eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹هر وقت حمید آقا از برمیگشت من و مادرش میگفتیم کمتر سینه بزن😢 سینه ات درد میگیره. ولی به مامانش لبخند میزد و میگفت آخه مامان خیلی خوبه😇 🔸بعد که میرفتیم منزل🏡 به من میگفتن شما نگو سینه نـــــزن❌ من بهت قول میدم این سینه که برای سینه زده روی آتیش جهنم رو نمیبینه☺️ 🔹بعد شهادت🌷 وقتی رفتم ، تعجب کردم. آقا حمید دست ها و پاهاش و شکمش و سمت چپ صورتش پر بود از ترکـــ💥ــش های ریز و درشت که باعث شده بود به شهادت برسه مثل (ع)  ولی تنها جایی که سالم بود سینه اش بود!!!! 😭 🔸وقتی دیدم یاد حرفش افتادم. دستم رو روی سینه اش گذاشتم ببینم قلبش♥️ میزنه، ولی قفسه سینه اش سالم بود در حالی که کل بدنش دچار جراحت های شدید بود. اربا اربا بود😭 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
⬜️شهید غلامعلی پیچک⬜️ ⭕️بوی عطر میداد⭕️ توی عملیات " مطلع الفجر" تیر خورد به سینه و گردنش همون جا افتاد و به آسمون پر کشید🇮🇷 درگیری شدید شد و نتونستیم پیکر مطهرش رو برگردونیم😢 یه هفته بعد بچه ها تصمیم گرفتن جنازه رو برگردونن💪 به هر سختی بود برگردوندیم خیلی تعجب آور بود😳 هر جنازه ای اگه یه هفته زیر آفتاب گرم جنوب بمونه ☀️ حتما بو می گیره و تغییر میکنه اما پیکر هیچ تغییری نکرده بود😲🤔 دقت کردم دیدم بعد از یه هفته ، هنوز از گلوش خون تازه جاری میشه 🔴 انگار همین الان شده باشه خم شدم که صورتش رو ببوسم خدا شاهده بوی عطر می داد💐 چه عطر خوشبویی بود....🙂 راوی:(دوست شهید) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
توی فرودگاه دور و بر حاجی شلوغ بود . با همه رو بوسی و احوالپرسی میکرد. نگران شدم!قبل اینکه برسیم پای هواپیما🛩، همراه شدیم. توی اتوبوس 🚌 هر دو از یک میله گرفتیم . دستش را فشار دادم و گفتم :«حاجی! مواظب باش❤️، یه وقت خدایی نکرده یکی چاقویی🔪 داره، اتفاقی می‌افته برات...» گفت:«این مردم خیلی عزیز هستن❤️» بعد با لحن شوخی گفت: «تو که از نمیترسیدی!»😂 🔹قیافه حق به جانب گرفتم و گفتم : «حاجی من نگفتم از شهادت میترسم !» صد تا مثل من فدای شما بشه😍. شما الان امید بچه یتیم ها هستید .شما الان امید بچه‌های مظلوم عراق و ..هستید.» خندید و گفت: «نه، گاهی اوقات تاثیرش از موندن بیشتره.» 📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز ❤️ ساعت عاشقی ۱:۲۰ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
روز قـــــیامتـــــ میگـــــے خــــــــــدآیـــــآ اشتـــــباه شــــــــــده !!!!!😱 مـــــن داشـــــتم😇 کـــــہ الان تـــــو پرونــــــــــده اعمالم نیستـــــ و ! جوابـــــ مـــــیاد: *حسناتــــــــــٺـــــ رفٺــــــــــ در پروندہ ڪـــــسے کـــــہ رو ڪـــــردے 🗣 و گنـــــاهان اون بـــــه پرونده تـــــو مـــــنتقل شد*😱 ✨ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
یاد ابراهیم بخیر می‌گفت: به فکر مثل شهدا مُردن نباش⛔️ به‌ فکر مثل شهدا زندگی‌کردن باش✅ ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
سرباز عراقی رو به نوجوان💪 ایرانی🇮🇷 که تازه شده بود کرد و به حالت تمسخر گفت: 😂 سن سربازی را پایین آورده؟ 👶 نوجوان با غرور پاسخ داد: خیر❌ امام‌خمینی سن عاشقی❤️ راپایین آورده است ...😍 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
نمی‌گم شبتون شهدایی که‌ خیریسٺ به‌ کوتاهی‌ شب 🍃🌸 می‌گویم عاقبتتان‌_شهدایی که‌ خیریست به‌ بلندی سرنوشت😊 عاقبتتون‌_شهدایی🌸🍃 .شهدا.با.صلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ چــه شود که رُخ خـــــود بـه مـــــن نمـائی⁉️ بـه تبسّمی، گـــِــرهی ز دل♥️ گـشائی 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
تـ♥️ـو بایـد باشی تا روز هایم پر شود از نور پر شود از و دقایقم از و باشهدا🌷 بودن لبریز گردد ... تــو باید باشی🥀 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - دو شرط لازم برای ظهور - حجت الاسلام انصاریان.mp3
1.64M
♨️دو شرط لازم برای ظهور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شـــــهدایـــــے زندگـــــے ڪـــــردن بـــــه؛↓ ←پـــــروفایل شهدایـــــے نیستــــــــــ... اینڪـــــه همون شـــــهیدے ڪـــــه مـــــن عڪـــــسشو پـــــروفایلمو📲 گـــــذاشتم↓ 🌱 چـــــے مـــــیگه مهمـــــه... 🌱چـــــے از مـــــن خـــــواستـــــه مهمـــــه 🌱راهـــــش چـــــے بـــــوده مهمـــــه 🌱چـــــطورزنـــــدگےمیڪرده مهمـــــه 🌱بـــــاڪے رفیـــــق بـــــوده مهمـــــه 🌱دلـــــش ڪـــــجاگـــــیربـــــوده مهمـــــه 🌱چـــــطورحرفــــــــــ مـــــیزده 🌱چـــــطورعبادتــــــــــ میڪرده 🌿 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
"شهید عمران پستی" 🍃شهید سال۱۳۳۸ در روستای هشتچین خلخال دنیا آمد. دانش آموز ممتاز روستای هشتچین، مبارز رشته جامعه شناسی شد و تا فتح لانه جاسوسی پیش رفت و دانشجوی پیرو خط امام نام گرفت✊ 🍃هم دانشجو بود و هم سپاهی. در جنگ از خود رشادتهایی به جا گذاشت که زبانزد خاص و عام است. فرماندهی که در عملیات ، با دیدن نیروهای زمینگیر شده، یک تنه به جنگ تانکهای دشمن رفت. پس از پیروزی، تن مجروحش را نیروها به عقب منتقل کردند. 🍃با شنیدن خبر عملیات جدید، با اندک بهبودی به پا می خواست و خود را به خط می رساند. 🍃در عملیات خیبر، نه روزه بود. اسفند ۶۲ در پل برای نیروهایش احساس خطر کرد. خود را به دل دشمن زد. آنقدر پیش رفت که رزمندگان در میان آتش و خون، جز انهدام ادوات دشمن، اثری از او ندیدند🕊 ✍نویسنده: 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🚩جلسه هفتگی🚩 💺سخنران: حجت‌الاسلام مهدی عباسی 🎤مداح: کربلایی حسین شیرمحمدی 📆زمان: پنج شنبه(۱۴ اسفند) ⌚ساعت ۱۸:۳۰ 🚪مکان: ؛حجاب۲۱بیت شهیدنظرزاده(علامت پرچم) فقط برادران (علیه السلام) 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 🌷🍃🌷🍃 @ShahidNazarzadeh
🌿 از ابتـــــــــــدا کـــــہ وارد جـنگـــــ شــــــدم دو ابـــــزار مـــــہم در ڪولـــــہ پـــــشتیم بـــــود; (یڪےخـــــلوص و دیـــــگرے توڪـــــل) همیشـــــہ بـــــا ایـــــن دو خـــــودم را آمـــــاده خدمتــــــــــ ڪـــــردم. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
انباردار به مسئولش گفت:🗣 میشه این رزمنده رو به من تحویل بدهید چون مثل سه‌تا کارگر کار میکنه!💪 طرف میگه رفتم جلو دیدم لشکر هست که صورتش رو پوشونده تا کسی اونو نشناسه😱 و گفت چیزی به انباردار نگه..:) ❌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
إڹ‌ۺـــاء‌الله رۅزی بر قبــرم با سہ‌رنگـ پرچم کۺــۅرمـ🇮🇷 بنۅٻـسنـد، ♥️ محڶِ‌ۺہادٺ : مدٻنہ🕌 عملٻاٺِ آزادسازۍِ‌بقٻع💚 ٺصۅرشـم قشنگہ😍 اݪلہم‌ارزقݩا‌شہادة‌فےسبیݪڪ🤲 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بعد از علے خوابش‌رو دیدم 💤 . بهم گفت: 🗣 «اگہ مےدونستم این دنیا بہ‌خاطر این‌همہ ثواب‌و‌پاداش میدن🎁، حالاحالاها آرزوۍ نمےکردم! 😱 مےموندم توۍدنیا و صلواټ مےفرستادم..🖐🏼' . 🌱 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✨🌸بسم الله الرحمن الرحیم 🌸✨ رضا سگ باز یه لات بود تو مشهد.😮 هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!✌️ یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می کنه.🤗 شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: فکر کردی خیلی مردی؟!🤔 رضا گفت:بچه ها که اینجور میگن😎 چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!! به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه.. 💢مدتی بعد، شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد..!😤 چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: این کیه آوردی جبهه؟!🤔 رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک) اما چمران مشغول نوشتن بود✍🏻 وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد: آهای کچل با تو ام. 😕 یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: بله عزیزم!😙 چی شده عزیزم؟🤔 چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟ رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!👊🏻 چمران: آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید!😳 ❕چمران و آقا رضا تنها تو سنگر، رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کِشیده ای، چیزی؟!! شهید چمران: چرا؟! رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده.!😶 تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه، شهید چمران: اشتباه فکر می کنی..! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده!😍 هِی آبرو بهم میده، تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده.!🤗 منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.! تا یکمی منم شبیه اون ( خدا ) بشم.😇 رضا جا خورد!😞 رفت و تو سنگر نشست.🚶🏻 آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد!😭 تو گریه هاش می گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟ اذان شد.☺️ ⚠️رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت، سر نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد!😭 وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد، رضارو خدا واسه خودش جدا کرد.! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردن ش😍 به این میگن یه توبه و نماز واقعی😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
داستان ما و داستان بالا رو حتما حتما تا انتها مطالعه کنید بسیار زیباست از دست میدید اگر‌مطالعه نکنید✅ هیچوقت برای دیر نیست راه هم بازه شما توبه کن بقیش 😭😭 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌟خدایا..! میدانم که مشتریِ جان و خونِ❣ کسانی هستی که از ماݪ و و لذت‌هایِ دنیوی می‌گذرند و به سوی تو می‌آیند🕊🌷 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•♥️🍃• •° تا نشد قسمت ما تاریکی قبـر بیا ای به عالم بعدِ "زینب" جبل‌الصبر بیا📿🕊 " سلامٌ علی قلب زینب الصبور ‌"🤚🏻 🌻 🌤 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‌•• هرصبح⛅️ زنده‌مےشوم✨ ازخنده‌هاۍدوست🙂🌱 لبخنددوسٺ .. ناب‌تریݩ‌شڪل‌گفتگۆست✌️🏼 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
•🌿• ● همیشه لباس کهنه👕👖می‌پوشید. سرآخر اسمش پای لیست دانش‌آموزان کم بضاعت رفت. 🙇‍♂ مدیر مدرسه دایی‌اش بود. 👨 همان روز عصبانی😡 به خانه خواهرش رفت‌. مادر عباس، برادرش را پای کمد برد و ردیف لباس‌ها👔 و کفش👞‌های نو را نشانش داد. گفت می‌گوید دلش را ندارد پیش دوستان نیازمندش اینها را بپوشد 😔😢 ♥:) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh