهید_نوید_صفری🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🏴شهادت #جانسوز دردانهی سهسالهی #سیدالشهداء، حضرت #رقیّه
بنتالحسین علیهماالسلام را به محضر
🏴 مقدّس #امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف و همه ارادتمندان آن حضرت تسلیت عرض مینمائیم..
🏴تسلیت یا صاحب الزمان😭😭
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 3⃣3⃣#قسمت_سی_سه 💢از او در مى گذرد اگر چه از #همو_ضربه
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
4⃣3⃣#قسمت_سی_وچهارم
💢این #فریاد، دل💗 ابن سعد را مى لرزاند و ناخودآگاه فریاد مى کشد:
دست بردارید از خیمه 🏕ها.و همه پا پس مى کشند از #خیمه ها و به #حسین مى پردازند.حسین دوست دارد به تو بگوید:خواهرم به خیمه برگرد.
اما #حنجره اش دیگر یارى نمى کند.
و تو #دوست دارى کلام نگفته اش را #اطاعت کنى ، اما زانوهایت تو را راه نمى برد.مى دانستى که کربلایى هست ،
مى دانستى که #عاشورایى خواهد آمد.
آمده بودى و مانده بودى براى همین روز.
🖤اما هرگز گمان نمى کردى که #فاجعه تا بدین حد #عظیم و #شکننده باشد.
مى دانستى که حسین به هر حال در آغوش خون خواهد خفت...
و بر محمل #شهادت سفر خواهد کرد...
اما گمان نمى کردى...
که کشتن پسر پیامبر پس از گذشت چند ده سال از #ظهور او این همه داوطلب داشته باشد....شهادت ندیده نبودى .
مادرت #عصمت کبرى و پدرت على مرتضى و برادرت حسن مجتبى همه هنگام سفر رخت #شهادت پوشیدند.
💢چشمت با #زخم و ضربت و خون ناآشنا نبود. این همه را در #پهلو و بازوى مادر، فرق سر پدر و طشت پیش روى برادر دیده بودى اما هرگز تصور نمى کردى که دامنه #قساوت تا این حد، #گسترده باشد.تصور نمى کردى که بتوان پیکرى به آن قداست را آنقدر تیر باران☄ کرد... که #بلاتشبیه شکل #خارپشت به خود بگیرد.مى دانستى که روزى #سخت_تر از روز اباعبداالله نیست .
🖤این را از #پدرت ، #مادرت و از خود #خدا شنیده بودى... اما گمان مى کردى که روز حسین ممکن است از روز فاطمه و روز على ، کمى سخت تر باشد
یا خیلى سخت تر.... اما در مخیله ات هم
نمى گنجید که ممکن است جنایتى به این #عظمت در #عالم اتفاق بیفتد...
و همچنان آسمان و زمین برپا و برجا بماند. به همین دلیل این سؤ ال از دلت مى گذرد که چرا آسمان🌫 بر زمین نمى آید و چرا کوهها🏔 تکه تکه نمى شوند...
💢مبادا که این سؤ ال و #حیرت ، رنگ نفرین و نفرت به خود بگیرد. زینب!
دنیا به آخر نرسیده است . به ابتداى خود هم بازنگشته است . اگر چه #ملائک یک صدا مویه مى کنند:
اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الماء. و خدا به مهدى منتقم اشاره مى کند و مى گوید: انى اعلم ما لا تفعلون. ✨
اما این #رجعت به ابتداى عالم نیست .
🖤این بلندترین #نقطه تاریخ است.
حساسترین مقطع آفرینش است . خط استواى خلقت است . حیات در این مقطع از زمان ، دوباره متولد مى شود و تو نه فقط شاهد این #خلق جدید که قابله آنى . پس صبور باش و لب به شکوه و نفرین باز مکن ! صبور باش و و رى مخراش ! صبور باش و #گیسو و کار خلق پریشان مکن.بگذار #شمر با دست و پاى خونین از قتلگاه بیرون بیاید،
سر برادرت را با افتخار بر سر دست بلند کند...
💢و به دست خولى #بسپارد و زیر لب به او بگوید:_✨یک لحظه #نور چهره او و #جمال صورت او آنچنان مرا به خود #مشغول کرد که داشتم از #کشتنش غافل مى شدم . اما به خود آمدم و کار را تمام کردم . این سر! به امیر بگو کهکار، کار من بوده است....
بگذا ر این ندا در آسمان 🌫بپیچد که :
_✨قتل الامام ابن الامام(17)
🖤اما حرف از فرو #ریختن آسمان نزن!
سجاد را ببین که چگونه مشت بر زمین مى کوبد... و هستى را به آرامش دعوت مى کند. #سجاد را ببین که چگونه بر سرکائنات فریاد مى کشد که_✨این منم حجت خدا بر زمین !و با دستهاى لرزانش تلاش مى کند که ستونهاى آفرینش را استوار نگه دارد.#شکیبایى ات را از دست مده زینب ! که آسمان بر ستون صبر تو استوار ایستاده است .
اینک این ملائکه اند که صف به صف پیش روى تو زانو زده اند...
💢و تو را به صبورى دعوت مى کنند.
این تمامى پیامبران خداوندند که به تسلاى دل مجروح تو آمده اند.
جز اینجا و اکنون ، زمین کى تمام پیامبران را یک جا بر روى خویش دیده است.این صف اولیاست ، تمامى اولیاءاالله و این خود محمد (صلى االله علیه و آله و سلم ) است . #این پیامبر خاتم است که در میانه معرکه ایستاده است ، #محاسنش را در دست گرفته است و اشک مثل باران🌨 بهارى 🌸بر روى گونه هایش فرو مى ریزد.
🖤 یا جداه ! یا رسول االله ! یا محمداه ! این حسین توست که...نگاه کن زینب !
این خداست که به #تسلاى تو آمده است.خدا!... ببین که با فرزند پیامبرت چه مى کنند! ببین که بر سر عزیز تو چه مى آورند؟ ببین که نور #چشم على را...
نه . نه ، شکوه نکن زینب ! با خدا شکوه نکن ! از خدا #گلایه نکن .
فقط سرت را بر روى شانه هاى آرام بخش خدا بگذار و هاى هاى گریه کن.
خودت را #فقط_به_خدا بسپار.
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
1_55658442.mp3
5.25M
☔️🌿☔️🌿☔️
★دل 💖من پشت سرت #کاسه آبی💧 🌟شد و ریخت
★کی شود پیش #قدمــهای تـ🌸ـــو
🌟اسپند شوم.
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🌾سلام بر #مولایی که تنها نشان #باقیمانده از دین
و حجّت های #خداست سلام بر او که
🌾گنجینه علم #الهی است.
به امید دیدن #روز_ظهور!
روزی که دین و ایمان جانی تازه می گیرد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌸 شهدا
🌻زیر باران 🌨گناه🔞 و غفلت گرفتار ☘شده ایم... به شما پناه #آورده ایم ....
🌻چرا که میدانیم زیر #چتر ☔️شهدا 🍀در امان #می مانیم...
🌻گام های ما در راه #شماست
🍀دست ما را بگیرید...
#سلام_صبحتون_شهدایی🌤
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
2⃣0⃣3⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷 📿مادر شهید: 🍁 از بچگی فردی #خاص بود و هیچ وقت گریه نمیکرد، طوری بود که من
♡بسم رب الشهدا🌸🍂
🔅دست برد سمت شبکه های #ضریح و دخیل بست. دلش💕 مانند دستانش گره خورد به #شش_گوشه ای که قرار بود حاجت روایش کند ، بیقراری میکرد گویی در #منجلابی فرو رفته که هیچ راه نجاتی ندارد.❌
🔅و دقیقا حس میکرد در منجلاب #گناه 🔞فرو رفته و کسی نیست تا دست دلش را بگیرد و او را از این منجلاب #نجات دهد و تا منتهیٰ الیه آرزویش یعنی #شهادت برساند.
دلش گرم بود به #ارباب ، اربابی که دلش نمیآمد نوکرش بیش از این عذاب بکشد که درخواستش را خواند و امضاء زد و نام #مهدی در زمره شهیدان ثبت شد.
🔅به گمانم از همان اول #مهدی ته قصه را خوانده بود که زبانش با کلمه "شهیدم من" باز شد و تا آخرین لحظه سعی کرد #شهید باشد تا شهید شود...
مادرش اما نمیخواست #شیرینی این #سعادت_ابدی را به کام پسرش تلخ کند که به همه سفارش کرد: این لحظه برای پسرم خیلی شیرین است، مواظب باشید این #شیرینی را به کامش تلخ نکنید.
🍃تولدت مبارک مدافع. 🎉
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
به مناسبت ایام ولادت
#شهید_مهدی_عزیزی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
⚜دختر، پدری
🚩همه جای وجودش #کبود بود اما برای پدرش دم نزد چون سر پدرش را که دید.... #زهرای قافلهِ حسین، همین #سه_ساله است همه تنش کبود بود اما چون لب و دهن پدرش چاک، چاک بود نفس نکشید تا حرف بزند.
🏴سر پدرش را که دید #فهمید بابا کجا مهمانی بوده و وقتی این سر بابا باشد وای که چه بر سر بدنش آمده است
دق مرگ شد اما نه از زجری که کشید، از این #مصیبت که سفری که پدرش رفته بود مقصدش با خودش یکی بود.
🚩دست های #کوچکش را داخل تشت کرد و سر را به دامن گرفت شاید اگر #مولای ما در #گودال کسی را نداشت که سرش را به دامن بگیرد اینجا #خدا خواست دخترش سرش را به دامن بگیرد،
🏴شاید #حسین در همین #خرابه جان داده باشد، شاید موقعی جان داده باشد که دخترش با دست های کوچکشاش غبار و خاکستر از روی صورتش بر میداشت و سرش را در آغوش کشید.
شاید...
نوشتن #دل 💗صاف میخواهد اما حال، دل #خون است...💔
🍁به مناسبت #شهادت_حضرت_رقیه
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
4_6012460941701023041.mp3
19.65M
...
سیاهے میرھ چشام
دیگھ اصن نمیبینم !
#رقیهبنتالحسین💔
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh